سردار محمد باقر ذوالقدر خود از فرماندهان قدیمی سپاه است که در زمان جنگ، فرماندهی قرارگاه برونمرزی رمضان را برعهده داشت؛ قرارگاهی که وظایفش بعدها با تشکیل نیروی قدس در سال 68 تحت ماموریت این نیرو قرار گرفت.
سردار ذوالقدر بعدها مسئولیتهای دیگری نظیر ریاست ستاد فرماندهی کل سپاه و جانشینی فرمانده سپاه را برعهده گرفت و از چند سال قبل نیز به عنوان معاون رئیس دستگاه قضا در این قوه مشغول به کار است.
متن کامل گفت وگو با ایشان را در ادامه میخوانید:
* ممنون هستیم که این فرصت را در اختیار ما قرار دادید تا با شما پیرامون شخصیت سردار شهید قاسم سلیمانی گفتگویی داشته باشیم. اگر بخواهیم دوران خدمتی 40 ساله این شهید بزرگوار را به سه قسمت اصلی تقسیم بکنیم، 8 سال از این مدت مربوط به سالهای دفاع مقدس است که ایشان فرماندهی لشکر 41 ثارالله را بر عهده داشتند و احتمالاً آشنایی شما با ایشان هم باید به همان سالها برگردد.
بعد از آن، ایشان برای مدتی فرماندهی مقابله با اشرار در جنوب شرق را برعهده گرفتند و نهایتاً در سال 76 به عنوان فرمانده نیروی قدس انتخاب شدند. اگر اجازه بفرمایید گفت وگو را با نحوه آشنایی شما با سردار سلیمانی آغاز کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم، من هم شهادت سردار عزیزمان حاج قاسم سلیمانی را تسلیت عرض میکنم و دعا میکنم خداوند ایشان را با اولیای خود محشور کند و در جوار قرب خود منزل و مأوا داده و بهترین برکات خود را روزی او کند.
آشنایی بنده با سردار سلیمانی به زمان جنگ برمیگردد و فکر میکنم بعد از عملیات فتحالمبین در سال 1361 بود که در آن موقع بنده مسئول آموزش نظامی سپاه بودم.
پس از این که یگانهای سپاه توسعه پیدا کردند، برای تقویت آنها و افزایش توان رزمی آنها، آموزش نظامی مأموریت پیدا کرد که با یگانهای مختلف کار کند و پیگیر آموزشهای تخصصی مورد نیازشان باشد. از جمله این یگانها لشکر 41 ثارالله بود که تا قبل از آن در قالب تیپ عمل میکرد و تازه به لشکر تبدیل شده بود. شروع آشنایی بنده با ایشان مربوط به آن دوران است.
پس از آن نیز به تناسب مسؤولیتهایی که برعهده داشتم، با ایشان ارتباط داشتم و زمانی که در قرارگاه رمضان بودم در عملیاتهایی که در شمال غرب کشور و منطقه کردستانات عراق توسط یگانهای نیروی زمینی انجام میگرفت به خصوص برای تأمین اطلاعات مورد نیازشان ارتباط نزدیکی با آنها از طریق قرارگاه حاصل میشد و طبیعتاً با فرمانده یگانها از جمله شهید قاسم سلیمانی ارتباط داشتیم ولی ارتباط نزدیکتر ما به بعد از جنگ برمیگردد یعنی زمانی که بنده مسئولیت ستاد مشترک سپاه پاسداران را برعهده داشتم و ایشان فرمانده لشکر 41 ثارالله بود و بعداً مسئولیت فرماندهی قرارگاه مبازره با اشرار در شرق کشور یعنی قرارگاه قدس را بر عهده گرفت و از سال 1376 هم به عنوان فرمانده نیروی قدس منصوب شدند.
* درباره مقطعی که سردار سلیمانی فرماندهی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه در جنوب شرق را برای مقابله با اشرار بر عهده گرفت خیلی کم صحبت شده است. در آن زمان شرایط چطور بود و ایشان در آنجا چه کرد؟
آن زمان گروههای شرور و ضدانقلاب زیادی توسط دشمن، سرویسهای خارجی پاکستان، امارات و عربستان و حتی آمریکا پشتیبانی و تجهیز میشدند و علاوه بر آن، شبکههای انتقال مواد مخدر ناامنیهای زیادی را در شرق کشور بوجود آورده بودند و روزانه با حوادثی مثل آدمربایی، ترور، حمله به مقرهای نیروهای نظامی و انتظامی و انتقال گسترده مواد مخدر مواجه بودیم.
