30 راه مهم در ایجاد برقراری صلح درون و پاکی دل

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است. از این رو برآنیم تا با نگاهی اجمالی دیدگاه قرآن را در مورد آرامش روحی وروانی و راههای رسیدن به آن را مورد بررسی قرار دهیم.

گزارش: سارا نصغی

1/دستیابی به آرامش واقعی یکی از خواسته های همیشگی بشر بوده است و دراین راستا انسان در طول تاریخ تلاشها و رنج های بسیاری را به جان دل پذیرفته است. بی شک بخش وسیعی از تلاشهای علمی بشر و کشف رازهای ناگشوده جهان طبیعت به منظور دسترسی به امکاناتی بوده است که آرامش و آسایش را برای انسان به ارمغان آورد ازسوی دیگر مطالعات آکادمیک و تحقیقات روانشناسی پیرامون آرامش و اضطراب و عوامل و موانع هریک بخش قابل توجهی از پژوهش های علوم انسانی را به خود اختصاص داده است.

2/درسالهای اخیر کوشش های زیادی در زمینه روان درمانی افرادی که دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده است که هیچ کدام موفقیت مورد انتظار را در ازمیان بردن یا پیشگیری ازبیماری های روانی کسب نکرده است. برخی از تحقیقات نشان می دهد که میانگین درمان از 70 درصد تجاوز نمی کند. وانگهی حال عده ای از بیماران پس از روان درمانی گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس ازمدتی بازگشته است. از این رو روانشناسان به دنبال یافتن علت این امر برآمدند و ازطریق آمارگیری به این نتیجه رسیدند که مهمتریم عامل در درمان بیماریهای روانی “دین ” است و درصد بهبودی بیمارانی که معتقد به دین هستند بسیار بیشتر از دیگران است. لذا آنان بر این باورند که “ایمان بدون شک موثرترین درمان بیماری های روانی بویژه اضطراب و افسردگی است. ” ویلیام جیمز فیلسوف و روان شناس آمریکایی می گوید: “ایمان نیرویی است که باید برای کمک به انسان در زندگی وجود داشته باشد. فقدان ایمان زنگ خطری است که ناتوانی انسان را در برابر سختی های زندگی اعلام می دارد. “

3/کارل یانگ روان کاو می گوید: “درطول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت های مختلف جهان متمدن با من مشورت کردند و من صدها تن از بیماران را معالجه و درمان کرده ام اما از میان بیمارانی که در نیمه دوم عمر خود به سرمی برند (یعنی از سی و پنج سالگی به بعد) حتی یک بیمار را نیز ندیدم که اساساً مشکلش نیاز به گرایش دینی در زندگی نباشد. به جرأت می توانم بگویم که تک تک آنان به این دلیل قربانی بیماری روانی شده اند که آن چیزی را که ادیان موجود در هر زمان به پیروان خود می دهند نداشتند و تک تک آنان فقط وقتی به دین و دیدگاههای دینی بازگشته بودند به طور کامل درمان شدند. “

بنابراین حتی جوامع غربی هم متوجه شده اند که برای درمان بیماری های روحی باید به دین پناه برد و چون دین اسلام خاتم ادیان و اکمل ادیان است پس منشأ اصلی آرامش را باید در آن جست. قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است. از این رو برآنیم تا با نگاهی اجمالی دیدگاه قرآن را در مورد آرامش روحی وروانی و راههای رسیدن به آن را مورد بررسی قرار دهیم.

4/ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش،آنچنان باور وتصدیقی که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود. تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار لرزش وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد.

در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم: “هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم… ” “اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند… “. اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان، آرامش روحی وروانی وجود ندارد. یا حداقل اینگونه می توان گفت که یکی از عوامل ایجاد آرامش دارابودن ایمان به خدا می باشد. به تعبیر علامه طبا طبایی “ظاهرا مراد از سکینت در این آیه آرامش وسکون نفس واطمینان آن، به عقائدی است که به آن ایمان آورده ولذا نزول سکینت را این دانسته که ”لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم” تا ایمانی بر ایمان سابق بیفزایند. پس معنای آیه این است که: خدا کسی است که ثبات واطمینان را لازمة مرتبه ای از مراتب روح است در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی که قبل از نزول سکینت داشته بیشتر وکاملتر شود. “

5/یقیقا داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وکسی که از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید. انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافکار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است. ولذا دائما در درون خود دچار پیکاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است. ولی بر خلاف آن انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افکار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یک هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می کندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از خشنودی خدای متعال. دیگر کاری به این ندارد که مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند. ولذا هیچ وقت سردر گم نیست وهمیشه در یک آرامش روحی به سر می برد.

6/راجع به ایمان وفواید آن در قرآن آیات فراوانی وجود دارد، ولی چون در اینجا بحث ما روی عوامل آرامش دور می زند .لذا نمی توان به صورت مبسوط به این موضوع پرداخت. با این حال جا دارد به یکی از آیات که با بحث ما ارتباط دارد اشاره کنم:

آیة “الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون ” ” (آری) آنها که ایمان آوردند،وایمان خود را با شرک وستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آنهاست وآنها هدایت یافتگانند”

این آیه متضمن یک تأ کید قوی است زیرا مشتمل است بر اسنادهای متعددی که همگی آنها در جمله اسمیه است. به تعبیر علّامه طباطبایی نتیجة این تأکیدهای پی در پی این است که نبایدبه هیچ وجه در اختصاص (امنیّت)و(هدایت)برای مؤمنین شک وتردید داشت واین آیة شریفه هم دلالت می کند براینکه امنیّت (آرامش)وهدایت از خواص وآثار ایمان است. البته به شرط اینکه روی این ایمان با پرده هایی مثل شرک وستم پوشیده نشود. ومراد از ظلم در این آیه به معنای چیزهایی است که برای ایمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبی اثر می سازد. که اکثر مفسرین آنرا شرک دانسته واین را از آیة(انّ الشرک لظلم عظیم) استفاده کرده اند.

7/به هر حال با توجه به این آیات وآیات دیگر می توان به این اصل مهم رسید که: امنیت وآرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که در جوامع انسانی دواصل حکومت کند، ایمان وعدل اجتماعی.

