شناخت و معرفت خدا به “صلح با خدا” ختم می شود

برخي به اين بهانه که خداوند از هر اسم، صفت، ربط، نيّت و جهتي عاري است و حتّي در افکار و عقايد نيز وارد نمي‌شود اين‌گونه نتيجه‌گيري کرده‌اند که خدا قابل شناخت نيست، داراي اسما و صفات نبوده، امکان مخاطب قرار دادن او وجود ندارد (1).
برخلاف اين برداشت، با دقّت در آيات قرآن مجيد و سخنان هشتمين پيشواي شيعيان (عليه السلام)، دو نوع ارتباط ميان خداوند متعال و مخلوقاتش متصوّر است: رابطه‌ي مستقيم يا بدون واسطه و رابطه‌ي غيرمستقيم يا با واسطه.

يک) ارتباط مستقيم

آياتي در قرآن وجود دارد که از امکان برقراري رابطه مستقيم و بدون واسطه با خدا حکايت دارد. آيات ناظر به اين نوع ارتباط، به چهار دسته قابل تقسيم است: آياتي که خداوند را در نهايت قرب و نزديکي به بندگان معرفي مي‌کند؛ آياتي که در آن به ذکر و ياد پروردگار، امر شده است؛ آياتي که خداوند شنوا (سميع) معرفي مي‌کند؛ و آياتي که در آن، خواندن و تقاضاي بنده و اجابت خدا مطرح شده است.

دسته اول:

آياتي که در آن به ذکر و ياد پروردگار، امر شده است. يکي از آياتي که در مورد قرب پروردگار به بندگان اشاره دارد آيه‌اي است که خداوند متعال خطاب به پيامبرش (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد:
وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنَّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَليَستَجِيبُوا لىِ وَ ليُؤمِنُوا بيِ لَعَلَّهُم يَرشُدُون؛ و هر گاه بندكان من، از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزديکم، و دعاي دعاکننده را -به هنگامي که مرا بخواند- اجابت مي‌کنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد که راه يابند (2).
خداوند در اين آيه، هفت مرتبه به ذات پاک خود و هفت بار به بندگان اشاره کرده و از اين طريق نهايت پيوستگي، قرب، ارتباط و محبّت خود را نسبت به آنان مجسّم ساخته است. نکته ديگر اين است که خداوند متعال در اين آيه، واسطه (پيامبر) را از ميان برداشته و نفرموده است «قُل فَإِنِّي قَرِيبٌ» بلکه بدون واسطه بيان داشته «فَإِنِّى قَرِيبٌ»، تعبير عبادي که از اضافه عباد به خودش تشکيل شده نيز بيان لطيفي از اين ارتباط است (3).
از ديگر نکاتي که از سياق اين آيه به دست مي‌آيد آن است که خداوند، اساس گفتار خود را بر تکلّم وحده (من چنين و چنانم) قرار داده نه غيبت (خدا چنين است). همچنين تعبير «عِبَادِي» يعني بندگان من به جاي تعابيري مانند «ناس» يعني مردم، از ديگر نکاتي است که در سياق اين آيه وجود دارد و همه بر امکان برقراري ارتباط عميق، عاطفي و بدون واسطه ميان بنده با خالق خود دلالت دارد (4).
درباره سبب نزول اين آيه روايت شده است: صحابه به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گفتند: خدا را چگونه بخوانيم؟ يا عربي باديه‌نشين از حضرت پرسيد: آيا خدا به من نزديک است تا با او راز خود را بيان کنم؟ يا دور است تا آواز و صداي خود را بلند کنم؟ در جواب او اين آيه نازل شد (5).
امام رضا (عليه السلام) به نقل از پدران بزرگوار خود ماجراي زيبايي از موساي کليم (عليه السلام) نقل مي‌فرمايند: موسي (عليه السلام) روزي در نجواي خود با خداوند گفت: پروردگارا! آيا از من دوري تا تو را با صداي بلند بخوانم يا نزديک مني تا با تو نجوا کنم؟ خداي متعال به موسي (عليه السلام) اين‌گونه خطاب کرد:
من همنشين کسي هستم که مرا ياد مي‌کند (6).
خداوند بر ماده، زمان و مکان محيط است و محدود به زمان و مکان نيست. پس منظور از قرب خداوند احاطه تمام، نفوذ کامل، سلطه و قيموميّت نامحدود و نامتناهي او به مخلوقات است نه قرب جسماني؛ چرا که قرب و بعد جسماني نتيجه محدوديت به زمان يا مکان يا حدود و قيود ديگر است و چيزي که محدود به حدّي باشد به طور قطع حادث، محتاج و مخلوق خواهد بود. پس تعبير «فَإِنِّى قَرِيبٌ» تمثيلي از کمال علم خداوند به افعال و اقوال بندگان و اطلاع بر احوالي ايشان است مانند کسي که در مکان نزديکي وجود دارد (7).

