جهانی شدن و چالش های پیش روی صلح و عدالت

نکتة قابل ذکر در باب جهانی شدن ، تفکیک و تمیز میان «فرایند جهانی شدن » و «جهانی شدن به عنوان یک پروژه » است .

دکتر علیرضا اصلانی :جهانی شدن به عنوان یک فرایند، پدیده ای است که تقریباً به صورت طبیعی ، حداقل از قرن نوزدهم در جهت یکپارچگی و همگرایی در جامعة بشری در حال انجام شدن است . این فرایند در دهه های آخر قرن بیستم ، در اثر پیشرفت های علمی و تکنولوژیک فزایندة جامعة بشری ، شتابی مضاعف را در جهت تبدیل شدن جهان به یک کلّ واحد، تجربه نموده است ؛ اما جهانی شدن به عنوان یک پروژه ، نشانگر وجود اراده ای سیاسی یا اقتصادی در پشت این پروژه با هدف یکپارچه سازی و همگن سازی جهان است که در این راستا جوامع یا جنبش هایی خاص ، سعی در تحمیل تعریف خود از وضعیت جهان به دیگران نموده اند. در این حالت ، ابعاد سیاسی جهانی شدن بر دیگر ابعاد این پدیدة جهانی پیشی می گیرد. و نوعی «جهانی سازی » یا «جهانی شدنِ اجباری ، پیش از موعد و ناپخته » ظهور می کند.

دریافت های متعددی از مفهوم جهانی شدن وجود دارد. برخی از اندیشمندان دینی بویژه در کشورهای اسلامی ، دیدگاهی منفی نسبت به این مفهوم دارند و آن را از آخرین فرآورده های نامطلوب مدرنیته و به معنای سیطرة همه جانبة «قوی » بر «ضعیف » می دانند؛ مفهومی که در تقابل با عدالت است . عدّة دیگری هم با نگاهی خوشبینانه ، جهانی شدن را به مثابة دینی جدید تلقی می کنند که باید به آن ایمان آورد.

جهانی سازی ؛ چالش ها و فرصت ها

در مقابلِ دو دیدگاه مثبت و منفی که در خصوص جهانی سازی ذکر شد، دیدگاه سومی هم وجود دارد که بر اساس آن ، «ناشناخته ، همیشه سرچشمة خطر نیست »؛ بلکه گاهی موجب چالش سازنده ای برای افکار ماست . دو حریف صحنة جهانی یعنی «غرب » و «بقیة جهان »، هر کدام ، ناشناختة دیگری هستند. البته هر کدام می تواند دیگری را به سرچشمة قدرت تبدیل کند یا منبعی برای تهدید باشد.

دیدگاه واقع بینانه ، نه چشم خود را بر مضرّات جهانی شدن می بندد و نه مزایا و فواید آن را نادیده می گیرد. از سویی می داند که در مقابل این فرایند نمی توان مقاومت کرد و از دیگر سو می داند که مقاومت نکردن به معنای تسلیم شدن و منفعل و منزوی گشتن هم نیست . این نظر گاه ، نه به «برخورد تمدّن ها»ی ساموئل هانتینگتون باور دارد و نه به «پایان تاریخ » فرانسیس فوکویاما.

این نگرش ، به خردورزی انسان و صلح طلبی و اخلاقمندی او ایمان دارد و لذا در پی آن ، به برقراری گفتگو و تعامل (دیالوگ ) با دیگر فرهنگ ها و تمدّن ها نظر دارد. این دیدگاه می تواند از پس بسیاری از مشکلات و چالش ها برآید و در افسون حیرت آور دنیای جدید، افسون زده نگردد.

باید در نظر داشت که تأیید فرمانبردارانه یا تکذیب لجوجانة هر پدیده ای به واکنش های تندروانه منجر می شود. مورد اول ، سازگاری محض را ایجاد می کند و مورد دوم ، انکار مطلق را. اینها دیدگاه های افراطی ای است که در تاریخ جدید، مرتّب تکرار شده است . پس از انقلاب صنعتی ، بشر، همین سنخ پاسخ های مشابه را بروز داد. بهترین نمونه های انکار، لادیت ها و آمیش ها بودند. جنبش لادیت ها شاید مهم ترین خیزش بر ضدّ صنعت جدید در انگلستان بود که بر ضد پیشرفت های فن آورانه در صنعت پارچه بافی تشکیل شد. به گمان آنها این پیشرفت ها روش زندگی و معاش آنها را تهدید می کرد. نمونة دیگر، آمیش ها در ایالات متحده هستند که در برابر صنعت جدید، دست به مقاومت خاموش زده ، حتی خدمات تلفنی را نیز تحریم کرده بودند.