بگر پایه های ایمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئولیت در برابرپروردگار ازمیان برودوعدالت اجتماعی جای خود را به ظلم وستم بسپارد،امنیت در چنان جامعه ای وجود نخواهد داشت وبه همین دلیل با تمام تلاش وکوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط نا امنی های مختلف در دنیا می کنندروز به روز فاصلة مردم جهان از آرامش وامنیت واقعی بیشتر می گردد. دلیل این وضع همان است که در آیه فوق اشاره شده. پایه های ایمان لرزان وظلم جای عدالت را گرفته است. تأثیر ایمان در آرامش وامنیت روحی برای هیچکس جای تردیدنیست همانطور که ناراحتی وجدان وسلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نمی باشد.

8/درکتاب العین،کهنترین فرهنگنامة ادب عرب آمده است: ”الذّکر: الحفظ للشیء وتذکره وهو منّی علی ذکر”- ‌ذکرنگاه داشتن چیزی وازآن یادکردن است،چنانچه گفته می شود من به یاد او هستم_والذّکر: جری الشیءعلی لسانک تقول جری منه ذکر_ذکرعبارتست از جاری شدن چیزی بر زبان انسان چنانچه گفته می شود یادی از او به میان آمد_”

9/معنای جامع ذکر همان یادآوری به قلب وزبان است که گاهی در برابر غفلت وگاهی در برابر نسیان به کار می رود.

غفلت به معنی توجّه نداشتن به علم ونسیان به معنای زایل شدن معنی از ذهن است.

بعد از روشن شدن معنای ذکر خوب است به رابطه این واژه با عوامل آرامش بپردازیم.

قرآن یکی از عوامل آرامش را ”ذکر”(یاد خدا)معرفی کرده است. چنانچه می فرماید:

“الّذین آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئنّ القلوب ” “آنها (کسانی که به خدا برمی گردند)کسانی هستند که ایمان آورده اند، ودلهایشان به یاد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشید،تنها با یاد خدا دلها آرامش می یابد “

10/اطمینان به معنی آرامش وقرار گرفتن است ودل مطمئن، همان نفس مطمئنّه است که در آیة:

(یا ایّتها النفس المطمئنّه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی واد خلی جنّتی) آمده است که پاداش کسی که با یاد خدا به این مقام (اطمینان) رسیده، درآمدن در سلک بندگان خدا وورود به بهشت است.

مراد از(ذکرالله) یاد خدا، مطلق توجّه انسان به خداست. درتزاحم زندگی وانبوهی کارها وتنگناههای موجود ودر اضطرابی که بسیاری ازمردم را نابود می کند دل آرامی، با یاد خدا آرامش می گیرد. ازاین رو سزاوار است که دشواریهای درونی خود را به ذکر خداوند چاره کنیم. زیرا برترین چاره ای که می توان از آن بهره برد به ویژه در زمان ما که روزگار اضطرابات وهیجانها ودر گیریهاست واتعمار شرق وغرب آن را دامن می زند. یاد خدا تنها به ذکر زبانی نیست اگرچه یکی از مصادیق روشن یاد خداست. زیرا آنچه مهم است به یاد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است.

11/” برکات یاد خدا: 1- یادنعمتهای خدا عامل شکر است 2- . یادقدرت او سبب توکّل بر اوست 3- یاد الطاف او مایة محبّت است 4- یاد قهر و خشم او عامل خوف (ترس)از اوست 5- یاد عظمت وبزرگی او سبب خشیّت در مقابل اوست 6- یاد علم اوبه پنهان و آشکار مایة حیا و پاکدامنی ماست7- یاد عفو وکرم او مایة امید وتوبه است8- یاد عدل او عامل تقوی وپرهیزگاری است “

درمعراج السعاده درباره ذکر حقیقی آمده است که:

“ذکر حقیقی عبارتست از یاد نمودن خدا در دل وچون زبان هم به موافقت دل حرکت کند نور علی نور است واما مجرد ذکر زبان اگر چه هر گاه به قصد قربت وثواب باشد فایده بسیار برآن مترتب است اما اثر انس ومحبّت ویاد خدا در دل حاصل نمی شود. ” پس ذکرحقیقی ذکری است که در دل به یاد خدا بودن را همراهی کردن واگرفقط بازبان خدا را یاد کنیم ولی دردل از یاداو غافل باشیم، این نوع ذکر، ذکر حقیقی وتأثیر گذار به حساب نمی آید ولذا قطعا ذکری که لقلقه زبان باشد اثر آرامش بخشی هم نخواهد داشت.

12/به هر حال قرآن یکی از عوامل آرامش را ذکر معرفی می کند. وآن ذکری می تواند عامل آرامش باشد، که ذکر حقیقی (ذکر قلبی)باشد. ذکرقلبی است که روح همة عبادتهای عملیّة می باشد.

پس اگر انسان در اکثر اوقات به دل متوجّه خدای متعال باشد وبه زبان بر اذکاری که از طریق شرع رسیده، مداومت کند انس بهحق پیدا می کند وکسی که با خداوند انس گرفته باشد به آرامش واقعی رسیده است. چرا که خداوند بهترین وامنیّت بخش ترین موجود می باشد. وکسی نیست که بتواند مقابله با قدرت الهی را داشته باشد. پس به حق باید گفت که کسی به ّرامش واقعی خواهد رسیدکه با خدا مأنوس باشد. بهترین راه انس به خدا،یاد اوست. وبهترین نوع یاد خداوند هم (نماز)است. چرا که فرمود: ”اقم الصلوه لذکری” (نماز را برای یاد من به پا دار)

13/ توکّل از ریشة (وکل) می باشد. وبه معنی وکیل گرفتن وواگذاری کارها به وکیل می باشد.

در مجمع البحرین آمده است که: التوکّل علی الله: انقطاع العبد فی جمیع ما یأمله من المخلوقین

یعنی: “بنده برای رسیدن به آرزوهایش از همة مردم قطع امید کند وتنها به خداوند امید داشته باشد وحوائجش را تنها از او بخواهد ” واین است معنای توکل بر خدا.

