نقش دین مداری و باورهای ریشه‌ای دینی در سلامت روان و اجتماعی چیست؟

دین حقیقتی است که در جنبه‌ها و ابعاد گوناگون زندگی انسان حضور قابل توجهی دارد و به عنوان یکی از پنج نهاد اصلی هر اجتماعی، جایگاهی خاص در تقسیم‌بندی جامعه‌شناسان به خود اختصاص داده است. در جوامع امروزی و مدرن، دین به عنوان موضوعی غیر قابل انکار نگریسته شده و سعی می‌شود میزان و تأثیرات آن به طور جامع مورد بررسی قرار بگیرد و از آن‌جا که دین یک پدیده گروهی تلقی می‌گردد که در رابطه متقابل با دیگر واحدهای سازنده یک جامعه قرار می‌گیرد لذا انتظار بر این است که هم بر سایر نهادهای جامعه تأثیر بگذارد و هم از آن‌ها تأثیر بپذیرد (دهستانی و همکاران، 1391). بدین قرار، افزایش مطالعات صورت گرفته در زمینه دین و دینداری، خود معرف پراهمیت بودن این مقوله در زندگی انسان‌ها است.

به گزارش سلام نیوز دینداری جلوه و مصداق دین است و در واقع عنوان عامی است که به هر فرد یا پدیده‌ای که ارزش‌ها و نشانه‌های دینی در آن متجلی باشد، اطلاق می‌شود. دینداری یک نظام عملی مبتنی بر اعتقادات است که در ابعاد فردی و اجتماعی، از جانب پروردگار، برای هدایت انسان‌ها در مسیر رشد و کمال الهی ارسال شده است و شامل عقاید، باورها، نگرش‌ها و رفتارهایی است که با هم پیوند داشته و یک احساس جامعیت را برای فرد تدارک می‌بینند (شجاعی‌زند، 1384: 36). دین غالباً می‌تواند عامل نیرومند تعیین‌کننده پدیده‌های اجتماعی (و روانی) باشد، به نهادها شکل بدهد، بر ارزش‌ها تأثیر بگذارد و روابط را زیر نفوذ خود بگیرد (رضادوست و همکاران، 1390: 4) و به عنوان یک نماد اجتماعی برای جامعه، انضباط، انسجام و خوشبختی به همراه بیاورد. دین، معنویت یا مذهب عواملی مهم و تأثیرگذار بر رفتار، حالات روانی و در کل، سلامت روان جامعه هستند، لذا علاوه بر جامعه‌شناسان، مورد توجه بسیاری از روان‌شناسان نیز قرار گرفته‌اند. سلامت روان یکی از مؤلفه‌های یک زندگی سالم است که عوامل بی‌شماری در شکل‌بندی صحیح یا ناصواب آن دخیل هستند. کاپلان و سادوک[1] (1993)، سلامت روان را به عنوان بهزیستی و داشتن حسی تعریف کرده‌اند که هنگامی که فرد وارد تعاملات اجتماعی می‌شود در خود احساس می‌کند. سازمان بهداشت جهانی در سال 1948، ابعاد سه گانه سلامت یعنی سلامت جسمانی، اجتماعی و روانی را مطرح کرد که هر سه بعد لازم و ملزوم یکدیگرند. همان گونه که ذکر شد مذهب و معنویت یک جامعه، بر سلامت روان افراد جامعه تأثیر می‌گذارد. در همین زمینه مطالعات صورت گرفته به رابطه مثبت بین دیندای و سلامت روان اشاره کرده‌اند (Koenig et al. 2007). افرادی که اعتقادات مذهبی قوی‌تری دارند، از سلامت روان بالاتری نیز برخوردارند. مذهب و دینداری افراد، به ایجاد انگیزش نسبت به دنیا در انسان منجر شده و او را در مقابل رویدادهای ناگوار زندگی یاری می‌رسانند و از سویی به زندگی فرد معنا و هدف داده و داشتن معنا و هدف در زندگی، نشان‌دهنده سلامت روان می‌باشد (چراغی و مولوی، 1385: 4).