دسته دوم:

دسته ديگري از آيات که بر ارتباط مستقيم خدا با بندگان دلالت دارد، آياتي است که خداوند، بندگان را به ذکر و ياد خود مأمور مي‌کند. ذکر در اصل به معناي تذکّر و در مقابل غفلت و نسيان است. اين معنا اعم از تذکّر به وسيله قلب يا زبان است. در حقيقت، ذکر وسيله‌ي ارتباط است و علامت غفلت از غير. پس کسي که با قلب و زبانش به ذکر خداوند اشتغال داشته باشد از اشتغال به غير منصرف مي‌شود (8).
قرآن يکي از آثار ذکر و ياد خداوند را آرامش و اطمينان قلب معرفي مي‌کند:
الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، همان کساني که ايمان آورده‌اند و دل‌هايشان به ياد خدا آرام مي‌گيرد. آگاه باش که با ياد خدا دل‌ها آرامش مي‌يابد (9).
اين آيه به عنوان يک قاعده کلي و اصلي جاويدان و فراگير مي‌فرمايد: آگاه باشيد که دل‌ها با ياد خدا آرامش مي‌گيرد. هميشه اضطراب و نگراني، يکي از بزرگترين بلاهاي زندگي بشري بوده است و عوارض ناشي از آن در زندگي فردي و اجتماعي او کاملاً محسوس است. اساس استقرار و آرامش قلب بشر و يگانه پشتيبان او ذکر و ياد خداوند متعال است؛ زيرا هدف اصلي انسان کسب سعادت است و بيم و هراس او از آن است که غفلت و بي‌خبري بر او چيره شده و ناگاه دچار شقاوت و تيره بختي شود. اگر انسان به ياد خدا باشد و با پروردگار خود انس گيرد و با ياد او بر خاطر خود پرده‌اي افکند که از ورود اغيار ممانعت کند، تا وقتي ياد خدا قلب انسان را فرا گرفته و ملکه نفساني او شده، چنان فراغت و استقراري بر روان او حاکم مي‌شود که هيچ لذّت و آرامشي مانند آن تصوّر نمي‌شود (10).
پس کسب آرامش حقيقي براي انسان، تنها در سايه ياد و ذکر خداوند امکان دارد. يعني آرامش حقيقي زماني براي انسان محقّق مي‌شود که بدون واسطه با آفريدگار خود در ارتباط باشد. شايد اصرار و پافشاري قرآن بر ذکر و ياد خدا به دليل وجود اين آثار مهم در زندگي فردي و اجتماعي بشر باشد. از اين رو خداوند متعال مي‌فرمايد:
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ؛ پس مرا ياد کنيد، تا شما را ياد کنم و شکرانه‌ام را به جاي آريد و با من ناسپاسي نکنيد (11).
هر که خدا را ياد کند خدا او را ياد خواهد کرد و هر که خدا را فراموش کند خدا او را فراموش خواهد کرد. اثر اولي، سعادت و اثر دومي، شقاوت است. در اين آيه، ميان ياد و نسيان بنده نسبت به ياد و نسيان خدا علّيت برقرار شده است. ياد واقعي خدا آن است که انسان پيوسته او را در نظر داشته باشد. خدا بر انسان محيط است و در همه حال، حاضر و ناظر اوست و براي زندگي وي قوانيني وضع کرده است. پس بايد در هر کار و هر وقت، رضاي او را در نظر گرفت (12). از اين رو برخي مفسّران، متعلّق ذکر را طاعت و عبادت برشمرده‌اند (13).
دو نکته در اين آيه وجود دارد: اول: تکرار ضمير متکلم مفرد است. اين امر بر قرب و پيوستگي خاص مخاطبان با خداوند دلالت دارد (14). دوم: ايجاد يک رابطه دو سويه ميان ياد خدا از سوي بندگان و ياد کردن بندگان از سوي خدا وجود دارد. پس کسي که مي‌خواهد مورد توجّه خداوند متعالي قرار گيرد بايد از ذکر و ياد پروردگار غفلت نکند. از اين رو امام رضا (عليه السلام) ضمن سفارش به ياد خدا در همه حال و هر لحظه، مي‌فرمايند:

سزاوار است مؤمن دعايش در آسايش همانند دعايش در گرفتاري‌ها باشد (15).

دسته سوم:

گروه ديگري از آيات که ارتباط مستقيم خداوند را با بندگان بيان مي‌کند، آياتي است که خداوند در آن، خود را با صفت سميع معرفي کرده است. سمع در لغت به معناي اُذن يعني گوش و قوه شنوايي است و سميع به معناي شنونده به کار مي‌رود (16).
سميع از اسماي حسناي الهي است. اين اسم 47 مرتبه در قرآن آمده که جز يک مورد، همه درباره خداوند متعال به کار رفته است. در اغلب موارد اين لفظ با واژه عليم، بصير و در برخي موارد با کلمه قريب همراه شده است. خداوند متعال همه چيز را مي‌شنود و به وسيله سمعش بر تمام حرکات و سکنات موجودات اشراف دارد و نسبت به خداوند متعالي، دور و نزديکي متصوّر نيست:
أَمْ يحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيهِمْ يكْتُبُونَ؛ آيا مي‌پندارند که ما راز آن‌ها و نجوايشان را نمي‌شنويم؟ چرا، و فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و] ثبت مي‌کنند (17).
در اين آيه، پندار کساني که گمان مي‌کنند خداوند از راز و نجواي آنان آگاهي ندارد، واهي شمرده شده است. خداوند متعال در کريمه‌اي ديگر از زبان رسولش مي‌فرمايد:
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيتُ فَبِمَا يوحِي إِلَي رَبِّي إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ؛ بگو: اگر گمراه شوم، فقط به زيان خود گمراه شده‌ام، و اگر هدايت يابم [اين از برکتِ] چيزي است که پروردگارم به سويم وحي مي‌کند، که اوست شنواي نزديک (18).
آيه فوق در مقام بيان اين نکته است که سررشته تمام امور به دست خداست. خداوند دعاها را مي‌شنود و هيچ چيز ميان او و شنيدن دعاي حائل نمي‌شود (19). تعبير «سميعٌ قريب» به اين نکته اشاره دارد که هيچ گونه حجابي ميان خدا با خلقش حائل نمي‌شود (20) و خداوند به بندگان خود نزديک است؛ يعني علم کامل او بر آن‌ها احاطه دارد (21) و هيچ حالتي از نگاه او مخفي نيست (22). نکته ديگر آنکه خداوند براي شنيدن به گوش و اعضاي لازم براي شنوايي نيازي ندارد، چرا که هيچ شيئي همانند او وجود ندارد.

دسته چهارم:

چهارمين دسته از آيات که از امکان ارتباط مستقيم خدا با بندگان حکايت دارد، آيات دعاست. دعا به معناي خواندن، استمداد و حاجت خواستن است که با حالاتي مانند استغاثه، ابتهال، استحضار و رغبت همراه است.
دعا در آموزه‌هاي ديني، جايگاهي بس رفيع و والا دارد. اولياي دين به اين مهم تأکيد فراوان کرده اند. پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) دعا را برترين عبادت مطرح فرموده و توفيق دعا را اجازه‌اي از جانب خداوند بيان کرده است:
برترين عبادت، دعا کردن است. هرگاه خداوند به بندهاي اجازه دعا کردن داده، درهاي رحمت را برايش گشوده است (23).
دعا حقيقت و اصل عبادت است (24). ناتوان‌ترين مردم، کسي است که از دعا کردن عاجز باشد (25). نيايش، نردباني است که سالک را به سوي آسمان‌ها بالا مي‌برد (26)؛ زيرا دعا نشان از آن دارد که بنده ، فقر و ناتواني خويش دريافته متوجّه عظمت، رحمت، قدرت و بي‌نيازي خالقش شده است. دعا جايگاهي دارد که هيچ کس حقّ کوچک شمردن آن را ندارد. امام رضا (عليه السلام) فرمود:
دعاي هيچ کس را کوچک نشماريد؛ چرا که دعاي يهودي و نصراني در حقّ شما مستجاب مي‌شود؛ در حالي [که ممکن است] دعاهاي خودتان مستجاب نشود (27).
جالب اين که برخورد اهل بيت (عليهم السلام) در موضوع دعا به تشويق زباني خلاصه نمي‌شود؛ بلکه به ارائه سرمشق و نمونه‌هايي والا در استمرار و تداوم دعا ختم مي‌شود؛ به گونه‌اي که دعا با حالت‌هاي ملکوتي آنان عجين شده، از صفات برجسته آنان محسوب مي‌شود. امام صادق (عليه السلام)، مولا علي (عليه السلام) را اين‌گونه توصيف مي‌فرمايد:
اميرمؤمنان (عليه السلام) مردي بسيار دعاکننده بود (28).
امام حسن (عليه السلام) درباره مادر خود فاطمه زهرا (سلام الله عليها) مي‌فرمايد:
جمعه شبي، مادرم فاطمه (سلام الله عليها) را ديدم که در محراب عبادتش به نماز ايستاده و پيوسته در حال رکوع و سجده بود. شنيدم براي مردان و زنان مؤمن دعا مي‌کند و از آنان به اسم نام مي‌برد و در حقّ ايشان بسيار دعا مي‌کرد (29).
جالب‌تر اين‌که در مقام مقايسه، برخي از اعمال عبادي دعا، وزني سنگين دارد. معاويه فرزند عمار مي‌گويد به امام صادق (عليه السلام) گفتم: دو نفر همزمان مشغول خواندن نماز مي‌شوند و بعد از اتمام آن، يکي به تلاوت قرآن مي‌پردازد و ديگري بيشتر دعا مي کند. عمل کدام يک فضيلت بيشتري دارد؟ امام (عليه السلام) ضمن تأييد فضيلت هر دو عمل، جانب دعا را گرفته، مي‌فرمايد:
دعا برتر است. آيا سخن خدا نشنيده‌اي که فرمود: و خداي شما فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت کنم و… به خدا سوگند دعا همان عبادت است (30).
تعبيرهايي که از امام رضا (عليه السلام) درباره دعا وارد شده، بسيار زيبا و قابل تأمّل است. هشتمين پيشواي شيعيان (عليه السلام) اين‌گونه از دعا ياد مي‌کنند:
نور آسمان و زمين، ستون دين و اسلحه پيامبران و مؤمنان (31).
خداوند متعال به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي‌فرمايد:
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيسْتَجِيبُوا لِي وَلْيؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يرْشُدُونَ؛ و هرگاه بندگان من، از تو درباره من بپرسند، [بگو] من نزديکم، و دعاي دعاکننده را -به هنگامي که مرا بخواند- اجابت مي‌کنم، پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند، باشد که راه يابند (32).
اين آيه به تصريح مفسّران، تقريري از قرب خداوند متعال به بندگان و وعده براي کساني است که به درگاه او روي مي‌آورند تا بدانند خداوند آن‌ها را اجابت خواهد کرد. (33)
دعا به همان اندازه که ابزاري مناسب براي رسيدن انسان به خواسته‌هايش به شمار مي‌آيد، در تربيت وي نيز نقش ايفا مي‌کند؛ چرا که رابطه انسان با خدا به خودي خود، او را از توجّه به مسائل نااميد کننده باز مي‌دارد؛ زيرا به دنياي متمايز از اين دنياي فاني متوسّل شده است. شهيد مطهري (رحمةالله) معتقد است عبادات در اسلام، گذشته از اصالتي که دارند جزء برنامه‌هاي تربيتي آن نيز به شمار مي‌روند (34). اگر به آثار دعا توجّه شود به نقش پررنگ آن در تعليم و تربيت مي‌توان دست يافت.