قرآن یکی دیگر از عوامل آرامش را ” “توکّل ” ” واگذاری همة امور به خدا معرفی می کند. به عنوان نمونه در سوره مبارکه طلاق می خوانیم ” “ویرزقه من حیث لایحتسب ومن یتوکل علی الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا ” ” ” “واورا از جایی که گمان ندارد روزی می دهد، وهر کس بر خدا توکّل کند کفایت امرش را می کند، خدا فرمان خود را به انجام می رساند وخدا بر هر چیزی اندازه ای قرار داده است ” “

14/کسانی که در زندگی احساس فقر وناداری می کنند ویا دچار ناراحتیها ونگرانی های دیگری شده اند، برای رفع همة این مشکلات بهتر است به قدرتی که فوق قدرتهاست وفنا ناپذیر است اعتمتد کنند. وخود را به او بسپارند. وچون قدر تی بالاتر از قدرت الهی نیست بهتر است بر او تکیه کنندوخود و زندگی خود را به او بسپارند. چرا که به خیر ومصلحت بندگانش واقف است. منظور از توکّل بر خدا این است که انسان تلاشگر کار خود را به خدا واگذارد وحلّ مشکلات خویش را از او بخواهد. کسی که دارای روح توکّل است هرگز یأس ونا امیدی را به خود راه نمی دهد ودر مقابل مشکلات احساس ضعف وزبونی نمی کند. ودر برابر حوادث سخت مقاوم است. وهمین حالت موجب می شود که او در درون خود احساس امنیّت وآرامش کند ولذا قدرت او برای رفع مشکلات چند برابر می شود و به راحتی سختیها ومشکلات را تحمّل می کند.

15/در حدیث معراج می خوانیم که وقتی پیامبر (ص)در پیشگاه خداوند سؤال کرد که: ”ایّ العمال افضل” فرمود: ” لیس شی ء عندی افضل من التوکل علیّ والرضا بما قسمت ” یعنی: چیزی نزد من از توکل بر من وراضی بودن به تقسیم من، با فضیلت تر نیست.

علامه طباطبایی در کتاب شریف المیزان می فرماید: مؤمن ابن ترس را به خود راه ندهد که اگر از خدا بترسدو حدود اورا محترم شمارد وبه این جهت از آن محرمات کام نگیرد،خوشی زندگی اش تأمین نشود وبه تنگی معیشت دچار گردد،نه،این طور نیست. چون رزق از ناحیه خداوند تعالی ضمانت شده وخداوند قادر است که از عهده ضمانت خود برآید. (ومن یتوکل علی الله فهو حسبه)کسی که بر خدا توکل کند از نفس وهواهای آن وفرمانهایی که می دهد خود را کنار بکشد واراده خدای سبحان رابر اراده خود مقدم بداردوعملی راکه خداوند از او می خواهد بر عملی که خودش دوست دارد ترجیح دهدوبه عبارتی دیگربه دین خدا متدین شود وبه احکام او عمل کند،(فهو حسبه)چنین کسی که خدا کافی وکفیل او خواهد بودوآن وقت آنچه که او آرزو کند خدای تعالی هم همان را برایش می خواهد. البته آنچه را که او به مقتضای

16/فطرتش مایه خوشی وزندگی وسعادت خود تشخیص می دهد نه آنچه را که واهمة کاذبش سعادت وخوشی

می داند. واینکه فرمود: خدا کافی وکفیل اوست علّت این است که خدای تعالی آخرین سبب است که تمامی سببها به او منتهی می شود.

به هر حال این نتیجه گیری قطعی است که کسی میتواندآرامش را در زندگی خود داشته باشد که قدرتی که همة قدرتها به قدرت او ختم می شود را پشتیبان خود بداند. واگر وکالت همة امور زندگی اش را به او بسپارد یقینا احساس آرامش به او دست خواهد دادونگران نتیجه وعاقبت کار نیست چرا که عاقبت همة امور به دست خداست.

تقوی از ماده (وقایه) به معنی نگهداری است وبه این معنی که انسان خود را از زشتیها وبدیها وآلودگیها وگناهان نگه می دارد.

17/تقوی یک نیروی کنترل درونی است که انسان را در برابر طغیان شهوات حفظ می کند ودرواقع نقش ترمز نیرومندی را دارد که ماشین وجود انسان را در پرتگاهها حفظ واز تند رویهای خطرناک، باز می دارد.

به همین دلیل امیر المؤمنین علی (ع)تقوا را به عنوان دژنیرومند دربرابر خطرات گناه شمرده است. آنجا که می فرماید: ” اعلموا عبادالله آنّ التقوی دار حصن عزیز “(ای بندگان خدا ! بدانید که تقوا قلعه ا ی محکم وغیرقابل نفوذ است.)

در مورد تقوا هم آیات فراوانی در قرآن آمده اسصت یکی از آیاتی که به موضوع ما مربوط می شود ومی توان این برداشت را از آن داشت که تقوی از عوامل آرامش است،آیه شریفة:

(الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون الّذین آمنوا وکانوا یتّقون لهم البشری فی الحیوه الدنیا والآخره….)

“آگاه با شید (دوستان و) اولیای خدا نه ترسی دارند ونه غمگین می شوند همانا که ایمان آوردندو(از مخالفت فرمان خدا)پرهیز می کردند در زندگی دنیا وآخرت،شاد(ومسرور)ند.

18/که دراین آیه اهل ایمان وتقوا را بشارت داده است که برای آنها در دنیا وآخرت ترس وناراحتی وجود نداردوآنها در امنیت وآرامش به سر می برند. در مجمع البیان آمده است که: خوف از نظر معنی با فزع وجزع نظیر یکدیگرندوآن اضطراب دل از وقوع امری ناگوار است. ومقابل آن امنیت وآرامش است. وحزن، سختی اندوه است ومقابل آن سرور وخوشحالی است.

پس با توجه به این آیه می توان گفت که دوستان واولیای الهی که خود را متصف به دو صفت ایمان وتقوا کرده با شند، در دنیا وآخرت در امنیت وآرامش به سر می برند واین وعده ای است از طرف خدا وند، وخداوند هم خلف وعده

نمی کند.