از سوی دیگر هم مذهب و هم سلامت روان از جمله متغیرهای مؤثر بر احساس تنهایی[2] تلقی می‌گردند؛ احساس تنهایی تجربه ذهنی افراد در مورد فقدان روابط خشنود کننده است (Andersson, 1998) و نمایانگر ارزیابی فرد از کیفیت نامطلوب روابط اجتماعی و صمیمانه بوده که ممکن است با واقعیت بیرونی منطبق نباشد (رحیم‌زاده و همکاران، 1388). احساس تنهایی ممکن است توسط هر شخصی در هر مقطعی از زندگی تجربه شود و به عبارتی، یک حقیقت اساسی زندگی بشری است که محدود به مرزهای سنی، جنسی، نژادی، اقتصادی یا جسمی خاص نیست. آمارها حاکی از آن هستند که از هر چهار نفر در جهان، یک نفر از احساس تنهایی رنج می‌برد (جوکار و سلیمی، 1390: 312). مطالعات بسیاری درصدد کشف علل احساس تنهایی بر آمده‌اند و در این میان، یک مجموعه از علل، احساس تنهایی را به محیط‌های فرهنگی و موقعیتی نسبت داده‌اند مانند تغییرات در شبکه‌های اجتماعی و خصوصاً از دست دادن روابط معنادار و مهم.”کلرمن[3] (1986) معتقد است که احساس تنهایی از نقص در روابط نزدیک و اختلال در همبندی‌های اجتماعی یا انسجام اجتماعی ناشی می‌شود” (چلپی و امیرکافی، 1383). به طور کلی احساس تنهایی با بسیاری از پدیده‌ها و متغیرهای اجتماعی-روانی و جمعیتی در ارتباط است و از جمله متغیرهای مؤثر بر آن، میزان دینداری و سطح سلامت روان است به طوری که تحقیقات متعددی بر رابطه بین مشارکت مذهبی ضعیف (Jones & et al.; Horowitz & et al. 1982) و سطح پایین سلامت روان (جمالی، 1381؛ روغنچی، 1384؛ Butler & et al. 2004) با احساس تنهایی اشاره کرده‌اند. در مجموع شهرهای عصر مدرن همچون تهران، شبکه‌های اجتماعی شهری را دچار تغییر و تحول کرده و روابط اجتماعی را در هر شکل آن سست و سیال کرده‌اند. این ناپایداری در روابط اجتماعی و سستی شبکه‌ها خود منشأ شکل‌گیری احساس تنهایی است که متأثر از عوامل انسجام بخشی چون میزان مشارکت مذهبی و سطح سلامت روان است. دین به عنوان عامل انسجام بخشی که مردم را گرد هم آورده و موجب تصدیق دوباره پیوندهای اجتماعی می‌شود، بر سلامت جامعه اثر می‌گذارد و در جوامعی که دین گستردگی بیشتری دارد، افراد انسجام بیشتری داشته، حمایت اجتماعی بیشتری دریافت می‌کنند و سالمترند.

بررسی مطالعات داخلی در زمینه ارتباط میان سه متغیر میزان دینداری، سطح سلامت روان و میزان تجربه احساس تنهایی حاکی از وجود پژوهش‌های بسیار اندک است. با این حال جعفری و همکارانش (1388) در بررسی رابطه کارایی خانواده، دینداری و سلامت روان، جمالی (1381) در بررسی رابطه بین نگرش‌های مذهبی، احساس معنابخش بودن زندگی و سلامت روان، روغنچی (1384) در بررسی رابطه بین جهت‌گیری مذهبی و سلامت روان و چراغی و مولوی (1385) در بررسی رابطه بین دینداری با سلامت عمومی، بر ارتباط معنادار میان میزان دینداری و سطح سلامت روان اشاره کرده‌اند: افرادی که اعتقادات مذهبی قوی‌تری دارند، سازگاری بهتری با موقعیت‌های استرس زا نشان می‌دهند، میزان پایین‌تری از هیجانات منفی و افسردگی را تجربه می‌کنند و از اضطراب کمتر و حمایت اجتماعی بالاتری برخوردارند. در زمینه ارتباط میان میزان دینداری و سطح تجربه احساس تنهایی در قالب مطالعات داخلی، پژوهش مستقلی یافت نشد اما پژوهش واحدی و همکارانش (1389) با عنوان الگوی میانجی احساس تنهایی اجتماعی و هیجانی، بهزیستی معنوی، فاصله اجتماعی و افسردگی دانشجویان دختر، حاکی از همبستگی میان احساس تنهایی با مشکلات مرتبط با سلامت روان از جمله افسردگی است.