با تشکیل قرارگاه قدس به فرماندهی ایشان و ایجاد استحکامات مرزی و برخورد با شبکههای گسترده و سازمان یافته اشرار و قاچاقچیان موادمخدر، ناامنی و شرارت تا حد زیادی از بین رفت بهگونهای که بعد از مدتی این اشرار دسته دسته میآمدند و امان میخواستند و تسلیم میشدند. ایشان هم علاوه بر برخوردها و اقدامات نظامی، برای ایجاد و توسعه امنیت پایدار در منطقه که بعداً توسط سردار شهید نورعلی شوشتری و دیگران ادامه یافت خیلی تلاش کرد و حتی مناطقی را در اختیار اشراری که تسلیم میشدند قرار داد تا در آنجا مستقر شوند و به کار و زندگی شرافتمندانه بپردازند.
همین رفتار موجب شد که اشرار گروه گروه میآمدند، تسلیم میشدند و اسلحههایشان را تحویل میدادند به طوریکه این موضوع در آن منطقه و در آن شرایط زمانی به یک حادثه و موضوع جذاب اجتماعی تبدیل شد، اشرار و تفنگچیها در دستههای بزرگ گروه گروه از کوهها و مغارها سرازیر میشدند خود را تسلیم کرده و اظهار توبه و پشیمانی میکردند و اسلحههای خودشان را تحویل میدادند و با برخورد انسانی و پدرانه شهید سلیمانی مواجه میشدند، زمین و چاه و البته امان نامه دریافت میکردند و به زندگی متعارف و شرافتمندانه برمیگشتند. از اسلحههایی که تحویل داده بودند تپههایی درست شده بود.
ادامه این روند و پایهای که شهید سلیمانی گذاشت، امنیت را به منطقه برگرداند، به طوریکه میشود گفت امروز سیستان و بلوچستان که روزی میدان تاخت و تاز ضدانقلاب و اشرار بود، جزو مناطق امن کشور است.
هرچند به دلیل مرز طولانی با افغانستان به عنوان بزرگترین مرکز تولید مواد مخدر در جهان، هنوز برخی ناامنیها پدید میآید، ولی از ناامنی به آن صورت که در گذشته بود، دیگر خبری نیست.
* بعد از این مقطع و در سال 76 بود که سردار سلیمانی به عنوان فرمانده جدید نیروی قدس انتخاب شد. آنطور که از برخی منابع و اسناد و صحبتها میشود فهمید، نیروی قدس به شکل امروزی و با شرح وظایف مشخص، از همان اولین سالهای بعد از جنگ تشکیل شد که سردار سلیمانی هم بعد از سردار وحیدی دومین فرمانده آن بود.
این نیرو با چه هدفی شکل گرفت؟ خصوصاً اینکه ما در زمان جنگ هم در قالب قرارگاه رمضان که حضرتعالی هم فرماندهی آن را بر عهده داشتید، عملکرد تقریباً مشابهی را شاهد بودیم. مشخصاً عملیاتهای برون مرزی را عرض میکنم. چه شد که تصمیم گرفته شد این تشکیلات در قالب یک نیروی مجزا به نام قدس به کار خودش ادامه دهد؟
لازم است درخصوص نیروی قدس یک توضیح دهم چون کم و بیش از روند شکلگیری و هویتیابی این نیرو مطلع هستم.
نیروی قدس در سال 1368 با فرمان مقام معظم رهبری و فرماندهی کل قوا به صورت رسمی تشکیل شد. قبل از آن، فعالیت برونمرزی سپاه در قالبهای مختلف انجام میگرفت.
در ابتدای پیروزی انقلاب و با تشکیل سپاه، ما واحد نهضتهای آزادیبخش را داشتیم که به عنوان یک واحد مستقل زیرنظر فرمانده کل سپاه فعالیت میکرد که بعداً و به دلایلی که الآن جای طرحش نیست، منحل شد و به عنوان یک بخش محدود و کوچک در قالب روابط عمومی و امور بینالملل سپاه جای گرفت.