19/ قرآن با آوردن کلمة (آمنوا) فهمانده است که اولیاء خدا قبل از ایمان آوردن تقوایی مستمر داشته اند. فرموده: (الّذین آمنوا) وسپس بر این جمله عطف کرده که (وکانوا یتّقون) وبا آوردن این جمله می فهماند که اولیاء خدا قبل از تحقق ایمان از آنان دائما تقوی داشته اند ومعلوم می شود که ایمان ابتدایی مسبوق به تقوا نیست بلکه ایمان وتقوای افرادمعمولی متقاربندوبا هم پیدا می شوند ویا بر عکس اولیاء خدا، اوّل ایمان در آنان پیدا می شود وبعدا به تدریج دارای تقوا می گردند، آن هم تقوایی مستمر ودائمی. پس منظور از ایمان مرتبة دیگری از مراتب ایمان است غیر از مرتبةاوّل که در افراد معمولی یافت می شود.

 ترس وناراحتی که از احوال طبیعی وعارضی انسانهاست ویک امر فطری به حساب می آید، چگونه می توان آن را از وجود اولیائ خدا منتفی دانست ؟

در پاسخ باید گفت: حزن وخوف از احوال طبیعی وعارضی است که در طبیعت همة انسانهاوجود دارد لکن چون کسی که توحید سراسر وجودش را فرا گرفته است، خوف واندوه وحبّ وبغض را از خدا می داندواین اولیاءالهی از هیچ چیزی نه در دنیا ونه در آخرت نمی ترسندواندوهناک نمی شوند وتنها ترسی که دارند از خدای سبحان است.

20/آری کسانی که این دو رکن اساسی ایمان وتقوا را داشته باشند چنان آرامش را در درون جان خود احساس می کنند که هیچ یک از طوفانهای زندگی آنها را تکان نمی دهد. بلکه به مضمون روایت (المؤمن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف) همچون کوه در برابر تند باد حوادث استقامت به خرج می دهند

توبه وباز گشت از گناه وحرکت به سوی خدا، تنها راه نجات گناهکاران، وسیله تقرّب ودوستی با خدا، تبدیل کننده سیئات به حسنات ومایةامید نا امیدان ونخستین مقام عارفان واوّلین منزل سالکان کوی دوست است. توبه با همةخواصی که داردیک خاصیّت ویژه وممتاز، برای توبه کننده دارد، وآن ایجاد آرامش واطمینان روحی وروانی است. چرا که کسی که خود را گنه کار می داند در یک بحران روحی به سر می بردکه با توبه این بحران روحی تبدیل به آرامش وسکون خاطر فرد می شود.

21/راغب می گوید: “التوب: ترک الذنب علی اجمل الوجوه وهو ابلغ وجوه الاعتذار. فان الاعتذار علی ثلاثه اوجه: امّا ان یقول المعتذر: لم افعل،اویقول: فعلت لاجل کذا،او فعلت واسأت وقد فعلت ولارابعلذلک وهو الاخیر هو التوبه “

“توب (که عبارت دیگر توبه است) به معنای ترک گناه، به زیباترین صورت است. وآن رساترین وبلیغترین وجه از وجوه معذرت خواهی است. زیرا عذر خواستن بر سه نوع است: یا آنکه شخص عذرخواه می گوید: فلان کار را نکردم، یا می گوید: آن کار را کردم ولی منظورم از این کار چنین وچنان بوده است(به تعبیر بهتر در صدد توجیه کردن کار خود بر می آیدوموجهد انستن آن)، یا اینکه می گوید: آن کار را کرده ام (ویا آن گناه را کرده ام) ولی بد کرده ام ودیگر بار تکرار نخواهم کردواز آن دست خواهم کشید، قسم چهارمی برای عذر خواهی متصوّر نیست وقسم آخر، همان توبه است. “

22/در قرآن آیات فراوانی پیرامون توبه وفواید آن وجود دارد. یکی از آیاتی که به گونه ای اشاره به موضوع مورد بحث ما داردوبه گونه ای آرامش را در نهاد گنه کاران ایجاد می کندوآنها را به رحمت الهی امید وار می سازد این آیه شریفه است که: “قل یا عبادی الّذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله انّ الله یغفر الذنوب جمیعا انّه هو الغفور الرحیم “

(بگو ای بندگان من که بر خود اسراف وستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خداوند همة گناهکاران را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده ومهربان است.)

چون خاصیّت توبه بازگشت به خداوند است وموجب تخلیّة روان از فشار گناه می شود وحالت پاکی وطهارت نخستین را به انسان بر می گرداند. برای همین احساس آرامشی عمیق وجود انسان را فرا می گیرد. ووقتی آرامش روحی وروانی ایجاد شد، انسان در زندگی به توفیقات عجیبی دست پیدا می کند.

23/علّامة طبا طبایی (رضوان الله تعالی علیه) توبه را به دو قسم تقسیم کرده اند:

“یکی توبة خدا، که عبارت است از برگشتن خدا به سوی عبد “به رحمت “، ودیگری توبة عبد، که عبارتست از برگشتن بنده به سوی خدا “به استغفار “ودست برداشتن از معصیّت “

علمای اخلاق راجع به شرط قبولی توبه وپذیرش آن در کتابهایشان به این بحث پرداخته اند واز مجموع مطالبی که وجود دارد به این جمع بندی می توان رسید که شرط پذیرش توبه به سه صورت خلاصه می شود:

ا- رجوع وبزگشت از گناه 2- ندامت وپشیمانی واقعی از گناه 3- عزم بر ترک گناه وتکرار نکردن آن.

24/قرآن که خود یک نسخة شفا بخش برای همة دردها می باشد، خود را به عنوان یک عامل جهت تسکین قلبها ومحکم کردن دل وآرام بخش معرفی می کند. وهر کس با این نسخة الهی انس بیشتری داشته باشد وبر خواندن آن مداومت داشته باشد احساس اطمینان وآرامش بیشتری بر وجودش حاکم می شود.

قرآن خطاب به پیامبر (ص) می فرماید: “وقال الّذین کفروا لو لا نزّل علیه القرآن جمله واحده کذلک لنثبت به فؤادک ورتّلناه ترتیلا “

(وکافران گفتند: چرا قرآن یکجا بر او نازل نمی شود ؟! این به خاطر آن است که قلب تورا به وسیله آن محکم داریم و(از این رو)آن را به تدریج بر تو خواندیم.)

از این آیه بر داشت می شود که به تدریج خواندن قرآن ومداومت برآن موجب استحکام قلب ودل می شود. ووقتی که قلب انسان ثابت ومحکم شد، هیچ غم وناراحتی نمی تواند آرامش آن را بر هم بزند.