* افزايش خودباوري

انسان، موجود ضعيفي است و توانايي‌هاي محدودي دارد. فردي که در زندگي، علاوه بر آگاهي از توانايي‌هاي خود از نيروي معنوي بزرگتري براي غلبه بر مشکلات بهره مي‌گيرد، باعث مي‌شود که هيچ‌گاه دچار اندوه و عدم موفقيت در رفع مشکلاتش نشود. اين مسأله ضريب اعتماد به نفس در فرد را افزايش مي‌دهد؛ زيرا در باور نيايش‌گر، خدا از رگ گردن به او نزديک‌تر است (35)، قضاي الهي را چيزي جز دعا بر نمي‌گرداند (36) و به تعبير زيباي امام رضا (عليه السلام) دعا، سلاح مؤمن است. (37) واضح است کسي که مسلح به چنين باوري باشد و چنين سلاحي را در دست داشته باشد در اوج خود باوري و اعتماد به نفس قرار خواهد داشت.

* آرامش روحي

بيشترين آسيب‌هاي روحي انسان از درماندگي از حل مشکلات ناشي مي‌شود. زماني که احساس کنيم براي رفع موانع جسمي و روانيِ خود به قدرتي مطلق پناه آورده‌ايم، آرامش بر کشور وجود ما حاکم مي‌شود و اگر تجربه استجابت دعا نيز رخ دهد، اين آرامش به اوج خود مي‌رسد. برخي پژوهش‌ها نشان مي‌دهد افرادي که خداوند بخشنده و پاسخگو دريافته‌اند، از سلامت شخصي بهتري برخوردارند (38).
علي بن اسباط مي‌گويد به امام رضا (عليه السلام) گفتم: فدايت شوم! نمي‌دانم براي سفر، راه دريا را پيشه گيرم يا خشکي؛ چرا که راه، بسيار مخاطره‌آميز و ترسناک است. حضرت براي اين که آرامش پيدا کند دعايي را به او تعليم داد که اگر راه خشکي در پيش گيرد آن را بخواند و براي مسير دريا نيز دعاي ويژه‌اي را بيان فرمود. سپس حضرت (عليه السلام) درباره آرامش فرمود:

آرامش، نسيمي است که از بهشت وزيدن مي‌گيرد و صورتي همانند صورت انسان دارد (39).

* پايداري و مقاومت

طبق آموزه‌هاي ديني، همه خواسته‌ها به اذن و مصلحت الهي گره خورده است؛ چه بسا چيزي خوشايند ما باشد، در حالي که در باطن آن، شر و فتنه‌اي خوابيده است که ما خاکيان دربند از درک آن عاجزيم (40). امام صادق (عليه السلام) فرمود:
خداوند بلندمرتبه هرگاه بنده‌اي را دوست بدارد، وي را در مشکلات فرو مي‌برد و ناراحتي‌ها را مانند باران بر او فرو مي‌ريزد و هرگاه براي رفع پريشاني‌ها دعا مي‌کند خداوند به او پاسخ مي‌دهد و مي‌فرمايد: من توانايي دارم خواسته تو را اجابت کنم؛ ولي اگر صبر پيشه کني آنچه در آخرت برايت فراهم کرده‌ام بهتر است (41).
امام رضا (عليه السلام) در موارد زيادي براي رفع سختي‌ها داروي دعا را تجويز فرموده‌اند. کسي خدمت آن حضرت رسيد و از حاکم مستبد و دشمنان حسود، گلايه کرد. حضرت به وي دعايي تعليم داد (42). کنيزي به امام رضا (عليه السلام) از بيماري‌اش شکايت کرد. حضرت به او دعايي تعليم داد (43). همچنين از آن حضرت براي درمان اندوه، و ساير بيماري‌ها روايات فراواني رسيده است (44).