بعد از مدتی، واحد اطلاعات سپاه عهدهدار فعالیتهای برونمرزی و پشتیبانی از نهضتهای آزادیبخش شد.
در سال 1368 با فرماندهی مقام معظم رهبری بر نیروهای مسلح و با پیشنهاد سپاه، نیروی جدیدی به نام نیروی قدس ایجاد شد.
سپاه تا قبل از آن، سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی داشت و در زمان رهبری مقام معظم رهبری، نیروی مقاومت بسیج از نیروی زمینی جدا شد و به شکل یک نیروی مستقل درآمد. مأموریتهای برونمرزی سپاه هم به نیروی قدس واگذار شد و تمام بخشهای برونمرزی که در بخشهای مختلف فعالیت میکردند ذیل این نیرو تعریف و از اطلاعات سپاه جدا شدند.
نیروی قدس به تدریج گسترش یافت تا امروز که به عنوان یک نیروی گسترده در سطح منطقه و جهان فعالیت میکند.
سردار سلیمانی جزو کشفیات مقام معظم رهبری بود
* سردار سلیمانی چه ویژگیهایی داشت که بعد از حدود 8 سال از آغاز به کار نیروی قدس، به عنوان فرمانده آن انتخاب شد؟ خصوصاً اینکه حتماً در همان زمان، فرماندهان مشهورتر و شناختهشدهتر هم بودند.
بین فرماندهان یگانهای سپاه که قابلیت اداره این نیرو را داشتند، سردار سلیمانی جزو بهترینها بود و برای همین توسط فرمانده وقت کل سپاه (سردار رحیم صفوی) معرفی شد.
فرماندهان یگانها و لشکرهای اصلی سپاه در آن زمان هر کدام به دلیل شایستگیهایی که داشتند به سطح فرمانده نیرو ارتقاء پیدا میکردند و یا به عنوان جانشین نیرو یا رئیس ستاد نیرو مسئولیت میگرفتند.
در مورد سردار سلیمانی، ایشان به دلیل قابلیتهایی که در زمان جنگ از خود نشان داد و نیز اقداماتی که در مبارزه با اشرار در شرق کشور طی چند سال انجام داد به عنوان فرمانده نیروی قدس خدمت مقام معظم رهبری پیشنهاد شد و ایشان هم با توجه به شناختی که از قبل نسبت به سردار سلیمانی داشتند او را به این سمت منصوب کردند.
دقیقاً به خاطر ندارم که معرفی ایشان با اشاره خود آقا بود و یا ابتدا به ساکن سپاه ایشان را معرفی کرد ولی حقیقت این است که سردار سلیمانی را باید از کشفیات مقام معظم رهبری به حساب بیاوریم. ایشان از زمان جنگ با سردار سلیمانی آشنا بودند و قابلیتها و توانمندیهای او را چه در زمان جنگ و چه بعد از جنگ در شرق کشور، رصد میکردند و به آنها توجه داشتند.
* آغاز فرماندهی سردار سلیمانی در نیروی قدس تقریباً همزمان بود با برخی حوادث بسیار مهم در اطراف کشورمان (مثل مسأله افغانستان) و بعد از آن هم به فواصل کمی اتفاقات بزرگ دیگری در منطقه رخ داد. مدیریت ایشان در این عرصه که متفاوتتر از مسئولیتهای قبلیشان بود چطور خودشان را نشان داد؟
در فاصله کوتاهی از حضور سردار سلیمانی در نیروی قدس، ما شاهد تحولات بزرگی در این نیرو بودیم که با حوادث مهمی در منطقه و دنیا همزمان شد. به فاصله 2 سال پس از شروع کار ایشان، حادثه بزرگی در یکی از مناطق مأموریتی نیروی قدس یعنی لبنان رخ داد و رژیم صهیونیستی پس از 18 سال مجبور شد خاک این کشور را ترک کند و به اشغال خود در سال 2000 میلادی پایان دهد. این واقعه از برکات حضور سردار سلیمانی و یکی از مهمترین اقدامات برونمرزی سپاه در پشتیبانی از مقاومت اسلامی لبنان به حساب میآمد.