” کلمة فؤاد به معنای قلب است ومراد از آن چیزی است که انسان با آن اشیاء را درک می کندوآن همان نفس انسان است. “

پس همانگونه که نزول تدریجی قرآن بر قلب آن حضرت (پیامبر (ص))موجب آرامش وسکون نفس ویا استحکام نفس او می گردد؛ تلاوت مستمر وانس مداوم با آیات قرآن، می تواند موجب تثبیت قلوب وآرامش نفس هر کسی گردد.

25/در جای دیگر خداوند تلاوت این کتاب آسمانی را موجب ترفیع درجات ایمان معرفی می کند:

“انّما المؤمنون الذین اذا ذکرالله وجلت قلوبهم واذا تلیت علیهم آیاته زادته ایمانا وعلی ربهم یتوکّلون “

(مؤمنان تنها کسانی هستند که هر گاه نام خدا برده می شود دلهاشان ترسان می گرددوهنگامی که آیات او برآنها خوانده می شود ایمانشان افزونتر می گرددوتنها بر پروردگارشان توکّل دارند.)

وهمچنین برا ی اینکه بر ایمان مؤمنین افزوده شود آرامش را بر آنها نازل میکند:

” هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم “

(او (خداوند) کسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کردتا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید.)

از جمع بندی این چند آیه می توان به این نتیجه رسید که: آرامش واطمینان قلوب ودلها ونفوس، نصیب قاریان وتلاوت کنندگان قرآنی می شود که از درجات ایمانی بهره مند باشند وهر چه انس آنها با قرآن بیشتر باشد، درجات ایمانشان بالاتر می رود و هرچه درجات ایمان بالاتر باشد آرامش واطمینان وامنیّت بیشتری را احساس می کنند.

26/وقتی انسان گمان داشته باشد که در آینده نعمتی نصیب او خواهد شدکه از آن لذّت می برد و بهره مند می شود، از این اندیشه، احساس خوب وحالت مطلوب وشیرینی به وی دست می دهد که ما آن را ”رجاء” می نامیم.

یکی از عواملی که موجب آرامش افراد می شودامید داشتن به آینده ای روشن است.

امید، به انسان حالت نشاط وشادابی می دهد وبرعکس نا امیدی به انسان احساس یأس وسرشکستگی وضعف وناتوانی می دهد. انسان ناامیدهمیشه شکست خورده است وانسان امیدوار در همة صحنه ها پیروزمیدان است.

در امید یک حالت انتظار به بهره مند شدن از تمتعات ونعمتها در انسان ایجاد می کند واحساس خوش آیندی در دل او زنده می کند واورا به تلاش وحرکت وا می دارد.

در قرآن کریم آیات زیادی راجع به امید وجود داردواین حقیقت با تعابیری مثل رجاء ویأس وقنوط آورده شده است.

به عنوان نمونه در سوره مبارکه یوسف آمده است که:

“یا بنیّ اذهبوا فتحسسوا من یوسف واخیه ولاتایئسوا من روح الله انّه لا ییئس من روح الله الاّ القوم الکافرین “

(پسرانم! بروید واز یوسف وبرادرش جستجو کنید واز رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران از رحمت خدا مأیوس می شوند.)

حضرت یعقوب سفارش می کند که فرزندانش از جستجو برای پیدا کردن یوسف وبرادرش نا امید نشوند،چرا که نا امیدی نوعی کفر است. چون انسان مؤمن وبا ایمان که خدا را وقدرت او را باور دارد ورحمت الهی راهمواره مشاهده می کند، مگر ممکن است با این حال، ازرحمت وعنایت خدا نا امید باشد. فقط کسانی که از خدا جدا هستند، احساس نا امیدی در وجودشان دارند.

27/انسان، بدون امید، خصوصا امید به رحمت الهی نمی تواند زندگی خوب وآرامی را داشته با شد. وافراد نا امید ومأیوس درزندگی تعادل روحی خوبی ندارند. وبرای همین شیرینی ولذّت زندگی را نمی چشندوهمیشه در یک حالت نگرانی واضطراب وهراس به سر می برند.

برای اینکه بتوان در زندگی در همه عرصه ها پیشرفت کرد می بایست در ابتدای کار به عاقبت آن کار امیدواربود، وگرنه با نا امیدی دست ودل انسان به کار نمی آید.

امید، محرک انسان برای رسیدن به خواسته ها وآرزوهاست. اینکه قرآن کسانی که از رحمت الهی نا امید هستندرا جزء کافران به حساب می آوردبرای این است که یأس ونا امیدی از رحمت خدا، در حقیقت محدود کردن قدرت خداست.

28/(روح) درآیه (لا تایئسوا من روح الله) به معنی نفس با نفس خوش است وهر جا که استعمال می شود کنایه از راحتی، که ضدّ تعب وسختی دارد.

وسفارش قرآن به امیدوار بودن به رحمت الهی یهنی امید داشتن به زندگی وحیات که در آن انسان احساس آرامش وراحتی می کند پس می بایست در زندگی امید داشت. خصوصا امید به خداوند،که این امید مایة برکات زیادی ازجمله آرامش روحی وروانی برای انسانها می باشد.

گاهی مواقع اتفاقات ناگوار وحوادث دردناک در زندگی رخ می دهد، آنقدر عرصه بر انسان تنگ می شود وروح وروان آدمی به هم می ریزد که از شدّ ت ناراحتی نمی داند چه بکند؟وبه کجا برود؟و…

در این لحظات اگر کسی کنار انسان باشد که اظهار هم دردی کند واورا دلداری دهد، چنان آرامشی وجود فرد دردمند را فرا می گیردوچنان فشار روحی او تخلیّه می شود که قابل توصیف نیست.

لذا یکی از عواملی که موجب تسکین وآرامش افراد غمدیده وگرفتار وناراحت می شود، دلداری دادن واظهار همدردی کردن با آنهاست.

قرآن هم در چند جا، به این مسئله اشاره کرده است. به عنوان نمونه، در جریان داستان حضرت لوط،وقتی آنحضرت از نافرمانی وفسادی که امتش مرتکب می شدند به ستوه آمده بودوسخت ناراحت بود، خداوندفرشتگانی را مأمورمی کند تا بر لوط وارد شوند.