بهترین نمونه های سازگاری محض نیز آتاتورک در ترکیه و رضاخان پهلوی در ایران بودند که از تقلید کردن از تمدن غربی طرفداری می کردند و بر اثر اصلاحات آنها بافت اجتماعی هر دو کشور به طور گسترده به هم ریخت .

جهانی شدن ، توسعة اقتصادی و عدالت اجتماعی

یکی از مهم ترین چالش های جهانی شدن ، تشدید شکاف فقیر و غنی است ، به گونه ای که برخی از صاحب نظران معتقدند که جهانی شدن ، روندی است که به نفع نظام سرمایه داری و در راستای خواست ها و منافع ثروتمندان حرکت می کند. همین مسئله ، باعث شده که عده ای از نویسندگان (نظیر سمیر امین و پل سوئزی ) از آن به عنوان چهرة جدید امپریالیسم سرمایه داری یاد نمایند. از نگاه اینان ، در فرآیند جهانی شدن ، هر چند بشر، دورة درخشان توسعه و رفاه زندگی و اوج پیشرفت اقتصادی را نظاره گر خواهد بود، اما همة این دستاوردها در اختیار معدودی از جوامع قرار خواهد داشت . بنا بر این ، عصر جهانی شدن ، دورة شکوفایی اقتصادی و تجارت همراه با تشدید فقر و محرومیت در جوامع حاشیه ای خواهد بود. نابرابری شگفت انگیز اقتصادی در عصر جهانی شدن ، کلیه مواهب اقتصادی و رفاهی را در اختیار تنها بیست درصد از جوامع بشری می گذارد و برخورداری چشمگیر اینان را به بهای محرومیت انبوه بی شماری از انسان ها جستجو می کند.

هدف نهایی باید تولید تمدّنی پایدار و نیز به حداقل رساندن رنج بشری و هرج و مرج و استقرار نظامی عادلانه باشد. نظم بدون عدالت ، به استبداد راه می بَرد و عدالت بدون نظم ، به هرج و مرج می انجامد. برای مثال ، جهان گستری ، نه تنها مرزهای طبیعی را متزلزل ساخته ، که اعتبار و کارآیی مرزهای ملّی را نیز فرو کاسته است و بر این اساس ، پیش بینی می شود که در مسیر جهانی شدن ، یکی از مهم ترین نهادهای عصر جدید، یعنی دولت ، دچار تزلزل شود.

در گذشته دولت ها در هر دو سطح ملّی و بین المللی ، نظم را مستقر می ساختند، هر چند که همیشه نظمی عادلانه نبود؛ ولی دولت ، موازنة میان نیروهای سیاسی و اقتصادی را حفظ می کرد و میزانی از عدالت توزیعی را تضمین می نمود؛ اما اکنون دولت ها دیگر تنها بازیگران صحنه نیستند.

بدون تردید، ثروت موجود در سیارة ما به طور ناهمگونی توزیع شده است . تعجب آور است که سرزمین هایی که از منابع طبیعی بیشتری برخوردارند، از فقر اجتماعی بیشتری رنج می برند، فقر و کمبود در سطح آموزش ، بهداشت ، حقوق مدنی و…. به عنوان یک باور در بحث های مربوط به عدالت در عرصة بین المللی ، این طور بیان می شود که هستة مرکزی عدالت ، در چگونگی توزیع ثروت ها نهفته است و این توزیع ، نه صرفاً موادّ اولیه ، بلکه محصولات به دست آمده را نیز در بر می گیرد. برخی را باور بر این است که میزان منابع و موادّ اولیة موجود (که ثابت و از پیش تعیین شده است )، باید میان همة حکومت ها و تا حدّ امکان به اندازة برابر تقسیم شود. در این باور، توجه نمی شود که مواد اولیه نیز به فرآوری ها و پردازش های پیچده ای نیاز دارند. بنا بر این ، باید گفت که توزیع ثروت ها به صورت مساوی ، تعیین کننده نیست ؛ بلکه توزیع اولیه باید با استخراج یا قابل استفاده کردن مواد اولیه به کار رفته هم ، رابطه و تناسب داشته باشد. در این ارتباط باید به دنبال اصلاح و بازسازی حقوق پایمال شده بود.