میتوان گفت این اولین پیروزی بود که در زمان فرماندهی ایشان به دست آمد؛ آن هم در لبنان که یکی از مهمترین مناطق فعالیت نیروی قدس بود.
در فاصله کوتاهی پس از آن، حادثه 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 واقع شد که نیروی قدس و شخص سردار سلیمانی باز هم در آنجا حضور تعیینکنندهای داشتند.
آمریکا آمده بود که برای همیشه در افغانستان بماند. پس از آن هم به عراق حمله کردند و هدف نهایی هم ایران بود. رئیس جمهور آمریکا پس از حمله به عراق گفت: آمدهایم در افغانستان و عراق دو برج بلند دموکراسی و آزادی درست کنیم که بر روی ایران سایه بیندازد و ایران تسلیم ما شود.
در جنگ افغانستان، قبل از اینکه ارتش امریکا به کابل برسد و خودش را تثبیت کند، سردار سلیمانی و نیروی قدس به آنجا رسیدند و در حمایت از افغانستان و مردم این کشور نقشآفرینی کردند و کمک کردند تا افغانستان بتواند استقلال خود را حفظ کند و زیر چرخهای ماشین جنگی ارتش متجاوز آمریکا نابود نشود. این هم جزو اولین اقداماتی است که در زمان فرماندهی سردار سلیمانی توسط نیروی قدس انجام شد.
** طعم شکست در کام اسرائیل
بعد از مدتی یعنی در سال 2005، جنگ 33 روزه اتفاق افتاد که آن فتح الفتوح واقع شد و رژیم صهیونیستی ضربشست محکمی از مقاومت در لبنان دریافت کرد که شرحش را شنیدهاید.
در طول این جنگ، سردار سلیمانی در لبنان حضور داشت و از نزدیک به فرماندهی حزبالله کمک میکرد و هدایت و پشتیبانی آنها را بر عهده داشت که در نهایت با آن پیروزی عظیم، شکست بزرگی در تاریخ اشغالگریهای رژیم صهیونیستی ثبت شد.
شما این را مقایسه کنید با سال 1967 که رژیم صهیونیستی که آن زمان قدرت امروزش را هم نداشت طی فقط 6 روز ارتش 3 کشور قدرتمند عربی یعنی مصر و سوریه و اردن را در هم شکست و بخشهای زیادی از این 3 کشور را اشغال کرد بطوریکه هنوز هم مناطق مهمی مثل جولان و کرانه باختری رود اردن و بیتالمقدس را تحت اشغال خود دارد و صحرای سینا را مصریها 12 سال بعد، آن هم نه با مقاومت و جنگ، بلکه با یک تبانی و یک معاهده خیانتکارانه با واسطه آمریکا در زمان انور سادات و به قیمت گزاف به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در معاهده کمپ دیوید، پس گرفتند.
رژیم صهیونیستی که همواره در تهاجمات و اقدامات نظامیاش موفق بود، این بار در جنگ 33 روزه با معجزهای که حزبالله و رزمندگان لبنانی با هدایت و پشتیبانی نیروی قدس و سردار سلیمانی آفریدند، طعم ننگ و ذلت شکست را چشید.
** نیروی قدس معادله را به نفع فلسطین تغییر داد
حوزه دیگر نقشآفرینی سردار سلیمانی، فلسطین است. برای مثال در جنگ معروف 22 روزه، حوادثی رقم خورد که سرنوشت مبارزات فلسطین را تغییر داد و نقطه عطف بزرگی در مقاومت اسلامی فلسطین شد.
ملت فلسطین که زمانی سلاحی جز سنگ نداشتند، در جنگ 22 روزه نشان دادند که چه قابلیتهای بزرگی در خود ایجاد کردند و این پشتیبانیهای نیروی قدس و حمایتهایش از نهضت فلسطین بود که این موفقیت را رقم زد و معادله را به نفع فلسطین تغییر داد.