“ولمّا ان جاءت رسلنا لوطا سی ء بهم وضاق بهم ذرعا وقالوا لاتخف ولاتحزن انا منجّوک واهلک الّا امرأتک کانت من الغابرین “

(هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند از دیدن آنها اندوهگین شدع گفتند،نترس وغمگین مباش، تو وخانواده ات رانجات خواهیم داد، جز همسرت را که در میان قوم باقی می ماند.)

19/فرشتگان وقتی دیدند لوط در غمّ وغصّه وناراحتی به سر می برد، او را دلداری دادند.. به او گفتند که ناراحت وغمگین مباش. چرا که تو وخانواده ات (به جز همسرت) نجات پیدا می کنید ومابقی گنه کاران به عذاب می رسند.

به گفته بعضی از مفسرین: لوط برای قوم خود رنجیده وناراحت بود، زمانیکه دید بلاء عظیم وعذاب الهی متوجّه آنان می شود، قلبش گرفت وراه چاره وسیاست بر او تنگ شد ودیگر از عذاب خداوند نتوانست جلوگیری کند. برای همین وقتی ملائکه را دید، سخت آزرده شد. چرا که فکر می کردآمدن ملائکه نشان از وقوع عذاب باشد.

ملائکه وقتی اورا در اندوه ودل تنگی دیدند، گفتند: بر ما وبر خودت نترس وآزرده مباش. وبهر آنچه از عذاب بر قومت نازل نمائیم نگران نباش. ما فرستاده خدا هستیم وما تو وخانواده ات را از عذاب نجات خواهیم داد. به جز همسرت که در عذاب باقی خواهد ماند.

به این وسیله دلداری دادن ملائکه نگرانی را از دل حضرت لوط بیرون بردند واورا آرام کردند.

نمنه این داستان در مورد خضرت ابراهیم هم نقل شده که ملائکه برای دلداری دادن به او وارد شدند.

خلاصه مسئله دلداری دادن از جهت روحی وروانی آثار بسیار مطلوبی دارد. وناراحتی شخص آسیب دیده را کم می کندواز فشار روحی وروانی او می کاهدوموجبات آرامش اورا فراهم می کند.

30/یکی از خطرناکترین اموری که موجب هلاکت آدمی وساقط شدن او از انسانیّت وآدمیّت است، وسوسة شیطانی است. وچون شیطان برای گمراه کردن انسان ونابودکردن او قسم خورده است، لذا از هیچ کاری دریغ نمی کند. وبزرگترین سلاح را برای نابودی انسان،وسوسه کردن او به امور خلاف وگناه می داند.

وقتی شیطان انسان را وسوسه می کندتا گناه ومعصیّت ونافرمانی امر خدا را انجام دهد، برای کسانی که اهل ایمان هستندوخداپرست هستند،یک حالت اضطراب وترس وتردیددر وجود آنها ایجاد می شودواز عاقبت انجام این کارمی ترسند.

خداوند در قرآن برای این افرادراه نجاتی رابرای خلاصی از وسوسةشیطان نشان داده است واین راه، راه نجات از آن اضطراب وتردید ودلهره ورسیدن به آرامش واطمینان قلبی از رضایت خداوند هم هست.

آن راه “استعاذه یا طلب پناهندگی ” از خداوندبرای رهایی از شرّ وسوسه های شیطان است.

در سوره مبارکه اعراف آمده است: “وامّا ینزغنّک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انّه سمیع علیم “

(وهرگاه وسوسه ای از شیطان به تو رسید،به خداپناه بر،که شنوا وداناست)

پس یکی از امری که باعث ایجاد آرامش وراه رسیدن به اطمینان نفس است،پناه بردن به خداوند سبحان است. پناه بردن به کسی که پناه بی پناهان است. وهمه درسایه لطف الهی احساس امنیّت وآرامش می کنند.

درمفردات آمده است که: نزغ(وارد شدن ومداخله در امری برای خرابکاری وفاسد کردن آن) است. بعضی دیگرگفته اندکه:

نزغ یه معنی تکان دادن واز جای کندن ووارد کردن است وغالبا درحالت غضب به کار می رود. بعضی دیگر گفته اندکه به معنی وسوسه است.

در هر صورت نزغ به هر معنی از معانی که گفته شده باشد، فرقی نمی کند. ومی توان اینگونه بیان داشت که وسوسه های شیطان بیشتر در حالت غضب وخشمناکی انسان کارگر می افتد. وانسان را در ورطة گناه وعصیان می اندازد. در این حالت یعنی حالت خشم وغضب بهترین کار، پناه جستن به خداوند است.

چنانچه در این آیه هم به این مطلب اشاره شده است. معمولا در انجام دادن امور خیر واعمال پسندیده، شیطان انسان را وسوسه می کندتا از انجام آن پشیمان شود. پسبهتر است همیشه قبل از انجام کاری اوّل از شرّ شیطان به خدا پناه بریم، وبگوییم: “اعوذ بالله من الشیطان الرجیم “وبعد آن کار را انجام دهیم.

در حدیث آمده که وقتی آیه 199 اعراف(یعنی آیه قبل از آیه مورد بحث): ”خذ العفو وأمر بالعرف وأعرض عن الجاهلین ” نازل شد. که به پیامبر سفارش می کند تا در برابر جاهلان تحمّل کند. پیامبر عرضه می دارد: پروردگارا با وجود خشم وغضب چگونه می توان تحمل کرد.

آیه نازل می شود که (واماینزغنک…)وبه پیامبر دستور میدهد که در چنین هنگامی خود را به خدا بسپار وبه او پناهنده شو.

شبیه به این آیه در سوره مبارکه فصلت (آیه 36) آمده است. پس در نتیجه گیری کلّی از این آیه اینگونه می توان برداشت کرد که: یکی از خطرناکترین حیله های شیطان برای نابودی انسان وسوسه است ووسوسه بیشتر در حالت خشم وغضب مؤثر واقع می شود. لذا دراین حالت که روح آدمی از تعادل برخوردار نیست وروان او به هم ریخته ودلهره وتردید وترس سراغ او آمده، بهترین راه پناه بردن به خداست تا از شرّ وسوسه های شیطان خلاص شویم وبه آرامش روحی وروانی برسیم.