هر چند پذیرفتنش سخت است ، ولی از دیدگاه عدالت ، هر یک از مجموعه های انسانی ، مسئول شرایطی است که در آن به سر می برد. عقب ماندگی در عرصه های گوناگون ، دلیل های بسیاری دارد. از نپرداختن پیگیر و آگاهانه به امر پیشرفت در زمینه های کشاورزی ، صنعتی و بازرگانی گرفته تا نبود نظام مالیاتی عادلانه ای که بر پایة مقدار ثروت و درآمد استوار باشد و تا عدم کنترل جمعیت و یا وجود رشوه خواری و فسادهای مختلف سیاسی و اداری .

امروزه علت عقب ماندگی های اجتماعی ، به مسئولیت های شخصی و گروهی و بخشی هم به عوامل و نیرهای خارجی مربوط می شود. در مواردی هم تنها یک نیروی خارجی به طور کامل و آشکار، مسئول عقب ماندگی به شمار می آید که نمونه های آن ، سیاست های استعماری ، امپریالیستی ، برده داری و یا بیرون راندن اهالی از سرزمین پدری است . در چنین مواردی است که نیروی خارجی مسئول باید خسارت های پدید آمده را جبران کند که البته این امر، کمتر اتفاق می افتد.

عدالت جهانی و نقش رسانه ها

در حال حاضر، بخش بزرگی از بازار جهانی خبر، از سوی تعداد کمی از آژانس های خبری جهان کنترل می گردد. آژانس های خبری ، رابطة تنگاتنگ با دولت ها را رد می نمایند و گزارش ها و اخبارشان عمدتاً نسبت به نیازهای برگزیدگان اقتصادی و سیاسی تعیین می گردد. آنها بیشتر اخبارشان بر حوادث منفرد و نه رشته ای از حوادث و تحلیل ارتباط آنها متمرکز است و در واقع ، ساختار کار خبری شان بسیار رو بنایی و سطحی است . در این آژانس های خبری ، از همکاری های جنوب ـ جنوب (یعنی از همکاری میان کشورهای در حال توسعه )، به ندرت سخنی گفته می شود.

در این نظام خبر رسانی ، وابستگی به آژانس های غربی ، چه به لحاظ فنّی و چه به لحاظ اقتصادی و آموزشی ، کاملاً بالاست و طبیعتاً دسترسی مردم کشورهای در حال توسعه به این اخبار (همچنین در کشورهای غربی ) در درجة نخست به درجه بندی اجتماعی آنها وابسته است ، به این مفهوم که انسان ها از اقشار مختلف و پایگاه های اجتماعی متفاوت ، از طریق روان شناسی مخاطب ، رده بندی می شوند و متناسب با این رده بندی ، اطلاعات در اختیار آنان قرار می گیرد.

حتی برنامه های غیر سیاسی و سرگرم کنندة تلویزیونی در این جا نقشی اساسی بازی می کنند و در بسیاری از بخش ها حس و نگرش واقعیت گرایی را در انسان ها از بین می برند و تنها میل به مصرف گرایی و تصوّرات غیرواقعی را که به خورد آنان داده می شود رشد می دهد. در این راستا تسلط امریکا بر جهان خبری از طریق نقش رهبری اش در فروش سریال ها و برنامه های سرگرم کننده و از همه مهم تر، فیلم های سینمایی ، روز به روز بیشتر می شود.

اخیراً جنبش مقاومتی در مقابل برتری امریکایی ـ غربی شکل گرفته است . نمایندة اول این مقاومت ، شبکة ماهواره ای «الجزیره » است که مستقل از خاورمیانه گزارش می دهد و سخنگوی غیر رسمی بنیادگرایان مسلمان اهل سنّت است و با وجود این که آمریکایی ها تلاش های شدیدی می کنند که آن را به سکوت بکشانند، همچنان کارش را ادامه می دهد.