* مثبت‌انديشي

چنان‌که در آداب دعا بيان شد، نيايشگر بايد باور داشته باشد خداوند، نجوايش را مي‌شنود، به خواسته‌هاي وي توجّه دارد و آنچه خير اوست به او ارزاني مي‌دارد پس کسي که در محراب دعا قرار مي‌گيرد بايد به نتيجه دعايش اميدوار باشد؛ چرا که درخواست خود را نزد کسي برده که بر همه چيز تواناست. پس دعاکننده خود را در پناه خدا مي‌بيند و نبايد بدبين و نااميد باشد. اين تمرين، مثبت‌انديشي را در فرد، تقويت خواهد کرد. امام رضا (عليه السلام) فرمود:
به خدا خوش گمان باشيد؛ چرا که جدم امام صادق (عليه السلام) فرمود: کسي که به خدا نيک‌انديش باشد، خدا نزد گمان نيک به خودش قرار دارد (45).

* دوري از گناه

اطاعت پروردگار و دوري از گناه، از شرايط استجابت دعا است. امام علي (عليه السلام) فرمود خداوند به عيسي (عليه السلام) وحي فرستاد:
من دعاي کسي را که به يکي از بندگانم ظلم کرده باشد نمي‌شنوم و کسي که حقّي از من در گردن خود دارد، دعاي او را اجابت نمي‌کنم تا آن‌گاه که حقّ مرا برگرداند (46).
کسي که چشم اميد به درگاه خالق بي‌نياز دوخته و دست خالي خود را به درگاه بي‌نيازش دراز کرده است، همواره مي‌کوشد که دامنش را از آلوده شدن به گناهان، پاک نگاه دارد، در حقّ ديگران ظلمي روا ندارد و حقوق الهي و بندگان او را رعايت کند؛ چرا که گناهان، آثار مخرّبي بر جسم و جان انسان بر جاي مي‌گذارد. گناه علاوه بر آن‌که قلب را مي‌ميراند، دنياي ما را نيز تخريب مي‌کند. دروغ يکي از گناهان کبيره است. امام رضا (عليه السلام) مي‌فرمايد:
اگر حاکمان، اهل دروغ باشند، نزول باران قطع مي‌شود و اگر زکات اموال پرداخت نشود، حيوانات مي‌ميرند (47).
قطع رحمت الهي و مرگ حيوانات اهلي، نشان از آن دارد که گناهان، دعاها را بي‌اثر مي‌کند و درب استجابت را مي‌بندد؛ چرا که با وجود دعاي بسيار براي بارش باران و جلب روزي و سلامتي و عافيت، اين امور محقّق نمي‌شود.

* پرهيز از حرام‌خواري

يکي ديگر از آثار تربيتي دعا توجّه به درآمد حلال و پرهيز از حرام‌خواري است. اگر نيايش‌گر در پي آن است که دعايش به سوي آسمان‌ها بالا رود بايد مراقب لقمه‌اي که در دهان مي‌گذارد باشد و درباره‌ي لباسي که بر تن مي‌کند حساسيت لازم را داشته باشد. بايد بداند که لقمه حرام، زهري مهلک است که جسم و روح را از بين مي‌برد. لباسي که از حرام تهيه شده همانند توده‌اي از آتش، وي را در برگرفته و مي‌سوزاند و حاضر شدن با چنين حالتي براي نيايش در درگاه الهي، دعاها را بي‌ثمر و خنثي مي‌کند. آخرين فرستاده الهي فرمود:
گاهي بنده خدا دستانش را براي گرفتن حاجت نزد خدا دراز مي‌کند؛ در حالي که غذا و لباسش از مال حرام تهيه شده است؛ پس با اين وضع، چگونه دعايش به اجابت مي‌رسد (48)؟
شخصي خدمت امام رضا (عليه السلام) آمد و از برآورده نشدن حاجت‌هايش گله کرد. حضرت (عليه السلام) پس از بيان مطالبي، چند توصيه به وي کرد: اين‌که صبر پيشه کند، صله رحم به جا آورد، عيب مردم را آشکار نکند و همواره در پي حلال باشد (49).