صبر که از دیدگاه قرآن به عنوان والاترین وبالاترین درجه دین داری است به عنوان عامل آرامش هم مطرح می شود.

مطمئن ترین کشتی نجات وکلید هر خیر وخوبی ودروازه خوشبختی وکامرانی دنیا وآخرت صبر است. آیات زیادی برای صبر وصابران ولطف الهی برای اهل صبر در قرآن آمده است.

برخی از این آیات به طور مستقیم با بحث ما ارتباط پیدا می کند. به طور مثال در سوره مبارکه آل عمران می خوانیم که:

“…. ان تصبروا وتتّقوا لا یضرکم کیدهم شیئا انّ الله بما یعملون محیط “

(اگر اسنقامت وپرهیزگاری پیشه کنید نقشه های (خائنانه) آنان، به شما زیانی نمی رساند، خداوند به آنچه انجام می دهند،احاطه دارد.)

در این آیه به یاران پیامبر (ص) که در میدان رویارویی با دشمن قرارگرفته اند می فرماید: اگر اهل صبر وصابران ِ باتقوی باشید، ضرری از ناحیه دشمن به شما وارد نمی شود ودر امنیت وآسایش قرار خواهید گرفت. یعنی: اهل صبر وصابران با تقوی از نیرنگ دشمنان در امانند.

همچنین در سوره مبارکه بقره می فرماید: “ولنبلونکم بشی ء من الخوف والجوع ونقص من الاموال والانفس والثمرات وبشّر الصابرین الّذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله وانا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم ورحمه واولئک هم المهتدون “

31/(قطعا همة شما رابا چیزی از ترس وگرسنگی وکاهش درمانها وجانها ومیوه ها آزمایش می کنیم وبشارت ده به استقامت کنندگان، آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می رسد، می گویند ما از خداییم وبه سوی او باز می گردیم. اینها همانها هستند که لطف ورحمت خدا شامل حالشان شده وآنها هستند هدایت یافتگان.)

در این آیه هم خداوند به اهل صبر مژده می دهد وبعد هم بر آنها درود ورحمت می فرستد وآنها را هدایت یافتة واقعی معرفی می کند. حال با این عنایت خاصی که خداوند نسبت به صابران داردمی توان اهل صبر رادر امنیت وآرامش دانست. چرا که ” انّ الله مع الصابرین ” و ” و الله یحب الصابرین “. خداوند با صابران است وآنها را دوست می دارد. وکسی که خداوند پشتیبان او باشد واورا دوست بدارد یقینا امنیت وآرامش هم برای او فراهم می شود.

ازطرفی، صبر وتحمل موجب بالارفتن ومحکم شدن روح آدمی می شود. وهرچه رشد روحی داشته باشددر مقابل مشکلات وگرفتاریها وناراحتیها، باآرامش بیشتری برخورد می کند ودر نتیجه در مقابل آنها از پای در نمی آید ومشکلات وناراحتی ها را به راحتی حلّ می کند.

” صبر زمینه های فراوانی داردکه انسان می بایست درهمة زمینه ها مراقبت کندوافسار نفس خود را به دست گیرد. زمینه هایی مانند: صبر بر بلاهای دنیا، صبر در برابر خواهشهای نفس، صبر در مقام فرمانبرداری خداوند، صبر در راه تبلیغ دین وتحمل زخم زبانها وآزار واذیتهای مردم، صبردر میدان جنگ وصبردرمقام معاشرت بامردم و…. “

قرآن همة مارا در مواقع رویارویی با خطرات ومشکلات وناراحتی ها وغم وغصه هاو… به دو عامل آرامش بخش دعوت می کند 1- صبر2- نماز

“یا ایها الذین آمنوا واستعینوا بالصبر والصلوه انّ الله مع الصابرین “

پس با کمک صبر وبردباری وخواندن نماز که بهترین راه یاد خداست، آرامش را به زندگی خود هدیه کنیم.

انسان در امواج زندگی ودر کش وقوس رنج ها به تکیه گاهی نیازمند است که به آن پنبه ببرد ودرون پر اضطراب خود رابدان آرام بخشد.

خواندن دعا وتضرّع کردن در درگاه خداوند یکی از عواملی است که آرامش را در وجود آدمی ایجاد می کند. دعا ونیایش همان پل ارتباطی عالم ماده با ملکوت است.

دعا ونیایش تسلّی بخش دلهای خسته ومایة روشنی وصفای جان ونیروبخش انسان در برابر مشکلات وفرازونشیبهای زندگی است. ” انسان موجودی است بی نهاین کوچک، وقتی در برابر آفریدگارش که بی نهایت بزرگ است قرار می گیردوخود را، حتی کمتر از قطره ای در برابر اقیانوس وذرّه ای در مقایسه با کهکشانها می یابد، احساس کوچکی در برابر آن غظمت، اورا به کرنش ونیایش وا می داردوهمة عظمت در همین احساس نیازمندی است. آنچه که این “هیچ “را به آن “همه “پیوند می زند دعاست. کم نیستند کسانی که دلهره، نگرانی، ترس،اضطراب وتشویش خاطر را در مقاطع خطر وسختی ها وبحرانها،با داروی “دعا ” درمان می کنند. “

32/قرآن هم به اثر آرامش بخشی دعا اشاره می کند. آنجا که می فرماید:

“خذ من اموالهم صرقه تطهرهم وتزکیهم بها وصلّ علیهم انّ صلوتک سکن لهم والله سمیع علیم “

(از اموال آنها صدقه ای (زکات) بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک سازی وپرورش دهی،وبه آنها(هنگام گرفتن زکات) دعا کن که دعای تو مایه آرامش آنهاست وخداوند شنوا وداناست).

اینکه خداوند به پیامبر (ص) می فرماید: برای مردم در قبال گرفتن زکات دعا کن، منظور از این دعا دعای خیر به جان ومال آنهاست. ونفوس آنها به دعای پیامبر سکونت وآرامش می یافت.

برای همین می توان این برداشت را از این آیه کرد که: دعای خیر در حقّ یکدیگر موجب تسکین وآرامش روحی ودعا کننده ودعا شونده، می شود.