عدالت : جهانی شدن غربی یا مهدوی

جهانی شدن ، به مفهوم گسترش طبیعی سیطرة تمدنی است که فعال تر و علمی تر باشد. غرب (البته نه غرب جغرافیایی ، بلکه غرب سیاسی که استرالیا و ژاپن و… را هم در بر می گیرد) دنیا را به دو بخش برتر و بربر تقسیم کرده است ! اسلام ، با جهانی شدن به مفهوم گسترش ارتباطات ، تجارت و فناوری ، هیچ مشکلی ندارد؛ اما متأسفانه ، امروزه مسلمانان در حوزة سیاست ، علم و اقتصاد، دست فروتر را دارند و حقیقت ، این است که در عالم ارتباطات و تبادل ، حتی در تبادل تکنولوژی و فرهنگ ، هر چند فرایندی طبیعی باشد، باز هم قوی ، ضعیف را پایمال می کند.

جهانی شدن ، با جهانی سازی متفاوت است . جهانی سازی ، یک فرآیند طبیعی نیست ، بلکه یک پروژة برنامه ریزی شده و توسعه طلبانه است که سرمایه داری غرب ، برای تسلط بر تمام جهان ، در پیش گرفته است . جهانی سازی به این مفهوم (غربی کردن جهان )، تحمیل پرشتاب سلطة غرب است بر جهان و بخصوص جهان اسلام که در هر سه حوزة اقتصاد، سیاست و فرهنگ ، تعقیب می شود.

در حوزة اقتصاد، جهانی سازی ، برقراری سلطة سرمایه داری غرب بر منابع خام جهان سوم و بویژه جهان اسلام را هدف گرفته است و به مفهوم سلطة کمپانی های غربی است بر بازار جهانی و جهان اسلام و تغییر ذائقة مصرفی مردم .

در حوزة فرهنگ ، جهانی سازی ، به دنبال فرهنگ سازی برای رشد مصرف گرایی ، تنوع طلبی و لذت طلبی است و هدف ، ایجاد وابستگی اقتصادی در جهان سوم و جهان اسلام و غارت آنهاست و عملاً نیز به نام گسترش فرهنگ و مدرنیته (تجدّد)، روش زندگی امریکایی را در تمام دنیا ترویج می کند. جهانی سازی فرهنگی به این معنا، یعنی غربی سازی امریکایی !

در حوزة سیاست ، مفهوم جهانی سازی ، سلطة سیاسی یافتن غرب بر کشورهای اسلامی و جهان سوم است که تا به حال از طریق گسترش جنگ های مذهبی و نژادی و قومی و ملّی بین مسلمان ها تعقیب می شود و این اواخر (به بهانة مبارزه با تروریسم و برقراری دموکراسی ) از طریق لشکرکشی و اشغال گری و جنگ ، دنبال می شود و این در حالی است که آنها لااقل در جهان اسلام به اصلی ترین رکن توسعة سیاسی یا مدرن کردن سیاست (یعنی دموکراسی ) هم تن نداده اند. غربی ها، تحت پوشش مدرنیتة جهانی ، به دنبال یک دست کردن فرهنگ جهان در جهت غربی شدن هستند. حتی می گویند دین اسلام را آن گونه بفهمید که با اصول سرمایه داری لیبرال سازگار باشد!

طبیعی است که در نقطة مقابل ، اسلام قرار دارد که آن هم یک دین جهانی است . خدا در قرآن کریم فرموده که پیامبرش ، «برای همة انسان ها» مبعوث شده است . پس این پیامبر، اهداف و مطالبات جهانی دارد؛ اما این مطالبات جهانی ، انسانی است و در جهت مدح انسان و عدالت و فضیلت است ، نه پایمال کردن حقوق انسان .

در دعایی که از پیامبر اکرم (ص ) برای ماه مبارک رمضان نقل شده ، آمده است : «خدایا! تمام فقیران جهان را به رفاه برسان و تمام گرسنگان جهان را سیر کن و تمام برهنگان جهان را لباس بپوشان و…». پیداست که این دین ، مطالبات جهانی و بشری دارد که حتماً با مطالبات طرف مقابل ، اختلاف نظری و اصطکاک عملی پیدا کرده است .

در احادیث آمده است که امام زمان (عج ) فاصله های طبقاتی را از سطح جوامع بشری برخواهد چید. در حدیث داریم که : «در زمان مهدی ما، هیچ انسان گرسنه ای در سراسر زمین پیدا نخواهد شد». این ، آن مهدویتی است که ما به آن معتقدیم و موعودی است که همة ادیان به آن معتقدند، گر چه هیچ کس به اندازة شیعه ، راجع به آن جامعة آخرالزمان و تحوّل بزرگ ، شفّاف سخن نگفته است .

