جایگاه والای زنان در میان فرهنگ ایرانی

هنگامی كه در روم و یونان قدیم زن، جزو دارایی مرد دانسته‌می‌شد و مرد هرگونه كه دلش می‌خواست می‌توانست با زن رفتار كند و برای او کمترین زمان را اختصاص نمیداد ،در ایران، این سرزمین اهورایی، زن چنان جایگاه والایی داشت كه هم‌اكنون هم در بسیاری از كشورهای متمدن دیده‌نمی‌شود.

برابری دستمزد زنان با مردان، توانایی گزینش همسر توسط خود آنان، رسیدن به پایگاه بزرگ روحانی و معرفتی، سرپرستی كودك، آموختن دانش‌های گوناگون و جایگاه خاص اجتماعی، انجام ورزش‌هایی چون سواری، چوگان‌بازی، شمشیرزنی، تیراندازی، شكار، داشتن مرخصی و حقوق زایمان برای مادران از كمترین حقوق زنان به‌شمارمی‌رفت و این حق تا بدانجا پیش رفته‌بود كه در دوره ساسانی چندین شاهدخت ازجمله «پوران‌دخت» و «آذرمیدخت» و… به پادشاهی رسیدند. واین همه از آموزش‌های اهورایی اشوزرتشت سرچشمه می‌گیرد چرا كه در جای جای گاتها (و اوستا) همواره از برابری زن ومرد در همه‌ی كارها سخن رفته‌است و تنها بزرگی و برتری زن و مرد را در درستی، نیكی و مهرورزی برمی‌شمارد.

 بزرگی و شكوه هر كیش و فرهنگی را باید از ارجی كه آن كیش و فرهنگ برای زن می‌نهد، سنجید. دكتر «سموئیل لنگ» ایران‌شناس نامی غرب ارزش و جایگاه زن در ایران باستان را ستایش می‌كند و در این‌باره می‌گوید: «بهترین نشانه‌ی تمدن و دلیل لیاقت ملتی، حالت و مقام زن در بین آنان است. در جامعه‌ای كه مردان آن، زنان خود را پست و زبون و محكوم از حقوق مدنی دانند دلیل پستی و زبونی آنهاست. جامعه‌ای كه افراد آن به مقام حقیقی زن پی‌نبرده باشند روح نجابت و نیكی اخلاق در آنها خفته است. احترام زن و شركت او در حقوق اجتماعی دلیل تربیت و علامت تمدن یك ملت محسوب می‌شود.»

پایگاهی كه اشوزرتشت پیامبر برای زن می‌داند بسیار درخور ستایش است به‌گونه‌ای كه پروفسور دارمستتر بر این باوراست كه: «تصویر هیچ زنی والاتر و آبرومندتر از تصویری كه در اوستا كشیده‌شده نیست.»

در جهان باستان همه‌جا نسبت به زن چون كنیز و برده رفتار‌می‌شد. حتا در روم و یونان كه پیشرفته‌ترین كشورها در آن دوران بودند، زن، جزو دارایی مرد دانسته می‌شد و مرد هرگونه كه دلش می‌خواست می‌توانست با زن رفتار كند. او حتا به‌طور قانونی می‌توانست زن خود را به‌عنوان برده بفروشد.

در سده‌ی ۱۶ میلادی جایگاه زن در اروپا به‌اندازه‌ای پایین بوده كه به سال ۱۵۸۶ میلادی در فرانسه نشست بزرگی برپاشد تا این موضوع را بررسی‌كند كه آیا باید زن را بشر دانست. برآوردی كه از این نشست‌شد آن بود كه زن انسان است، ولی برای خدمت به مرد آفریده شده‌است.

«هانری هشتم» خواندن انجیل را برای زنان و مردم طبقات پست قدغن كرد و این تنها در سال ۱۸۷۰ میلادی بود كه در انگلستان شلاق‌زدن زنان در ملا عام ممنوع اعلام شد. حتا در سده‌ی ۱۹ میلادی زنان انگلیس و فرانسه آن‌قدر پست به‌شمار می‌رفتند كه دو زن رمان‌نویس با نام مردانه، یعنی «جورج ایلیوت» و «جورج ساند» نوشته‌های خود را به چاپ رساندند تا كسی نفهمد كه نویسندگانش زن هستند و در همین سده‌ی ۲۰ میلادی بود كه «فردریش نیچه» به مردها اندرز می‌دهد: «اگر به سراغ زن‌ها می‌روید شلاقتان را از یاد نبرید.» این درحالی‌بود ‌كه در ایران و در هزاران سال پیش(كیانیان) زنان جایگاه والایی را دارا بوده و در همه‌ی حقوق مدنی و زندگانی با مرد برابر و انباز بوده‌اند.