تا قبل از سال 2000، بالغ بر 700 مطالعه کمّی در حیطه رابطه بین معنویت و مذهب با سلامت روان صورت گرفته که در نزدیک به 500 مورد از آن‌ها، وجود رابطه بین دینداری و سلامت روان و حمایت اجتماعی مورد تأیید قرارگرفته است. بیشتر این مطالعات نشان می‌دهند که هرچه افراد دیندارتر باشند، معمولاً از حیث جسمی و روانی سالم ترند (پرپوچی و همکاران، 1392). کوئینگ و همکارانش (2007) در طی مطالعات خود نشان داده‌اند که سلامت روانی و جسمی انسان با زندگی معنوی او رابطه مثبت دارد. باتلر و همکارانش (2004) در بررسی نقش مذهب بر سلامت روان نشان داده‌اند که افرادی که اعتقادات مذهبی قوی‌تری دارند، خودباورتر، کارآمدتر و سازش یافته‌تر از دیگران هستند و هیجانات مثبت بیشتری تجربه می‌کنند. کامر[4] (2005) به پژوهش‌هایی استناد کرده و بیان می‌کند که افراد مذهبی در مقایسه با افراد غیر مذهبی، کمتر احساس تنهایی کرده و کمتر به بدبینی، افسردگی و اضطراب دچار می‌شوند. هوروویتز[5] و همکارانش (1982)، جونز و همکارانش (1981) و استفان[6] و همکارانش (1988) در طی مطالعات خود بر رابطه میان مشارکت مذهبی ضعیف و احساس تنهایی اشاره کرده اند و از سوی دیگر در ارتباط با سلامت روان، یافته‌ها حاکی از آنند که افراد تنها، دسته وسیعی از احساسات منفی (مانند بی‌ارزش بودن، مطرود شدن و احساس ناخواسته بودن) را تجربه می‌کنند. علاوه بر این احساس تنهایی با بسیاری از مشکلات مرتبط با سلامت روان از جمله افسردگی (Koenig & et at. 1994) عزّت نفس پایین (Larson, 1999)، اضطراب (Mijukovic, 1986) و اندیشه‌پردازی خودکشی در ارتباط است. در مجموع مروری بر مطالعات داخلی و خارجی صورت گرفته نشان می‌دهند که:

اولاً مطالعات داخلی اندکی در زمینه ارتباط میان دینداری، سلامت روان و احساس تنهایی نسبت به پژوهش‌های خارجی (700مورد) صورت گرفته و اغلب مطالعات داخلی متمرکز بر ارتباط میان دینداری و سلامت روان است.

ثانیاً جامعه آماری مطالعات صورت گرفته محدود به افراد مهاجر و دانشجویان است و کمتر کل افراد ساکن در محلات کلانشهرهایی چون تهران را شامل می‌شود. ماهیت زندگی در کلانشهرهایی چون تهران، بسیاری از ابعاد ارتباطات اجتماعی را تضعیف کرده و افراد را در معرض مشکلات روانی بسیاری قرار می دهد و با به انزوا کشیدن آن‌ها در زمینه روابط اجتماعی، به احساس تنهایی آن‌ها می‌افزاید.

لذا پژوهش حاضر نسبت به پیشینه مطالعاتی، هم به بررسی ارتباط این سه متغیر در یک مطالعه واحد پرداخته و هم کل جامعه آماری افراد 18+ سال کلانشهر تهران را در بر می‌گیرد و محدود به یک قشر خاص جامعه نیست.