هدف عمده نظام لیبرال سرمایه داری که با هر نوع اصول گرایی ، حتی از نوع غیردینی آن مبارزه می کند، این است که در افکار عمومی بشر، بخصوص در دانشگاه های شرقی و اسلامی ، در ذهن دانشجو و سپس در ذهن مردم ، هیچ تردیدی دربارة درستی وضع موجود جهان و دربارة درستی این تفکر که «دموکراسی لیبرال (مردم سالاری فارغ از ارزش های ثابت ) آخر خط است » پیش نیاید. آنها می خواهند بگویند که هیچ چیزی دیگر فراتر از این وضع موجود جهان نیست و آنچه اکنون هست ، عین علم و عقلانیت و آخر خط و پایان تاریخ است . می گویند این جا ایستگاه آخر است و بشر باید از قطار، پایین بیاید. توجه داشته باشید نمی گویند که همة بشر در سطح ما زندگی کنند و امکانات مردم امریکا را در اختیار داشته باشند (چرا که اگر این را بگویند، باید دست از ستم جهانی و نابرابری ها بردارند).

جهانی سازی غربی ، توجیه ستم غربی ها بر جهان است . اینان با جهانی سازیِ مهدوی مخالف اند و مردم را به جامعة جهانی سرمایه داری امریکا فراخوان می کنند. اگر جهانی سازی ، عبارت باشد از جهانی کردن سلطة امریکا و منافع سرمایه داری حاکم بر امریکا و صهیونیزم و انگلیس ، این جهانی شدن ، فقط به نفع آنهایی است که آن را ترویج می کنند. این جهانی شدن ، همة فرهنگ ها و مکتب های مقاومت کرده را می بلعد و هضم می کند؛ اما اگر بگوییم که ما جهانی شدن را قبول داریم ، اما نه با معیارهای سرمایه داری لیبرال (ناپایبند به دین و ارزش های ثابت اخلاقی )، بلکه با معیارهای امام مهدی (عج ) که می گوید در تمام دنیا هیچ انسان گرسنه ای نباید باشد و نباید در گوشة افریقا بچه های یازده ساله وزنشان به اندازه بچه های شش ماهه واشنگتن و لندن باشد و نباید استخوان دنده ها و پهلوهایشان از زیر پوستشان بیرون زند. آنها این جهانی سازی مهدوی (یعنی عدالت جهانی ) را پس می زنند و آن را توهّم و اوتوپیا (مدینة فاضله ) می دانند؛ چون امام مهدی (عج ) امنیت را برای همه و نه فقط برای سرمایه دارهای غرب می خواهد.

اخلاق جهانی و عدالت

سازمان ملل متحد و سازمان یونسکو در سال 1991 م ، کمیسیون جهانی فرهنگ و توسعه را تشکیل دادند و این کمیسیون ، عالمان برجسته بسیاری را به همکاری فرا خواند. بر پایة گزارش این کمیسیون ، حکومت بین المللی در صورتی امکان پذیر است که بتوانیم «اخلاق جهانی » را که بتواند برای بشر در سراسر جهان جامعیت داشته باشد، تدوین کنیم .

در احادیث اسلامی هم آمده است که در حکومت جهانی ، جامعة بشری ، همراه با برخورداری های مادّی ، از عدالت و برابریِ بی سابقه ای نیز بهره مند خواهد بود. در این جامعه ، نه تنها حقّی از کسی ضایع نمی گردد، بلکه کلیة امکانات و موهبت های معنوی و مادی به صورت برابر، در اختیار همگان قرار می گیرد. اگر همة ابنای بشر در جامعه ای برخوردار از مواهب مادّی و همراه با وفور اقتصادی زندگی کنند و بر اساس عقلانیت کامل ، به تعامل بپردازند، دیگر انگیزه ای برای تعدّی به حقوق دیگران وجود نخواهد داشت .

تاریخ به ما آموخته است که نظم جهانیِ برتر، تنها به وسیلة قوانین ، توصیه ها و کنوانسیون ها ایجاد و اجرا نمی شود. تحقق صلح و عدالت و حفظ محیط زیست ، منوط به بصیرت و آمادگی زنان و مردان در رفتار عادلانه است که با فعالیت در جهت حقوق و آزادی ها و با داشتن آگاهی از مسئولیت و وظیفه ، امکان پذیر است . در نتیجه ، اندیشه و قلب زنان و مردان باید مخاطب قرار گیرد.

