رابطه بین مذهب و حقوق بین الملل در برقراری صلح متوازن چگونه است؟

محمدرضا ضیایی بیگدلی، استاد حقوق بین‌الملل: امروزه اندیشه‌ سکولاریستی حقوق بین‌الملل جای خود را به اندیشه‌ها و بینش‌های مذهبی داده است، برپایی رژیم‌های سیاسی اسلامی نیز نتوانستند تغییر چندانی در ساختار و زیر بنای حقوق بین‌الملل معاصر ایجاد کنند.

گزارش: آیات زین الدین

محمدرضا ضیایی بیگدلی، استاد حقوق بین الملل*

مذهب اصطلاحی است که در مورد تعریف آن وحدت نظر وجود ندارد. مذهب یک تعریف کاملا عام تر از مفهومی است که ما از دین داریم. برخی مذهب را اعتقاد به یک مبدأ ماوراء الطبیعه و پرستش خداوند یکتا می دانند و برخی دیگر مذهب را به عنوان روش، آئین یا طریقه می دانند نه اعتقاد به یک امر ماوراء الطبیعه، امروز نظر غالب بر این است که مکاتب یا نحله های فکری، فرهنگی و عقیدتی چون بودیسم، شیوائیسم، مسیحیت، کنفوسیوئیسم، آنیسم، اسلام، یهودیت، زرتشتی و هندوئیسم را میتوان به عنوان مذهب تلقی کرد.

یکی از متفکران مذهب را حالت نگرانی انسان در مورد هستی خود، جهان هستی و به طور کلی حالت گرفتار شدن در نگرانی ها توصیف می کند. در مجموع مذهب اعم از مذاهب الهی یا غیر الهی یک مسلک و باوری نگرش گونه است که معتقدان به آن بر اساس دستورات آن عمل میکنند.

دبیر کل سابق سازمان ملل متحد از منشور ملل متحد به عنوان مذهب من یاد میکند، در حقوق بین الملل هیچ گونه تعریف قابل قبول عامی از مذهب نداریم، کمیته حقوق بشر در بند دوم نظریه تفسیری شماره 22 خود در سال 1981 میگوید که حقوق مورد حمایت در بند یک حقوق مدنی و سیاسی قبول وجدان و پذیرش مذهب را بیان میکند. کمیته حقوق بشر مذهب را به عنوان باورهای خداباورانه یا غیرخداباورانه یا ضدخداباورانه مطرح میکند و این مربوط به مذاهب سنتی و باورهای ویژه ای که باعث نهادینه شدن آن می شوند، نیست.

موضوع مذهب باید در بستر تاریخ مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد. با این کار بهتر می توان به مناسبت مذهب با حقوق بین الملل پی برد، در تاریخ باستان ابتدا در مشرق زمین و ایران باستان بر اساس تعالیم زرتشت معاهدات بین المللی جنبه مذهبی داشتند و فرشته مصر پاسدار آنها بود.

حقوق بین الملل در قوانین مائو یا هندو در شبه جزیره هند در رابطه با وظایف سفیران و عدم جنگ متجلی است. در یونان باستان مباحثی چون داوری، مصونیت سفیران، تحکیم معاهدات صلح با ادای سوگند، احترام به کشته شدگان در جنگ و شناسایی حق پناهندگی تابع قوانین مذهبی بوده است. در دوران باستان رومی ها حقوق بین الملل را از دید مذهبی می نگریستند، در همین دوران بود که مکتب حقوق طبیعی یا فطری شکل گرفت که برگرفته از هر گونه بینش مذهبی بود. هوگوسیوس پدر حقوق بین الملل در رم معتقد بود حتی خدا هم نمی تواند حقوق طبیعی را تغییر دهد. در دوران باستان فلاسفه و اندیشمندان مانند سقراط و افلاطون اعتقاد داشتند که حقوق طبیعی ریشه مذهبی دارند، به بیان دیگر برای حقوق به طور کلی منشا الهی قائل بودند و حتی افلاطون معتقد بود که حقوق طبیعی یک اساس متافیزیکی دارد که بر پایه عدالت حقیقی استوار است.

در دوران باستان شاهد ظهور دین یهود هستیم، یهود بیان کرد: یهودیان براساس کتاب مقدسشان یعنی تورات چندان عنایتی به حقوق بین الملل نداشتند، اما بعدها آنها با ملتهایی که دشمن نبودند روابط بین المللی برقرار کردند، هر گونه احترام به سفیران را واجب و معاهدات بین المللی را کاملا رعایت می کردند.

با رشد و ظهور حضرت مسیح(ع) علمای مسیحیت آنان نیز اصول حقوق طبیعی را پذیرفتند اما به اقتضای شغل خود به آن جنبه الهی و آسمانی دادند. در اصل عقاید آنان بیشتر همسو با مسائل فلسفی و اخلاقی جای حقوقی بود. سن آگوستین در قرن پنجم از جمله نظریه پردازان مسیحیت است که نظریه جنگ  را که در نظریه رومی ها نیز بود احیا کرد اما مشروعیت جنگ را دستورات و فرامین مسیح میدانست.