به طور کلی دو دسته نظریات روان‌شناختی و جامعه‌شناختی درباره دین وجود دارد که برخی از این نظریات به خصوص نظریات جامعه‌شناسان کارکردگرا بر تبیین رابطه دینداری و سلامت روان دلالت‌هایی دارند. دین غالباً عامل نیرومند تعیین‌کننده پدیده‌های اجتماعی تلقی گشته، با نقش اجتماعی روشنی که در جامعه دارد، زندگی فردی و اجتماعی را سامان می‌بخشد. اغلب جامعه‌شناسان در وهله اول در تفکر اجتماعی خود، دین و نقش اجتماعی آن را مورد نظریه‌پردازی قرار داده‌اند. سَن سیمون دین را برای حفظ حیات اجتماعی و معنی ضروری دانسته و در نظر پیروان وی، دین عامل پیوندی برای جامعه تلقی گشته است (شجاعی‌زند، 1391: 43). کنت دین را زمینه‌ساز گسستن اختلافات فردی در جهت غلبه بر تمایلات فردگرایانه انسان‌ها، عامل ایجاد نوع دوستی، مشروعیت بخشی و ثبات در هر حکومت و تنظیم‌کننده رابطه فرماندهی و فرمانبری در هر قدرت اجتماعی محسوب می‌کند (همیلتون[7]، 1377: 272).

نزد دورکیم (1968) دین بیان ارزش‌های اخلاقی یک اجتماع و باورداشت‌های دسته جمعی آنان است؛ نظامی از عقاید و اعمال منتسب به اشیاء و امور مقدس که همه مؤمنان را در یک اجتماع معنوی واحد یا یک تشکیلات دینی گردهم می‌آورد (امام‌جمعه‌زاده و همکاران، 1389: 12). دورکیم بر این باور است که دین از طریق مناسک و مراسم مذهبی، همبستگی و انسجام اجتماعی را ایجاد و حفظ می‌کند (گیدنز، 1376: 493). براساس نظریه مناسک، افراد در غلیان ناشی از اعیاد و مراسم و جشن‌های اجتماعی، از طریق اعمال مشترک و کردارهایی همانند پایکوبان و غریوکشان، به هم نزدیک شده و نوعی همدلی پیدا می‌کنند. در نظر وی برگزاری مراسم و مناسک مذهبی، سبب تعامل و پیوند میان مردم می‌شود (پنجه‌بند، 1385: 44). این تعامل و پیوند در نوبه خود می‌تواند عامل کاهش انزوای اجتماعی و احساس تنهایی تلقی گردد. اگر از طریق مناسک، پیوندهای اجتماعی ایجاد و حفظ می‌شوند به این دلیل است که آن‌ها با این احساس که مقدس و با حرمت هستند، انجام می‌شوند و همه کنشگران در کنار هم به شکل یکسان این احساس و عمل را تجربه می‌کنند (افشانی و همکاران، 1389: 195). از سوی دیگر، دورکیم معتقد است که مذهب، ارتباطات اخلاقی را نیز ایجاد و حفظ می‌کند. اعتقادات مذهبی قوی در یک جامعه، ارزش‌ها و هنجارهای گروه را به وسیله اضافه کردن یک بعد مقدس به زندگی روزمره، تقویت و تحکیم می‌بخشند. شعائر مذهبی از طریق جمع کردن مردم در یک محل، همبستگی اجتماعی را تقویت می‌کنند. اُدی[8] (1961) نیز همانند دورکیم، کارکردهای دین را حمایت، هویت بخشی و انسجام بخشی عنوان می‌کند. در این رویکرد دین عاملی برای کاهش انزوای اجتماعی (و متعاقب آن احساس تنهایی)، تحکیم همبستگی اجتماعی، زمینه‌ای برای پذیرش هنجارها و افزایش پیوند و انسجام درون خانواده و جامعه است (حاتمی و همکاران، 1388: 14-15). با توجه به کارکردهایی که دورکیم برای دین برمی‌شمارد بین دینداری و سلامت روان می‌تواند رابطه مثبتی وجود داشته باشد و با گسترش دین در جامعه و افزایش سطح انسجام اجتماعی، یکپارچگی و روابط اجتماعی، افراد جامعه سلامت بیشتری خواهند داشت.