* دست يافتن به خواسته‌ها

دعا، کوبيدن درب‌هاي آسمان با هدف بازشدن و اجابت است. نيايش‌گر کوبه درب طلب را به صدا مي‌آورد و با پافشاري بر خواسته خويش در پي دست يافتن به حاجت‌هاي خويش است. اگر دعا با آدابش همراه باشد، اجابت، قرين آن مي‌شود و جسم و جان دعا کننده از لطف و رحمت الهي سيراب مي‌شود؛ از اين‌رو يکي از آثار مهم نيايش، دست يافتن به خواسته‌ها و آرزوها است.
انسان، ضعف را در درون خويش احساس کرده و دريافته است که براي رسيدن به آرزوهايش بايد از نيروي برتر بهره گيرد؛ از اين رو سرچشمه همه خوبي‌ها و دانسته‌ها را مي‌يابد و خواسته‌هاي خود را به پيشگاه او عرضه مي‌دارد.
نيايش‌گر با به صدا در آوردن کوبه‌هاي دربِ طلب و با آهنگ دلنشينِ نجوا و دعا، نگاه آسمانيان را به خود جلب مي‌کند و زمينه استجابت را فراهم مي‌آورد. امام رضا (عليه السلام) از قول پدران بزرگوار خود فرمود:
کسي از مخلوقات من نيست که به من پناه آورد و به من چنگ زند؛ مگر اين که زمين و آسمان را براي رزق و روزي او ضمانت مي‌کنم. پس اگر طلبي کند، به وي عطا مي‌کنم و اگر بخواند، وي را اجابت مي‌کنم و اگر بخشش بطلبد، او را مي‌آمرزم (50).
در کلمات نوراني هشتمين اختر آسمان امامت (عليه السلام)، نمونه‌هايي از اثر دعا در استجابت به چشم مي‌آيد. حسن بن جهم از امام رضا (عليه السلام) پرسيد: آيا جايز است براي تغيير جنسيت جنين دعا کنيم؟ حضرت (عليه السلام) فرمود:
خداوند هر چه بخواهد انجام مي‌دهد (51).
در موارد زيادي حضرت رضا (عليه السلام) براي درمان دردهاي جسماني، دعاهايي را تجويز فرموده است. زکريا بن آدم مي‌گويد امام رضا (عليه السلام) به من فرمود: اين دعا را براي درمان تمام دردها بخوان؛ چرا که به اذن خدا سلامتي‌اش را به دست مي‌آورد:
يُا مُنزِلَ الشِّفَاءِ وَ مُذهِبَ الدَّاءِ أَنزِل عَلىَّ مَا بِي مِن دَاءٍ شِفَاءً، اى كسى كه شفا را نازل مي‌کني و دردها را از بين مي‌بري بر من شفاي کاملت را نازل کن (52).
از امام رضا (عليه السلام) دعايي براي يافتن گمشده وارد شده است. هنگامي که چيزي را گم کردي، آيه شش تا پنجاه و نه سوره انعام را تلاوت کن سپس اين گونه دعا کن:
اللهُمَّ إِنَّكَ تَهدِي مِنَ الضَّلَالَةِ وَ تُنجِي مِنَ العَمَى وَ تَرُدُّ الضَّالَّةَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغفِرلِي وَ رُدَّ ضَالَّتِي وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ سَلَّم، خدايا همانا تو از گمراهي هدايتم مي‌کني و از کوري و نابينايي نجاتم مي‌دهي و گم گشته را باز مي‌گرداني پس بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا بيامرز و گمشده‌ي مرا باز گردان، و بر محمد و خاندانش سلام و درود فرست (53).
همچنين دعاهاي بسياري از امام رضا (عليه السلام) و ساير پيشوايان معصوم (عليهم السلام) براي برطرف شدن دردهاي جسمي و روحي وارد شده است. همه آن‌ها از اين مطلب نشان دارد که اگر دعا با شرايطش همراه شود، درب‌هاي استجابت به سوي فرد گشوده مي‌شود و رحمت الهي، آدمي در بر مي‌گيرد. دعا راهي براي دست يافتن به آرزوهاي مشروع است.

* پاداش اخروي

دعا، عبادت محسوب مي‌شود و پرونده اعمال بندگان را با حسنات بسيار قرين مي‌سازد. امام رضا (عليه السلام) فرمود:
مؤمني نيست که براي برادران و خواهران مؤمن يا زنان و مردمان مسلمان چه مرده و چه زنده آنان دعا کند، مگر اين‌که خداوند به ازاي هر زن و مرد مؤمن براي او تا دامنه قيامت، حسنه‌اي ثبت مي‌کند (54).
آن حضرت در روايت ديگري مي‌فرمايد:
هر کس در غياب برادر مؤمن خويش برايش دعا کند، از کناره‌هاي آسمان ندا مي‌شود: اي فلاني! براي توست مانند آن‌چه که براي برادرت درخواست کردي و براي توست صد هزار برابر آن (55).