در قرون وسطی سه تحول در زمینه حقوق بین الملل شکل می گیرد. ابتدا پیروزی مسیحیت یا همان اقتدار رهبران کاتولیک است، در این  دوران کلیسا قدرت مطلق است و پاپ ها عملا در کلیه امور امپراطوری ها مداخله میکردند، بنابراین تمام کشورها در بخش بین الملل تابع قوانین کلیسا بودند. اوضاع و احوال غرب در قرون وسطی برای توسعه حقوق بین الملل چندان مساعد نبوده است. در این شرایط کلیسا توانست چندین قرن یک سیستم حقوقی جامع مافوق ملی و جهانی را به وجود آورد. این سیستم در چند بخش ضمانت اجرای مذهبی داشت. صلح الهی و متارکه الهی در رابطه با جنگ شاید مهم ترین فعالیت کلیسا در حقوق بین الملل بوده است.

در قرون وسطی یکی از مهم ترین اتفاقات ظهور دین اسلام است. زمانی که غرب و کلیسا، مسحیت و نظام ملوک الطوایفی در اوج قدرت نمایی بودند در شرق دین جدیدی به اسم اسلام ظهور کرد، این دین کل آسیا و آفریقا را فرا گرفت ، پیروزی و تسریع دین اسلام نتیجه عملکردهای ناشایست پیروان و پیشوایان دین مسیح در آن زمان بود. اسلام در زمینه روابط بین المللی متضمن بسیاری از قوانین حقوق بین المللی است، یکی از مواردی که در قرون وسطی در حیطه حقوق بین الملل مطرح است جنگهای صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان است. جنگهای صلیبی به خودی خود نفوذ مدنیت را افزایش داد و آروزی نهایی به معاهدات صلح آمیز را برای صلیبیون ایجاد کرد.

روابط دوستانه میان ملل به شکل بی سابقه ای و در زمینه های مختلف حقوق بین الملل بعد از جنگ ها صلیبی رخ داد، تأثیر منفی این جنگ روی ملل مسلمان تأسیس کاپیتولاسیون در کشورها بود. این موارد تاریخی در قرون وسطی با پیدایش رنسانس از هم پاشید. امپراطوری ژرمن با فشار کشورهای مختلف از هم پاشید، در اصل اصلاح مذهبی در قرون وسطی شکست خورد و حقوق بشری در شکلی جدید و گسترده آغاز شد. قدرت معنوی پاپ و امپراطور در رنسانس ساقط شد و کشورهایی با حاکمیت در صحنه جهانی به وجود آمدند، اما آن چه بیش از همه موجب مذهب زدایی یا مذهب گریزی اروپائیان از مسیحیت و کلیسا شد جنگ های خونی سی ساله مذهبی میان پروتستان ها و کاتولیک ها در سال های ابتدای قرن 17 بود که در نتیجه به انشعاب دین مسیح منجر شد.

امروزه اندیشه سکولاریستی حقوق بین الملل جای خود را به اندیشه ها و بینش های مذهبی داده است، برپایی رژیم ها سیاسی اسلامی و تأسیس نهادهای بین المللی چون واتیکان، سازمان همکاری اسلامی نتوانستند تغییر چندانی در ساختار و زیر بنای حقوق بین الملل معاصر ایجاد کنند. البته ظهور گروه های تروریستی چون القاعده و داعش که به ناحق به نام اسلام عمل میکنند تأثیر منفی بر نقش مذهب در حقوق بین الملل داشته است و مردم را از آن متواری ساخته است.  

مذهب و حقوق بین الملل غالبا سازگار به نظر میرسند، هدف غایی هر دو میل به تعالی و پیشرفت و برتری جویی و نیز وجود یک نظم حقوقی برای هرج و تحقق یک نظم بین المللی یا جهانی برای تمامی جوامع است، همچنین هر دو به دنبال سمت و سو دادن به آگاهی والاتری از معنای زندگی هستند، گاهی مذهب در حقوق بین الملل نه تنها سازگاری و مطابقت ندارند بلکه در تعرض و تقابل قرار می گیرند.

میتوان نتیجه گرفت که این دو هر کدام جنبه ای از دیگری است، در اصل آنها در یک وابستگی دیالکتیکی با هم ارتباط دارند. سخن می گوید، از جمله در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق حقوق مدنی سیاسی و نیز در اعلامیه مهد تبعیض مبتنی بر مذهب قطعنامه مجمع عمومی در رابطه با القا یا عدم تساهل و…. بوده است، این گونه معاهدات نقش مذهب را در معاهدات بین المللی برجسته می کند اما متاسفانه کاربست های واقعی مذهب را منعکس نمیکند.

نقش خلاق یا ایجادی در مود نهادهای مذهبی به شکل دادن و توسعه حقوق بین الملل جدید کمک کرده است. از جمله سازمان همکاری اسلامی و برخی فرقه های مذهبی مسیحیت مانند شورای جهانی کلیسا و برخی سازمان های غیردولتی مذهبی چون کمیته حقوق بشر اسلامی فعالانه برنامه هایی برای توسعه و تکامل حقوق بین الملل را پیگیری کرده اند.

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


هشت × 8 =