دختران از كودكی مانند برادران خود به آموختن دانش‌های گوناگون و حتا ورزش‌های بدنی و تیراندازی می‌پرداختند و نیز به هنگام جوانی همسر خویش را خود برمی‌گزیدند چرا كه برابر آیین دینی دختر را نمی‌توانستند ناخواسته وادار به پیوند‌زناشویی كنند. همانگونه كه اشوزرتشت پیامبر در سخن به دختر خود می‌فرماید:

«تو ای پوروچیستا – ای جوانترین دختر زرتشت از خاندان هیچت‌اسپ، من كه پدر تو هستم جاماسپ را كه یاور دین یزدان است از روی راستی و منش پاك به همسری تو برگزیده‌ام. اینك برو و با خودت كنكاش كن و در صورت پسندیدن او، با دلباختگی در انجام وظیفه‌ی مقدس زناشویی بكوش.»

زنان دانشمند برابر خواسته‌ی اوستا می‌باید، آنچه را كه نیك و راست دانسته یا آموخته‌اند به دیگران بیاموزانند و به‌وسیله‌ی سخنرانی در نشست‌های گوناگون و جشن‌ها، دیگران را به پیروی از اندیشه و گفتار و كردارنیك راهنمایی نموده و در رستگاری و خوشی جهانیان بكوشند. در یسنای ۲۵ بند ۶ آمده‌است: «آنچه را كه زن یا مردی دانست كه درست و نیك است، باید بكار بندد و دیگران را نیز بیاگاهاند تا آن را بكار بندد. ما می‌ستاییم مردان و زنان نیك‌اندیش را كه در هر كشور با وجدان نیك خود بر ضد بدی پیكار نموده یا می‌نمایند.»

زنان حق داشتند به‌عنوان وصی و قیم سرپرستی كودكی را به‌عهده بگیرند و نیز، به هنگام نبود شوهر كارهای وی را پیگیری نموده و آن‌ها را انجام دهند.

گواهی و شهادت زن در جایگاه عدالت پذیرفته می‌شد و به گفته و شهادت او اعتبار كلی داده‌می‌شد.

زنان در دربار شهریاران و دستگاه دولتی دارای نفوذ شایانی بوده و در موارد سخت در سرنوشت كشور خود نقش بزرگی ایفا می‌نمودند به‌طوری‌كه آتوسا همسر شاه گشتاسب با پذیرفتن آیین زرتشت توانست خدمات بزرگی در گسترش آیین راستی نماید و جایگاه سپندینه‌ی وی در اوستا ارج‌داده‌می‌شود و نیز در فروردین یشت به روان وی درود فرستاده می‌شود.

در زمان كیانیان و سامانیان زنان در آیین‌های دینی سهم به‌سزایی داشته و می‌توانستند خود آن‌را به‌جای‌آورند و حتا به پایگاه بزرگ روحانی رسیده و راهنمای دین گردند.

در زمان هخامنشیان زن در هازمان(جامعه) نفوذ شایانی داشت. در پژوهش‌های نوشته‌‌های دیوانی تخت‌جمشید، زنان از حقوق مدنی برخوردار بوده و علاوه بر برابری حقوق و دستمزد زنان و مردان كارگر،‌ مادران از مرخصی و حقوق زایمان و نیز حق فرزندان بهره‌می‌بردند و برای زنان این امكان وجود داشت كار نیمه‌وقت برگزینند.

در زمان ساسانیان زنان می‌توانستند شهریاری كنند به‌طوری‌كه چندین شاهدخت از جمله «پوران‌دخت» و «آذرمیدخت» و… به پادشاهی رسیدند. تندرستی و ورزش‌های بدنی از دیگر سفارش‌های اوستاست، كه در دوره‌ی كیانی، هخامنشی و اشكانی از تربیت همگانی ایرانیان به‌شمارمی‌رفته و دختران پیوسته در ورزش‌های گوناگون مانند سواری، چوگان‌بازی، شمشیرزنی و شكار و نمایش‌های پهلوانی و پیكار شركت‌می‌جستند.