دو) ارتباط غيرمستقيم

در قرآن با آياتي مواجه مي‌شويم که بيانگر ارتباط غيرمستقيم خدا با مخلوقات است. بخشي از اين آيات که واژه «وسيله» در آن‌ها به کار رفته است، ارتباط غيرمستقيم و با واسطه خدا را با ممکنات اثبات مي‌کند.
وسيله از ماده «وسل» و آن وسايل است. در کتب لغت چند معنا براي اين لفظ بيان شده است (56)؛ منزلت نزد پادشاه، درجه و نزديکي، آن چيزي است که سبب تقرب به غير شود. توسّل، تقرّب به سوي خدا، به وسيله انجام عملي، تقرّب و توسّل به شيء رغبت و طلب.
در کتب لغت قرآني نيز در معناي اين واژه به مواردي اشاره شده است. مفردات، معناي وسيله را رسيدن به چيزي با ميل، رغبت و اشتياق به آن مي‌داند (57). مجمع البحرين وسيله را به معناي قربت و نزديکي به خدا در نظر گرفته است (58). التحقيق رغبت در تقرّب را به معناي اصلي اين واژه و منزلت، درجه، وصله، رغبت، قربت و عمل را از مصاديق آن ذکر مي‌کند (59).
واژه وسيله در دو آيه از آيات قرآن کريم آمده است. خداوند متعال در يکي از اين دو آيه خطاب به کساني که ايمان آورده‌اند براي دست يافتن به رستگاري سه دستور صادر مي‌کند؛ پيشه کردن تقوا، انتخاب وسيله‌اي براي تقرّب و جهاد در راه خدا:
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اي کساني که ايمان آورده‌ايد، از خدا پروا کنيد و به او [توسّل و] تقرّب جوييد و در راهش جهاد کنيد، باشد که رستگار شويد (60).
مهمترين موضوعي که در اين آيه بيان شده است، دعوت از انسان مؤمن براي انتخاب وسيله و راهي است که سبب تقرّب به خداي سبحان شود. وسيله در اصل به معناي طلب شيء از روي ميل و رغبت است به گونه‌اي که سبب تقرّب شود. بر اين اساس براي وسيله‌اي که در اين آيه بيان شده معاني گسترده‌اي مي‌توان ذکر کرد. وسيله، هر عمل يا شيئي را شامل مي‌شود که سبب قرب به خداوند متعال شود. مهمترين وسيله در اين راه، ايمان به خدا، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، اهل بيت (عليهم السلام) و جهاد در راه خدا و انجام عبادت‌ها مانند نماز، زکات، روزه و حج است. همچنين شفاعت انبياء و ائمه (عليهم السلام) و اولياي الهي، سبب تقرّب به خدا مي‌شود. پيروي از سنّت و روش پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام) نيز باعث تقرّب به خداوند متعال است (61).
اصبغ بن نباته از حضرت علي (عليه السلام) روايت کرده در بهشت دو مرواريد در زير عرش است: يکي زرد و ديگري سفيد. در هر يک از آن دو هفتاد هزار غرفه است که درها و جام‌هاي آن از يک ماده است، مرواريد سفيد همان وسيله است که براي محمّد و اهل بيتش (عليهم السلام) بوده و مرواريد زرد هم براي ابراهيم و اهل بيتش (عليهم السلام) است (62).
همچنين براساس رواياتي که در ذيل اين آيه بيان شده است، ائمه معصومين (عليهم السلام) به عنوان مصداق کامل وسيله معرفي شده‌اند (63). انجام اعمال صالح و افعالي خير، از ديگر مصاديق وسيله بيان شده است (64).
يکي از شواهد روايي بر وسيله بودن پيشوايان معصوم (عليهم السلام)، رواياتي است که آن‌ها را به عنوان شفيع بيان مي‌کند. براساس برخي از احاديث امامان (عليهم السلام) از مقام شفاعت برخوردارند. در زيارت حضرت رضا (عليه السلام) آمده است:
[شما] نزد خدا داراي مقام شايسته هستيد… و شفاعت شما پذيرفته شده است (65).
در روايت ديگري حضرت رضا (عليه السلام) به نقل از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ايمان به شفاعت را شرط شفاعت بيان کرده و کساني که شامل اين شفاعت مي‌شوند را اين‌گونه بيان مي‌فرمايند:
وَ مَن لَم يُؤمِن بِشَفَاعَتِي فَلَا أَنَا لَهُ اللهُ شَفَاعَتِي ثُمَّ قَالَ (صلي الله عليه و آله و سلم) إِنَّمَا شَفَاعَتِي لِأَهلِ الکَبَائِرِ مِن أُمَّتِي؛ کسي که به شفاعت من ايمان نداشته باشد، پس خدا شفاعت من را شامل او نمي‌کند. سپس فرمود: همانا شفاعت من براي کساني از امّت من است که مرتکب گناه کبيره شده‌اند (66).