استفاده دیگر ازاین آیه اینکه در مقابل هر کاری که دیگران انجام می دهند، تشکر وسپاسگذاری وتقدیر انجام شود، که موجب تشویق افراد وهکچنین موجب شخصیّت دادن به افراد می شود، که نتیجه این کار هم تقویّت روحی وآرامش بخشی وتعادل روحی برای اوست.

باید توجّه داشت که دعا وتضرّع به درگاه خداوند، باعث کاهش شدّت واضطراب می شود، زیرا مؤ’ن می داند که خداوند، اجابت کردن دعای اورا تضمین فرموده است ووقتی که برای رفع مشکلاتش وبرای برآورده شدن حاجاتش دست به دعا بر می دارد، به رفع آنها امید وار است. ” وقال ربکم ادعونی استجب لکم “

(بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا)

پس بهترین پناهگاه وامن ترین جایگاه برای غلبه بر نگرانیها وناراحتی ها ورسیدن به آرامش وامنیّت، رو آوردن به مذهب ودین ودر نهایت، دعا ونیایش است.

33/خداوند در قرآن برای اینکه شخصیّت مردم را پرورش دهد وآنهارا به یک تعادل روحی برساند. برای همین یکسری عبادات را به آنها واجب کرده است که آنها همیشه برای ساخت شخصیّت خود در حال تمرین وممارست باشند.

” عباداتی همچون نماز وروزه وزکات وحج را واجب کرده است. انجام منظم این عباذات در اوقاتی معین، اطاعت از خداوند وامتثال اوامر الهی را به مؤمن یاد می دهدوباعث می شود که او همواره با خضوعی کامل در تمام کارها به خداوند نظر داشته باشد. همچنین صبر وتحمل سختیها وجهاد با نفس وتسلط بر خواسته ها واظهار محبّت ونیکی به مردم را به او می آموزدوروحیه همکاری وهمبستگی اجتماعی اورا رشد می دهد. “

همة اینها موجب کامل شدن شخصیت افراد می شود ودر نتیجه تعادل روحی افراد فراهم می شود ودر نهایت به ارامش روحی، روانی خواهد رسید.

نماز:

کلمه نماز نشان می دهدکه رابطه ای بین انسان وپروردگارش وجود دارد.

وقوف خاشعانه وخاضعانه انسان در نماز در برابر خداوند متعال، به او نیرویی معنوی می بخشد که حسن صفای روحی وآرامش قلبی وامنیت روانی را در او بر می انگیزد. چون انسان در نماز (البته اگر به طور صحیح وشایسته برگزار شود) با تمام اعضای بدن وحواس خود متوجّه خدا می شود واز همه اشتغالات ومشکلات دنیا روی بر می گرداند وبه هیچ چیز جز خدا وآیات قرآن که در نماز بر زبان می آورد، فکر نمی کند.

همین روی گردانی کامل از مشکلات وهموم زندگی ونیندیشیدن به آنها در اثنای نماز باعث ایجاد حالتی از آرامسازی کامل وآرامش روان وآسودگی عقل در انسان می شود.

این حالت آرامسازی وآرامش روانی ناشی از نماز، از نظر در مانی تأثیر بسزایی در کاهش شدّت تشنجات عصبی (ناشی از فشار زندگی روزانه وپایین آوردن حالت اضطرابی که برخی از مردم دچار آن هستند) دارد.

قرآن در سوره مبارکه رعد می فرماید: “الا بذکر الله تطمئن القلوب ” (آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها، آرامش می یابد) ودر سوره مبارکه طه می فرماید: “اقم الصلوه لذکری ” (نماز را برای یاد من به پا دار).

حال وقتی این دو آیه را کنار هم قرار می دهیم به این نتیجه می رسیم که نماز برای ایجاد اطمینان قلب وآرامش تأثیرات فراوانی دارد. از لحاظ روانی آشکار کردن مشکلات ومسائل وگرفتاریها وناراحتیها وبیان آنها برای شخصی دیگر موجب آرامش روانی وتخلیه فشار روحی می شود. حال اگر بیان مشکلات برای یک دوست صمیمی چنین تأثیری بر آرامش روان

آدمی می گذارد پس بازگو کردن آن در محضر خداوند که از همه کس به ما نزدیکتر است وبه ما مهربانتر است یقینا آرامش بخشتر وتسکین دهنده تر می باشد.

34/روزه هم از نظر تقویت روح وروان آدمی کمک بسیار خوبی برای انسان می باشد. چرا که نخوردن ونیاشانیدن از ساعتی خاص تا ساعتی خاص آن هم به دستور خالق وآفریدگار این عالم وهمه هستی،نوعی تمرین برای انسان از جهت کنترل شهوات وغرائز می باشد. روحیه صبر وتقوا را در آدمی پرورش می دهد. لذا در مقابل ناملایمات خود بی تابی وآشفتگی نشان نمی دهد.

“یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون “

(ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شد همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شد، تا پرهیزگار شوید.)

تداوم تمرینِ مهار کردن شهوات وتسلط بر آنها به مدت یکماه،سبب تقویت اراده انسان می شود. ووقتی اراده انسان قوی شد دیگر در مقابل ناملایمات وگرفتاریها احساس ضعف از خود نشان نمی دهد وبا آرامش کامل به رفع آن گرفتاری ونگرانی می پردازد.

زکات عبادتی است که اسلام آنرا بر مسلمانان واجب کرده است. ومنظور از این کار، پرداخت بخشی از اموال به کسانی که نیازمند هستند ویا مصرف بخشی از مال در مصارفی که منفعت عمومی داشته باشد.

با این کار روحیه مشارکت وهمکاری وهمدردی کردن با دیگران خصوصا فقرا را در آدمی زنده می کند. ودر مقابل روحیه بخل ومال پرستی وخود خواهی را از آدمی دور می کند.

قرآن در سوره مبارکه بقره،چهار عامل آرامش بخشی را مطرح می کند که یکی از آنها پرداخت زکات است.

“انّ الذین آمنوا وعملواالصالحات واقامواالصلوه وءاتواازکاه لهم اجرهم عند ربهم ولاخوف علیهم ولا هم یحزنون “

(کسانی که ایمان آورده اند واعمال صالح انجام داده اند ونماز بر پا داشته اند وزکات را پرداخته اند، اجرشان نزد پروردگارشان است ونه ترسی برآنهاست ونه غمگین می شوند.)

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


6 − = دو