در كارنامه‌ی ایران‌زمین نام برخی از زنان شیرافكن آمده‌است كه بیشتر با یلان و پهلوانان دست‌وپنچه نرم می‌كرده‌اند. همچون «بانوگشسب» دختر «رستم زال» كه با برادر خود «فرامرز» به نخجیر حیوانات و نبرد دشمنان می‌پرداخت و بانو«گردآفرید» زن هجیر كه با سهراب یل زورآزمایی كرد و بانو«گردیه» خواهر«بهرام چوبین» كه در نبردهایی شركت جسته و پهلوانانی را از دم تیغ گذرانده‌است. گزارش این دلاوری‌ها در شاهنامه‌ی فردوسی، فرامرزنامه و نیز داستان چوگان بازی و شكار شیرین و خسرو در چامه‌های نظامی بسیارآمده‌است.

زنان كشاورز و دامپرور با مردان خود در كاشت و برداشت خرمن و شیردوشی و چوپانی همراه‌بوده و در روشن‌نگه‌داشتن اجاق خانه همانند مردان خویشكاری می‌نمودند. دكتر «گیگر» دانشمند پرآوازه‌ی آلمانی در كتاب تمدن ایران خاوری در این‌باره می‌نویسد: «بنابراین زن در صف همسری شوهر قرار می‌گیرد نه از تابعین. او كنیزش نیست بلكه رفیق و همسر و در همه‌ی حقوق با وی شریك و برابر است. او در همه‌ی كارها با مردان دم‌ساز و هم‌راز و در راه انداختن امور خانوادگی و به‌سامان‌كردن آن موافق و هم‌آواز است» و بنا به گفته‌ی آقای «بالسارا»: «فرمانروایی در خانواده به‌طورمشترك میان مرد یا كدخدای خانه و زن یا كدبانوی خانه بخش شده بود.»

زنان نه تنها در امور خانوادگی بلكه در پیشرفت و تربیت اجتماع پیشرو بوده و برابر گفته‌ی آقای «كاتراك»: «وظیفه‌ی زن در ایران باستان منحصر به امور اقتصادی خانواده‌ی خود او نبوده بلكه در پیشرفت تربیت اخلاقی و روحی همه‌ی كشور سهم به‌سزایی داشته است و مانند یك آموزگار اخلاق رفتار می‌نموده‌است.»

در سراسر «فرودین یشت» به روان پاك زنان پارسا و پاكدامن همراه با مردان پارسا درود فرستاده شده‌است و تنها بزرگی و برتری زن و مرد را در درستی و نیكی دانسته‌است، به‌گونه‌ای كه در «خرده‌اوستا» می‌خوانیم: «از بین زنان و مردان كسی كه برابر آیین راستی ستایش‌اش بهتر است پروردگار از آن آگاه می‌باشد. این‌گونه زنان و مردان را می‌ستاییم.» و در گاتها(یسنای ۲۸ بند ۱) اشوزرتشت می‌فرماید: «ما زنانی را می‌ستاییم كه از پرتو راستی ممتازند.»

در ایران باستان زن شخصیت حقوقی داشت و می‌توانست دارای مال و خواسته باشد و نیز به‌اندازه‌ی برابر با برادران خود از ارث برخوردار گردد. زنان علاوه بر برابری حق ارث مورد احترام و توجه بی‌اندازه‌ی مردان نیز بودند، چرا كه در اوستا كوچك‌شمردن زن، كرداری زشت و از روی‌نادانی دانسته‌شده و از جمله گناهان بزرگ به‌شمارمی‌رفت.

در دوره‌ی هخامنشیان پسران با دیدنِ مادر خود با احترامی ویژه به‌پامی‌ایستادند و تا مادر با نوازش مادری به آن‌ها اجازه‌ی نشستن نمی‌داد نمی‌نشستند. حتا شاهان بزرگ پارس، احترام ملكه‌ی مادر را به‌طوركامل به‌جا آورده و بر سر سفره زیر دست او می‌نشستند. آقای «كریستین‌سن» در كتاب خود با عنوان شاهنشاهی ساسانی می‌نویسد:‌ «دوشیزگان در آن دوران نه تنها به وظایف خانوادگی آشنا می‌شدند بلكه اصول اخلاقی و قانون‌های مذهبی اوستا را نیز فرامی‌گرفتند و چه در اجتماع و چه در زندگی خصوصی پس از رسیدن به سن بلوغ از آزادی عمل برخوردار بودند.» آقای «بالسارا» با آوردن شواهدی از تاریخ پیشدادیان، كیانیان، هخامنشیان ، پارت‌ها و ساسانیان در این‌باره می‌گوید: «علاوه بر این موجب شادمانی است كه ببینیم رفتار مردان نسبت به زنان به‌اندازه‌ی یك قوم بزرگ و متمدن شایسته‌بوده و همچنین، برخورد برادران نسبت به خواهران به همان اندازه مهربان و سزاوار ستایش‌بوده‌است.»