علی‌رغم کارکردهای اجتماعی دین، روان‌شناسان دین بر نقش دین در تسکین آلام و کاهش ناامیدی بشر در زندگی اجتماعی، افزایش تحمل‌پذیری، تمکین توأم با آرامش و سرسپردگی و بالاخره دستیابی به نوعی تشفی روانی و ایجاد شخصیت همساز تأکید کرده‌اند. وبر دین را ملجاء و متّکایی برای بشر معرفی می‌کند که قادر است به حیات معنا بخشد و به زندگی جهت دهد. از نظر او دین به ظاهر خصلت خودسرانه و نامراد و غیرمنصفانه جهان را معنادار و سامانمند جلوه می‌دهد و در یک کلام کارکرد دین، توجیه الهی بدبختی و خوشبختی است (Turner, 1971:44-45). دین به مجرد آن‌که در جامعه رواج یابد، نفوذ پردامنه خود را بر شیوه زندگی قشرهای بسیار ناهمگن جامعه برجای می‌گذارد. مردم به روش‌های گوناگون به تفسیر رابطه اخلاق دینی با موقعیت‌های ناظر بر منافع می‌پردازند، به طوری که اخلاق دینی همچون کارکردهای صرف این موقعیت‌ها تلقی شده است. طبق استدلال وبر، صرفنظر از این‌که جامعه در چه سطحی از عقلانیت قرار گرفته باشد، افراد جامعه همیشه نیاز روانی به این دارند که جهان را معنادار و هدف‌دار بیابند. از تحلیل وبر این‌گونه استنباط می‌شود که حتی در جامعه جدید نیز دینداری می‌تواند تأثیر مثبتی بر سلامت داشته باشد. دینداران بر اثر ایمان و اعتقاد خود بهتر می‌توانند بر خواهش‌های نفسانی و غریزی خود غلبه کنند و همچنین احتمال کمتری وجود دارد که به انجام رفتارهای پرخطر روی بیاورند. از نظر وی دین عامل مهمی برای کنترل خواهش‌های غریزی است (سراج‌زاده، 1998). از سوی دیگر مؤمنان که از احساس پوچی و بی‌هدفی کمتر رنج می‌برند، احتمال کنترل لذات مادی از طرف آن‌ها بیشتر است و در سلامت بیشتر به سر می‌برند.

میلتون یینگر تحت تأثیر همین ایده، دین را نظامی فراهم آمده از باورها و رفتار می‌داند که از طریق آن گروهی از مردم با مسائل غایی حیات مانند مسأله مرگ، رنج، وجود شیطان و شرور و بی‌عدالتی در جهان درگیر می‌شوند. او می‌گوید دین با ارائه تبیینی از جهان، فرد را در فائق آمدن بر ناامیدی، سرخوردگی و خروج از حیرت و سرگشتگی یاری می‌رساند (Roberts, 1990:7). دین از طریق شناساندن مبداء، مقصد و مسیر حرکت و به طور کلی با شناساندن هدف زندگی، به انسان مسیر حرکت و الگوهای رفتاری خاصی می‌دهد و بدین طریق به زندگی معنی می‌بخشد. این کارکرد آرامش روانی را در جامعه، خانواده و گروه به همراه دارد. در دستگاه فکری دورکیم، یینگر، وبر، برگر و حتی کارل مارکس، دین عاملی برای آرامش بخشیدن به انسان تعبیر می‌شود (بشیریه، 1378). دین عملاً به عنوان یک سیستم ارزشی به حرکت‌های انسانی جهت داده، آن‌را هدفمند نموده و انسان را به سوی اعتلای روانی، انسانی و تکامل رهنمون می‌سازد. از این‌رو، بر اساس رویکرد نظریه‌پردازان کارکردگرا، دین، جامعه را متحد کرده و با ایجاد یک روح جمعی، شور و شوق مذهبی و گسترش احساسات همگانی از طریق مناسک جمعی، همبستگی اجتماعی را تقویت و انسجام اجتماعی را حفظ می‌کند. ایجاد روابط گسترده با اعضای جامعه به ارائه و دریافت حمایت اجتماعی بیشتر از سوی اطرافیان و در نتیجه باعث ارتقای سلامت افراد دیندار منجر می‌شود (سراج‌زاده، 1392: 59).

