هنر راهی به سمت صلح و رهایی و آزادی از آشوب و آشفتگی در جامعه انسانی

در زبان فارسی صلح به هفت معنای مختلف در نوشته ها به کار می رود و خوانندگان نیز به یکی از این هفت معنا صلح را می فهمند.

 از میان این هفت معنا، تنها چهار معنا در ربط و نسبت هنر با صلح می تواند مراد باشد. نخستین معنای صلح نوعی رهایی و آزادی از آشوب و آشفتگی در جامعه است؛ چیزی که معمولاً از آن به آرامش عمومی در جامعه تعبیر می کنیم؛ زمانی که جامعه ای دارای آرامش عمومی است، افراد آن نوعی احساس آزادی و رهایی دارند و به این معنا، صلح صفت جامعه است؛ این جوامع هستند که یا دارای صلح هستند یا فاقد و عاری از صلح.

 معنای دوم صلح به صلح در اندیشه های سیاسی و اجتماعی مربوط است؛ به اعتقاد ملکیان در این اندیشه ها صلح به معنای نظمی است که در جامعه برقرار است؛ حال این نظم یا امنیت ، یا به حکم قانون برقرار است، یا با فشار افکار عمومی به صورت صحیح برقرار میشود، یا به مقتضای آداب و رسوم و عرف و عادات اجتماعی آن جامعه؛ ولی به هر صورت از این حالت نظم مثبتی که در جامعه است، تعبیر به صلح می شود و اگر به فراخور نیاز به تغییرات اجتماعی هست آنهم باید از راه نظم و شیوه منظم باشد . حتی انقلاب ها را اگر در دایره نظم حرکت کنند میتوان درمسیر صلح هدایت کرد.

حالت سوم که همچون حالت های نخست و دوم، صفت جامعه است، حالتی است که در آن، جامعه مدام اظطراب و دغدغه مداخله و مزاحمت بیگانگان از بیرون را نسبت به خود ندارد و ایجاد نمی کند و به خودشناسی و حتی ارائه تصویر خود به دیگر ملل رسیده است؛ از چنین جامعه ای به جامعه ای تعبیر می شود که دارای صلح و واجد صفت صلح است و میتواند صلح آفرین باشد .

و در نهایت معنای چهارم صلح ، هماهنگی میان رفتارهای خود و تمامی اشخاصی است که در طول زندگی با ما همفکر و هم مسیر هستند و با آنان سر و کار پیدا می کنیم.

 اگر من با تمامی افرادی که در زندگی خود با آنان اشتراکات و اهدافی دارم، تلاش جهت صلح داشته باشم و روحیه وفاق و دوستی را ترویج کنم و تلاش کنم همدلی داشته باشم، در این حالت نیز از من که یک فرد هستم تعبیر به این می شود که دارای حالت صلح هستم . و شهروندان جامعه ای که دارای این حالت از صلح باشند، طبعاً وضعی را در جامعه پدید می آورند که آن را نیز حالت صلح می نامیم و به سمت آرامش پیش می رویم.

در بحث ارتباط هنر و صلح، ارتباط هنر با هر چهار معنای صلح مراد است.

حال آیا هرچه یک جامعه هنرمندانه تر زندگی کند و سر و کار، و انس و الفتش با هنر بیشتر باشد، در جهت نزدیک شدن به این چهار معنای صلح، کمکی از جانب هنر دریافت می کند؟به لحاظ مصداقی زمانی که می گوییم هنر، در اینجا هنرهای 9 گانه جهانی مد نظر است که نخستین آن ادبیات (هنر مکتوب) است؛ اما به لحاظ مفهومی زمانی که صحبت از تأثیر هنر در صلح یا پدیده های دیگر زندگی اجتماعی ما است، هنر به لحاظ مفهومی 4 حالت مختلف به خود می گیرد.

گاهی مراد از هنر آن فرایند و پروسه ای است که در ذهن و ضمیر و درون شخص هنرمند می گذرد و منجر به تولید اثر هنری می شود؛ بنابراین زمانی که صحبت از تأثیر هنر در صلح می کنیم، گاهی منظور ما همان اثر حالت ذهنی و روانی است که از آن به فرایند تولید هنری تعبیر می شود.