پي‌نوشت‌ها:

1- داوودي، الوهيت و مظهريت، ج 2، ص 293.
2- بقره/186.
3- عاملي، الوجيز، ج 1، ص 303.
4- ر.ک: طباطبايي، الميزان، ج 2، ص 30.
5- کاشاني، منهج الصادقين، ج 1، ص 397؛ قمي مشهدي، کنزالدقائق، ج 2، ص 250.
6- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 127.
7- کاشاني، منهج الصادقين، ج 2، ص 397؛ قمي مشهدي، کنزالدقائق، ج 2، ص 250.
8- مصطفوي، التحقيق، ج 3، ص 317-321.
9- رعد/28.
10- همداني، انوار درخشان، ج 9، ص 220.
11- بقره/152.
12- قرشي، احسن الحديث، ج 1، ص 277.
13- ابن شهرآشوب مازندراني، متشابه القرآن، ج 1، ص 87؛ حسيني شيرازي، تقريب القرآن، ج 1، ص 198.
14- طالقاني، پرتويي از قرآن، ج 2، ص 20.
15- کليني، الکافي، ج 2، ص 448.
16- فراهيدي، العين، ج 1، ص 348؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 18، ص 162.
17- زخرف/80.
18- سبأ/50.
19- طباطبايي، الميزان، ج 16، ص 390.
20- فضل الله، تفسير من وحي القران، ج 19، ص 72.
21- شريف لاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، ج 3، ص 701؛ حسيني شيرازي، تقريب القرآن، ج 4، ص 398.
22- شبّر، تفسير القرآن، ج 1، ص 410.
23- ديلمي، ارشاد القلوب، ج 1، ص 148.
24- همان.
25- مفيد، الامالي، ص 317.
26- همان، ص 20.
27- کليني، الکافي، ج 4، ص 17؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 7، ص 129.
28- کليني، الکافي، ج 2، ص 467.
29- صدوقي، علل الشرائع، ج 1، ص 182.
30- مجلسي، بحارالانوار، ج 93، ص 298
31- صدوق، عيون أخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 37.
32- بقره/186.
33- بيضاوي، انوار التنزيل، ج 1، ص 125؛عاملي، الوجيز، ج 1، ص 165؛ شبّر، الجوهر الثمين، ج 1، ص 881.
34- مطهري، گفتار معنوي، ص 97.
35- ق/16.
36- طبرسي، مکارم الاخلاقي، ص 268.
37- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 37.
38- پارگامنت، معنويت؛ کشف و حفظ تقدس، ترجمه مهرداد کلانتري، ص 177.
39- کليني، الکافي، ج 3، ص 471.
40- بقره/216.
41- مجلسي، بحارالانوار، ج 64، ص 208.
42- طوسي، مصباح المجتهد، ص 423، طبرسي، مکارم الاخلاقي، ص 333؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 92، ص 222.
43- طبرسي، مکارم الاخلاقي، ص 399.
44- ر.ک: حسيني قزويني، موسوعة الامام الرضا (ع)، ج 5، ص 311-254.
45- کليني، الکافي، ج 8، ص 286.
46- مجلسي، بحارالانوار، ج 67، ص 316.
47- صدوق، الامالي، ص 310؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 70، ص 373.
48- ديلمي، ارشاد القلوب، ج 1، ص 149.
49- کليني، الکافي، ج 2، ص 488.
50- مجلسي، بحارالانوار، ج 68، ص 143.
51- حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 7، ص 142.
52- مجلسي، بحارالانوار، ج 92، ص 55؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 2، ص 424.
53- طبرسي، مکارم الاخلاقي، ص 373؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 92، ص 123؛ نوري، مستدرک الوسائل، ج 8، ص 215.
54- صدوق، ثواب الاعمال، ص 193؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 90، ص 386؛ حرّ عاملي، وسائل الشيعه، ج 7، ص 116.
55- کشّي، رجال الکشّي، ص 586؛ ابن طاووس، فلاح السائل، ص 44.
56- ابن اثير، النهاية، ج 6، ص 185؛ ابن فارس، معجم مقاييس اللغه، ج 6، ص 110؛ فيّومي، مصباح المنير ج 2، ص 660؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 11، ص 724.
57- راغب اصفهاني، المفردات، ج 60، ص 876.
58- طريحي، مجمع البحرين، ج 5، ص 491.
59- مصطفوي، التحقيق، ج 13، ص 109.
60- مائده/35.
61- مکارم شيرازي، الامثل، ج 3، ص 188.
62- طبرسي، مجمع البيان، ج 7، ص 23.
63- قمي، تفسير قمي، ج 1، ص 168؛ شريف لاهيجي، تفسير شريف لاهيجي، ج 1، ص 150؛ فيض کاشاني، تفسير الصافي، ج 2، ص 33؛ بروجردي، تفسير جامع، ج 2، ص 206؛ سيد کريمي، تفسير عليين، ج 1، ص 113.
64- حسيني شيرازي، تقريب القرآن، ج 1، ص 636.
65- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 277.
66- همان، ج 1، ص 136.

منبع مقاله :
فعالي، محمدتقي، (1394)، سبک زندگي رضوي (7) بينش‌ها و ارزش‌ها، مشهد: انتشارات بنياد بين‌المللي فرهنگي هنري امام رضا (ع)، چاپ اوّل.

مطلب پیشنهادی

راهی به سوی امام زمان (عج الله) پیدا کن

در چند سال گذشته شور و شوق ظهور منجی موعود در سراسر جهان و در …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


چهار × = 20