از سوی دیگر درباره ارتباط سلامت روان و احساس تنهایی، محققانی چون ” پج[9]و همکارانش (1986) و کوپر اسمیت[10] و همکارانش (1999) بر این باورند سطح سلامت روان، رفاه و بهزیستی بالای افراد از میزان احساس تنهایی آن‌ها می‌کاهد. در طی مطالعات متعدد این مسأله نشان داده شده که احساس تنهایی به شکلی معنادار با شرمساری، روان رنجوری، کناره‌گیری اجتماعی، همبستگی دارد. هاوکلِی[11]و همکارانش (2003) معتقدند که احساس تنهایی با احساسات منفی بیشتر در طی تعاملات اجتماعی رابطه دارد، خصوصاً احساس تنهایی به شکل معناداری با صمیمیت، آسودگی و ادراک کمتر و با احتیاط، بی‌اعتمادی و تعارض بیشتر مرتبط است. احساس تنهایی عملکردهای اجرایی انسان را مختل می‌کند زیرا انسان را در برابر تهدیدهای اجتماعی، به طور تلویحی گوش به زنگ نگه می‌دارد، حساسیت افزایش یافته نسبت به تهدیدهای اجتماعی به تمایلات در توجه و شناخت جنبه‌های منفی زمینه‌های اجتماعی منجر می شود. این نوع شناخت و ادراکات اجتماعی بر رفتار، تعاملات اجتماعی و بر سبک‌های تأییدی که احساس تنهایی را تشدید می‌کنند، نیز تأثیر می‌گذارد. همراه با مشاهدات گوسویک و جونز[12] (1981) در این زمینه که احساس تنهایی با یکپارچگی شخصیتی ضعیف همراه و همبسته است، مطالعات دیگری نیز همبستگی اساساً قابل توجهی را میان احساس تنهایی و افسردگی هم در میان نوجوانان و هم در میان بزرگسالان نشان می‌دهند. ویلر[13] و همکارانش (1983) مدعی‌اند که احساس تنهایی و افسردگی، علل مشترکی از قبیل مهارت‌های اجتماعی ضعیف، شرمساری و … دارند (حسینی‌زاده، 1392: 31). درکل ، اثبات شده است که احساس تنهایی با بسیاری از مشکلات روانی (از قبیل عزت نفس پایین، کفایت اجتماعی پایین، تعاملات اجتماعی ضعیف) و نیز با مشکلات سلامت ذهنی (از قبیل اضطراب، افسردگی، رفتارهای معطوف به خودکشی) همبستگی دارد .

لذا با توجه به موارد فوق، در جهت تبیین اثرات دینداری بر سلامت روان افراد و جامعه و تأثیر کاهنده آن در زمینه انزوای اجتماعی و احساس تنهایی، می‌توان استدلالات زیر را ارائه داد:

مذهب به ایجاد نگرش مثبت به دنیا منجر می‌شود و فرد را در مقابل رویدادهای ناگوار زندگی مانند فقدان‌ها یا بیماری‌ها یاری می‌رساند.

مذهب به زندگی فرد معنا و هدف می‌بخشد و داشتن معنا و هدف در زندگی، نشان‌دهنده سلامت روان است و به افزایش توانایی‌های فرد در انجام کارها منجر می‌شود.

مذهب باعث ایجاد امید در فرد شده و این امر به نوبه خود انگیزه و انرژی فرد را تقویت می‌کند و او را به بهتر شدن اوضاع امیدوار می‌کند.