جمهوری فدرال جهانی و عدالت

استدلال عدالت پروری و عادلانه بودن که برای تک تک حکومت ها به کار می رود، به همان اندازه ، در مورد مجموعة حکومت ها هم صادق است . بنا بر این ، بدون یک نظم جهانی یا در واقع ، بدون یک حکومت جهانی و مثلاً یک جمهوری جهانی ، عدالت سیاسی جهانی هم نمی تواند وجود داشته باشد.

دسته ای از طرفداران جهانی شدن که در این زمینه افراطی اند، حتی معتقد به ایجاد یک حکومت واحد و همگون جهانی هستند که تمام حکومت های موجود را در خودش حل کند و به تنها شخصیت حقوقی و حاکم بر سیّارة ما تبدیل شود. نظر این گروه از جهانی گرایان ، در تقابل آشکار با تنوّع فرهنگی و اجتماعی موجود در جامعة جهانی است .

بر ضدّ جمهوری جهانی و بویژه نوع و ساختار حکومت آن ، ایرادها انتقادهای بسیاری مطرح شده اند که بیشتر به این مسائل توجه کرده اند: دور شدن حکومت از شهروندان ، حکومت ناپذیری جامعه جهانی ، خطر دیوان سالاری ، نبود درک و باورهای مشترک حقوقی در سطح جهان . از اینها گذشته ، بسیاری معتقدند که اصولاً نیازی به حکومت جهانی نیست و اگر همة حکومت ها دموکراتیک (مردم سالار) شوند، کافی خواهد بود؛ چرا که با رشد دموکراسی ها، روابط جوامع انسانی به طور همه جانبه و با کارکردی جهانی ، گسترش می یابد که این به معنای پیدایش حالت حدّاقلی از همان حکومت فراگیر است و در نتیجه ، نیازی به حکومت جهانی نخواهیم داشت .

از دیدگاه عدالت ، تنها آن حکومت جهانی یاری دهنده ای قابل قبول است که حکومت ها و اتحادیه های قاره ای و بین قاره ای را از میان نبرد و قانونیت و حاکمیت آنها را به رسمیت بشناسد. بنا بر این ، با در نظر گرفتن عدالت و با تکیه بر عدالت است که جمهوری جهانی نمی تواند یک حکومت مرکزگرا (چون حکومت روم باستان )، یا متروپول گرا و غیر متمرکز و چند مرکزی (همچون امپراتوری بریتانیا) باشد و سایر حکومت ها را از صحنه خارج کند و یا زیر اقتدار سیاسی خود بکشاند. جمهوری جهانی ، یک فدراسیون یا مجموعه ای از جمهوری های خودمختارِ هم پیمان (فدرال ) است .

جمهوری فدرال جهانی ، کار خود را با پاسخگویی به بزرگ ترین مشکلات جهان آغاز خواهد کرد و مسئول رسیدگی به مسائلی خواهد شد که حکومت ها به تنهایی و جداگانه و یا حتی در اتحادیه های قاره ای و میان قاره ای خود، از انجام دادن آن ناتوان هستند.

عدالت جهانی

پی ریزی یک شیوه و نظم حقوقی جهانی که پایدار و گسترده باشد، با پرورش حس عدالت خواهی ، همراه است که امکان تحقق دوام جمهوری فدرال جهانی را فراهم می آورد. برای رسیدن به چنین منظوری باید همه انسان ها (با خواست عدالت جهانی فراگیر) و تمام حکومت ها (با خواست عدالت جهانی فدرال )، یکدیگر را به رسمیت بشناسند و هیچ کدام اجازة استفادة زیان بخش از دیگری را نداشته باشد. جمهوری فدرال جهانی ، برای ادامة کار و انجام دادن وظیفه های خود باید به خصلت دیگری هم آراسته باشد: محوریّت داشتن عدالت جهانی در قانون گذاری که مخالف بدون استثنای هر گونه ستم در تمام جهان باشد.