در اهمیت این جنگ همین بس که رژیم صهیونیستی با آن قدرت و سلطه نظامیاش نتوانست بر باریکه کوچک غزه فائق آید و پس از 22 روز جنگ و درگیری در نهایت با اعلام آتشبس یکجانبه از سوی رژیم صهیونیستی، جنگ به نفع فلسطینیها خاتمه یافت. این در مبارزات ملت فلسطین تبدیل به یک نقطه درخشان و نماد پیروزی مقاومت شد.
* سوریه یکی از محورهای مهم مأموریتی در نیروی قدس است
موضوع دیگر، قضیه سوریه است. در جریان بیداری اسلامی در شمال آفریقا و مناطق عربی جنوب غرب آسیا که طی آن حکومتهای وابسته به غرب یکی پس از دیگری سقوط میکردند، غربیها و رژیم صهیونیستی و دولتهای مرتجع منطقه دست به دست هم دادند تا مسیر جریان بیداری اسلامی را منحرف و مقاومت را متوقف کنند؛ لذا حادثه سوریه در سال 2011 رخ داد.
شروع کار به این شکل بود که بخشی از ارتش سوریه جدا شد و در مقابل دولت سوریه ایستاد و گروههای دیگری نیز با حمایت آمریکا، غرب، رژیم صهیونیستی و بعضی از کشورهای عرب منطقه مثل عربستان، قطر و امارات، همه توان خود را برای مقابله با حکومت سوریه و در هم شکستن مقاومت، بسیج کردند.
سوریه یکی از کشورهای محور مقاومت و از مناطق مأموریتی نیروی قدس بود و برای همین این نیرو وارد شد و طی 9 سالی که از بحران سوریه میگذرد میبینید جریان کاملاً عوض شده است و در این جنگ ناخواستهای که بر ملت و دولت سوریه تحمیل شد، با حضور نیروی قدس و فرماندهی سردار سلیمانی، امروز به جز بخشهای محدودی از سوریه، همه مناطق آزاد شدند و دشمنان مقاومت در تحقق اهداف شومی که داشتند ناموفق ماندند.
* «مردم کربلا تیزی خنجر داعش را بر گردن خود حس میکردند»
محور دیگر فعالیت نیروی قدس، کشور عراق است؛ عراق یکی از مناطق مهم مأموریتی نیروی قدس است. قبل از شکلگیری این نیرو، قرارگاه رمضان مسئولیت کار در عراق را برعهده داشت. این قرارگاه در زمان جنگ برای توسعه مبارزه علیه رژیم صدام و ارتش بعث ایجاد شد که با تشکیل نیروی قدس، قرارگاه رمضان به این نیرو پیوست و مسئولیت حوزه عراق هم مثل بقیه محورهای مقاومت، بر عهده نیروی قدس قرار گرفت.
در سال 2014 داعش با حمایت آمریکاییها و پول عربستان و امارات در کشور عراق با داعیه آزادکردن عراق و سوریه و تشکیل به اصطلاح دولت اسلامی عراق و شام (داعش) پدید آمد. این ماجرا برای کشور عراق حادثه بسیار بزرگی بود چون تازه از بند رژیم بعث آزاد شده بود و حاکمیت هنوز تثبیت نشده و گرفتار بازسازی کشور بود که بحران داعش پدید آمد.
داعش، موصل، تکریت و استانهای شمالی عراق را گرفت و به سمت بغداد آمد و بخشی از بغداد را هم تصرف کرد و به سمت کربلا آمد. تعبیر شهید سلیمانی این بود که «وقتی داعش به جرفالصخر رسید، مردم کربلا تیزی خنجر داعش را بر گردن خود حس میکردند».
آنقدر داعش پیش آمد که احتمال سقوط کربلا هم میرفت و نجف هم در تهدید بود که جمهوری اسلامی وارد عمل شد و این سردار سلیمانی بود که با کمک مردم عراق و با فتوایی که مرجعیت عراق صادر کرد، با تشکیل حشد شعبی که الگوبرداری شده از بسیج خودمان در ایران بود، توانستند جلوی این بحران را بگیرند و داعش را با همه خباثتی که داشت و جنایاتی که آفرید سرکوب کنند و امروز عراق یک کشور امن است و آرزوهایی که دشمنان در حمله به سرزمین مقدس عراق و آسیب رساندن به حرم مطهر اهل بیت (علیهم السّلام) داشتند، بر باد رفت.