 همانطور که اشاره شد فرایند تولید هنری به یک فرآورده می انجامد که به آن اثر هنری می گوییم؛ در برخی مواقع نیز زمانی که می گوییم هنر چه تأثیری بر صلح دارد، منظور ما به آن اثر هنری بازمی گردد که نتیجه و معلول آن فرایند هنری بوده که در ذهن و ضمیر هنرمند جریان داشته است.

گاهی هم مراد از هنر نه فرایند هنری است و نه اثر هنری؛ بلکه این است که هنرمند اثر خود را در معرض دید، شنید و ادراک دیگران قرار دهد؛ یعنی ارائه اثر هنری به مخاطب؛ چرا که به عنوان مثال ممکن است من شعری را سروده باشم؛ اما هیچگاه آن را برای کسی نخوانده باشم؛ در اینجا فرآورده ای در ذهن به نام اثر هنری دارم اما آن را ارائه نمی کنم.

 برخی مواقع نیز زمانی که سخن از هنر به میان می آوریم منظور ما مواجهه مخاطبان اثر هنری با روح آن اثر است؛ درست کاری در مقابل کار هنرمند؛ هنرمند اثر ذهنی-هنری را عرضه می کند و مخاطبان با آن روبه رو می شوند؛ به هر حال با آن اثر هنری و چگونگی اثرپذیری روحی از آن مواجه می شوند و نوعی ادراک و شناخت (perception) نسبت به آن پیدا می کنند.

 هنر از پنج راه به پیشبرد صلح کمک می کند. هنر با سه پدیده زیبایی آفرینی ذهنی، تصویرسازی ذهنی و خلاقیت سر و کار دارد.

از میان آن پنچ راه، سه راه نخست به عنصر زیبایی، راه چهارم به تصویرسازی ذهنی و پنجم به خلاقیت مربوط می شود.

بدیهی است که سر و کار بخش عمده هنر با زیبایی است؛ اگر شما خود به عنوان یک فیلسوف هنر یا هنرمند خوشبین باشید و جهان را اساساً زیبا ببینید، می گویید که هنرمند بر زیبایی جهان می افزاید؛ اما اگر جهان را زشت ببینید، می گویید که هنر از زشتی جهان می کاهد؛ بنابراین در هر دو حالت با زیبایی (نفی زشتی) سر و کار داریم و هنر زیبایی آفرین است.

سر و کار داشتن با زیبایی سه اثر روانی بر هنرمند یا مخاطب اثر هنری می گذارد که هر سه کمک حال صلح هستند؛ نخستین اثر سر و کار داشتن با زیبایی، سرشار از خوشی شدن است؛ هر چه ادراک من از زیبایی شدیدتر شود، درجه لذت من نیز اشتداد پیدا می کند و برعکس. در اعتقاد روانشناسان نیز عمده درد و رنجی که انسان ها احساس می کنند ناشی از زشتی و پلشتی بیرونی است؛ در حالی که احساس لذتی که دارند از زیبایی و احساس آن نشأت می گیرد.

سر و کار داشتن با زیبایی انسان ها را سرشار از حی خوب می کند . بنابراین زمانی که انسان ها با هنرهای گوناگون همچون نقاشی، معماری و عکاسی که زیباست سر و کار دارند از نظر روانشناختی بیشتر لذت می برند و دائماً بر اندوخته وجود خود می افزایند؛ در حالی که عمده کسانی که اهل ویرانگری و تخریب جامعه و دیگران هستند، از لذت و حال خوش و عمیق کمتر بهره برده اند و شاید در ظاهر امر آن را تایید کنند اما از درون حس عمیقی نسبت بدان تجربه نمی کنند و در  ریب مکرر به سر میبرند.

وی خاطرنشان کرد: هرچه بیشتر از لذت روحی بهره می بریم، استعداد صلح و آشتی در ما بیشتر می شود و هرچه درد و رنج ما در زندگی و در جامعه بیشتر می شود استعداد خشونت غیرمفید در ما بیشتر می شود پس جامعه ای که خواهان صلح و آرامش است نباید آن را از طریق زور که باید هنر این را داشته باشد از درد و رنج های ایجاد شده بکاهد . بنابراین زمانی که ما با هنر و زیبایی سر و کار داریم، احساس خوبی می کنیم و هر چه بیشتر احساس خوب داشته باشیم، استعداد خشونت گری غیر مفید در جامعه پایین می آید و به سمت صلح گرایش پیدا می کنیم.