جامعة دینی و عدالت جهانی

چند سالی است که مفهوم جهانی شدن ، به طور جدّی در میان اندیشمندان و در سطح دانشگاه ها و رسانه ها، به بحثی جدّی تبدیل شده است ؛ ولی این مفهوم ، قدمتی به اندازة تاریخ ادیان دارد. در ادیان و مکاتب گوناگون ، هدف ، همیشه ایجاد جامعة جهانی آرمانی بوده است .

در شرایط فعلی ، عقل سلیم می گوید که مسلمانان هم بهتر است با نگاهی خردورزانه ، بر اساس آموزه های دینی خود و با در نظر گرفتن اخلاق جهانی و ارزش های مشترک مورد قبول جوامع مختلف انسانی ، در شکل گیری این جامعة جهانی ، نقش مؤثّرتری ایفا کنند. اگر چه جهان اسلام ، رقابت سخت و نابرابری را پیش رو دارد، ولی به نظر می رسد گریزگاهی وجود ندارد و خواه ناخواه باید به امواج جهانی شدن پیوست . پس چه بهتر که به جای نفی بیهودة پدیده ای که سال ها از شروع آن می گذرد، به دنبال راه کارهایی برای حضور فعال در این جریان بود.

در جامعة حقیقتاً خداآگاه و دیندار، بخش بزرگی از شهروندان ، زیر بار بی عدالتی و نابرابری نخواهند رفت . از آزادی و مساوات ، حمایت خواهند کرد و خواهان برقراری هماهنگی و تعادل بین فرد و جامعه و نیز جامعه و محیط زیست خواهند بود. آنها چنین رفتاری را از روی یک فهم و بینش بیدار و عمیق نسبت به موقعیت خود به عنوان خلیفة خداوند در زمین انجام خواهند داد. به این طریق است که مذاهب و ادیان گوناگون ، همچنان به نقش آفرینی و کارآمدی خود ادامه می دهند و آموزه های آنها نیز با پویایی و تحرک در جهانی شدن ، روزآمد و کارآمد می گردند. پس یکی از راه های مقابله با امواج منفی جهانی سازی و جلوگیری از گسترش بی عدالتی ، تقویت باورهای معنوی در جامعه است .

ماهاتیر محمد (نخست وزیر پیشین مالزی ) می گوید: «زندگی ، از هر جنبه ای مورد تاخت و تاز قرار خواهد گرفت . اذهان ما اشغال خواهد شد و حتی دین ما به اشغال در خواهد آمد؛ اما مسلمانان باید بکوشند روند جهانی شدن را درک کنند و با این درک ، خود را آماده سازند که نه تنها خطرها را از خود دور نمایند، بلکه از روند جهانی شدن برای رسیدن به کشورهای توسعه یافته ، هم در فن آوری اطلاعات و هم در توان صنعتی بهره گیرند».

این را هم در نظر داشته باشیم که فرهنگ غربی نیز با جهانی شدن ، نِسبی شده است . ارزش هایی که زمانی بی چون و چرا و عام بودند و غربی ها، آنها را برای هر فردی در همه مکان ها و زمان ها معتبر معرّفی می کردند، اکنون در حال عقب نشینی اند و در فضای جدید جهانی و بویژه از سوی مسلمانان ، به چالش کشیده شده اند.

منابع :

1. جهانی شدن مسلمانان معاصر ، حسن رحیم پور ازغدی ،

www.aviny. com

2. جهانی سازی ، پایان تاریخ و مهدویت ، حسن رحیم پور ازغدی ، www.sharifnews.ir

3. جهانی شدن و دین ؛ فرصت ها و چالش ها ، مقالات چهارمین کنگرة دین پژوهان (دفتر اول )؛ گردآورنده : دبیرخانة دین پژوهان کشور و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، اردیبهشت 1382.

چند منبع مفید دیگر

1. پدیدة جهانی شدن ؛ واقعیت بشری و تمدن اطلاعاتی ، فرهنگ رجایی ، ترجمه : عبدالحسین آذرنگ ، تهران : آگه ، 1380.

2. دربارة عدالت ؛ برداشت هایی فلسفی ، اُتفرید هوفه ، ترجمه : امیر طبری ، تهران : اختران ، 1383.

3. در هوای حق و عدالت ؛ از حقوق طبیعی تا حقوق بشر ، محمد علی موحد، تهران : کارنامه ، بهار 1381.

4. نقش رسانه ها در جهانی سازی نئولیبرالی ، ناهید جعفرپور، mardom.com – www.sedaye

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ هشت = 15