در درازنای تاریخ ایران زمین، ایرانیان به هنگام برخورد با باورهای دین‌های دیگر همیشه مخالف با این باور بودند كه زن پس از مرد و آن هم از دنده‌ی چپ مرد آفریده شده‌است و رانده‌شدن مرد از بهشت و گمراهی او به‌وسیله‌ی زن را از جهل و نادانی قوم‌های دیگر می‌دانستند و نه تنها از دیدگاه آنان زن ضعیفه دانسته نشده، بلكه تا جایگاه برتر الهی بالا برده‌شده‌است. «بانو» در اصل «رتیا باگیانو» كه پرتو الهی معنی می‌دهد بوده است و «پوروچیستا» كه در ایران باستان نام دختر بوده در دین یشت به معنای «دانش والا» آمده‌است.

از لحاظ پوشش و حجاب، زن و مرد ایرانی برپایه‌ی شخصیت و پاكدامنی ذاتی خود، هرگز مانند رومیان و یونانیان هم‌دوره‌ی خود، در مجلس‌های عیش و نوش ظاهر نمی‌شدند. پاكدامنی در نزد زنان ایرانی اهمیت زیادی داشت و همیشه خود را با زیور پاكدامنی، پارسایی، راستی و دانش‌دوستی می‌آراستند. در« ویسپرد» آمده‌است: «زنان و دوشیزگان باید از صمیم قلب از اندیشه و گفتار و كردارنیك پیروی نموده و این سه گوهر گرانبها را مانند بهترین و گرانبهاترین زیور و زینت با خود به‌همراه داشته تا شایستگی، دوستی همسرِخود و خشنودی اهورامزدا گردند.»

اشوزرتشت مهر و دوستی و وفاداری را هم به زن و هم به مرد سفارش نموده و روبه دختران و پسران جوان می‌فرماید: «ای نوعروسان و نودامادان، روی سخن با شماست به اندرزم گوش دهید و گفتارم را به‌خاطر بسپارید و با غیرت در پی زندگانی پاك برآیید. هریك از شما باید در كردار نیك و مهرورزی بر دیگری پیش‌دستی جوید تا این زندگانی مقدس زناشویی را با شادمانی و خرمی به پایان رسانید.»( یسنای۵۳- بند۵)

در نوشته‌های پهلوی دوره‌ی ساسانی خوش‌اخلاقی، پاكدامنی و شركت زن با شوهر در كارهای اجتماعی از تكلیف‌های ملی و مذهبی دانسته‌شده‌است، به‌ویژه‌اینكه كه در دینكرد آمده‌است: «زن باید مایه‌ی جلال و سرافرازی شوهر و خانواده باشد.»

در ایران باستان مرد بدكار و زن بدكاره بسیار پست و منفور بوده و حتا در مجلس‌های عمومی و آیین‌های دینی حق ورود و حضور نداشته و در «اردیبهشت‌یشت» و «تیریشت» به این مردان و زنان نفرین شده و از كارهای آنان به‌نام «كارهای اهریمنی» یاد نموده و «زنا» را از جمله گناهانِ بزرگ دانسته و چنانچه مردی به زن خود خیانت می‌نمود زن می‌توانست، شكایت خود ‌را نسبت به شوهر به دادگاه‌ببرد.

در آیین زرتشت امربه وه یعنی اختیار یك همسر شده‌است. مردان ایران باستان برپایه‌ی دستور دین به تعدد همسران قایل نبوده و بیش از یك زن اختیار نمی‌كردند. در «مینوی‌خرد» فصل ۳۵ یكی از گناهان بزرگی كه برمی‌شمارد این است كه مردی با زن دیگر بسر برد. این روش نه تنها در دوره‌ی اوستایی بلكه در دوره‌ی زبان پهلوی نیز از آموزش‌های دین و آیین مردم ایران به‌شمار می‌آمد و حتا پس از چیره‌گی قوم‌های مهاجم به ایران كه تعدد همسران در میان آنان آیینی مذهبی بود، مانعی برای ایشان به‌وجود نیاورد و تا چندین سده وضع به همین روش ادامه داشت و امروزه نیز در میان زرتشتیان این آیین ادامه دارد.

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


سه × 5 =