اما کسی که با زیبایی سر و کار دارد از طریق دومی هم آمادگی برای صلح در او بیشتر می شود. زمانی که ما با یک اثر هنری رو به رو می شویم یکی از عواملی که در لذت بردن عمیق تر ما از آن اثر هنری تأثیر می گذارد و آن را افزایش می دهد، از خود بی خود شدن است؛ انسان ها به میزانی خود را فراموش می کنند، به هنگام مواجه شدن با یک اثر هنری، از آن سرشار شده و حال خوب بیشتری می برند.

تمام صلحی که میان ما انسان ها می تواند برقرار شود، به این دلیل است که خود را فراموش می کنیم و تنها به منافع خود فکر نمی کنیم؛ هر چه در طبیعت هستی غرق شویم، صلح بیشتر خواهد شد.

هنرمندان واقعی یا مخاطبان واقعی اثر هنری در اثر ممارستی که با هنر دارند، پس از مدتی توجه صرف به خود را فراموش می کنند و از خود بی خود شدن و دیدن دیگر ابعاد هستی و انسانها را تجربه می کنند؛ در نتیجه صلح طلب می شوند.

اگر کسی با هنر سر و کار داشته باشد می داند که هر چقدر هم ما در هنر فرو برویم، داوری و ارزیابی نهایی درباره یک اثر هنری وجود ندارد؛ حتی بهترین و زیباترین آثار هنری جهان را هم کسانی بوده اند که گفتند بهتر از اینم هست؛ مانند لبخند ژوکوند، ایلیاد و اودیسه هومر، اشعار و نمایش نامه های شکسپیر.

بنابراین در داوری اثر هنری هر اندازه هم که ما صداقت و جدیت بورزیم، به یک اجماع نمی توانیم برسیم و همواره یک عنصری از ذوق و سلیقه وجود دارد؛ در نتیجه هر اندازه فردی روحیه هنرمندانه تر داشته باشد بیشتر درمی یابد که نباید متعصب و خشک باشد؛ نباید پیش داوری عجولانه داشته باشد؛ بلکه باید با مدارا و صبر انس پیدا کند.

این صبر به زندگی عملی هنرمندان نیز تسری پیدا می کند و نمی توانند انسان هایی صرفا خشک و مستبد باشند؛ در نتیجه روحیه صلح در آنان افزایش می یابد و گویا می توانند وارد دنیای طرف مقابل شوند و در آن اثر بگذارند، علایقشان را ببینند سلایقشان را فهم کنند و با آنان اشتراکاتی یافته و صلح ایجاد شود.
انسان ها به میزانی که ذهن قوی تری دارند، هنرمندتر هستند. حال ذهن چه کمکی به صلح می کند؛ تمام آنچه که ما نمی توانیم با دیگران در آشتی باشیم به این مربوط است که نمی توانیم خود را جای آنان تصور کنیم. هر اندازه قدرت ذهن ما کمتر شود غیر اخلاقی تر و بی رحم تر و تخریبگر می شویم؛ از سوی دیگر، هر اندازه به وسیله هنر قدرت ذهن خود را افزایش دهیم، بیشتر احساس همدلی و درک ابعاد عمیق تر هستی را پیدا می کنیم و نمی توانیم قسی القلب باشیم.

عنصر سومی که هنر با آن سر و کار دارد، یعنی خلاقیت، و تأثیر آن بر صلح مهم است. هنرمند خلاق یا پدیدآورنده است و همواره یک چیزی را پدید می آورد؛ هر کسی بداند که به وجود آوردن یا خلق کردن، چه کار توان فرسایی است در جهت از میان بردن محتاط تر است .
هر اندازه خلاقیت و هوش هنری فرد بیشتر باشد کمتر چیزی را از میان می برد.

 امیدوارم که کارنامه زندگی هر یک از ما حال چه به هنر اشتغال داشته باشیم، چه نداشته باشیم، کارنامه ای در جهت صلح و مهربانی باشد .

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


− شش = 2