مذهب باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی می‌شود و این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی، روحانیون و خداوند ایجاد می‌شود (چراغی و مولوی، 1385: 4).

سازمان‌های مذهبی غالباً فعالیت‌های خاص را در جهت تقویت تعامل و روابط مثبت میان اعضای جامعه سازماندهی می‌کنند و پیوند بین افراد را تقویت می‌کنند (افشانی و همکاران، 1390: 265-266).

دین با ارائه تبیین‌های معنوی در پاسخ به مسائل غایی بشر، نظامی عقیدتی را بنیان می‌نهد که به واسطه آن مؤمنان را با یکدیگر پیوند می‌دهد: عقیده به نظام معنایی و فکری واحد، مؤمنان را به کلیتی یکپارچه بدل می‌سازد (حاتمی و همکاران، 1388: 21).

در مجموع چارچوب نظری مطالعه حاضر با تکیه بر نظریه دورکیم بر این پایه است که دین یا معنویت با نقش حیاتی که در جامعه ایفاء می‌کند به انسجام و انضباط جامعه منجر می‌گردد، احساس خوشبختی را به انسان القاء می‌کند، به واسطه آیین‌ها و مناسک مذهبی مردم را گرد هم جمع کرده و به تصدیق دوباره پیوندهای اجتماعی منجر می‌شود و بدین ترتیب با گسترش دین در جامعه، افراد جامعه از سلامت بیشتری برخوردار خواهند بود و این تعاملات و پیوندها به نوبه خود، می‌تواند عامل کاهش انزوای اجتماعی و احساس تنهایی تلقی گردد. وبر و یینگر نیز بر این امر تأکید می‌کند که دین بر زندگی و حیات انسانی، معنا، هدف و جهت می‌بخشد، آرامش، امید و شادابی را برای جامعه به همراه می‌آورد و عاملی برای کنترل خواهش‌های نفسانی و غریزی است (ملکیان، 1383) و بدین طریق سلامت روان جامعه را تضمین کرده و از انزوا و کناره‌گیری اجتماعی افراد جامعه ممانعت به عمل می‌آورد و در نتیجه با یادآوری این نکته که انسان تنها نیست و نظمی بر جهان حاکم است، مانع از گسترش احساس تنهایی می‌شود. همچنین مطالعه حاضر در زمینه ارتباط سلامت روان و احساس تنهایی، علاوه بر اتکاء به نظریات فوق، بر مطالعات (کوپراسمیت و همکارانش (1999)، پج و همکارانش (1986) و جز آن) نیز مبتنی است. در قسمت زیر مدل حاصل از مباحث فوق برای پیگیری تجربی ترسیم شده است.

 

شکل 1- مدل شماتیک رابطه میان دینداری، سلامت روان و احساس تنهایی

فرضیات تحقیق

بر این اساس با تکیه بر روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چند مرحله‌ای در ابتدا کلانشهر تهران به پنج ناحیه شمالی، جنوبی، مرکزی، شرقی و غربی تقسیم‌بندی شده، در هر ناحیه فهرست مناطق واقع در آن تهیه شده، سپس فهرست محلات موجود در این مناطق تهیه گردیده و از بین نواحی مذکور، در نهایت 3 محله به شکل تصادفی از هر ناحیه برای نمونه‌گیری و توزیع پرسشنامه برگزیده شد و پرسشنامه‌های مورد نظر در نواحی مسکونی محلات قیطریه، قلهک، پاسداران، علی‌آباد، خانی‌آبادنو، حمزه‌آباد، ایرانشهر، امیرآباد، جمهوری، تهران پارس، نارمک، پیروزی، توحید، پونک و تهرانسر توزیع گردید.

اعتبار و پایایی پرسشنامه : برای تعیین اعتبار پرسشنامه طراحی شده، از اعتبار صوری (وفاق داوران در مورد شاخص‌ها) بهره گرفته شده است و به منظور ارزیابی میزان پایایی مفاهیم و ابعاد مورد سنجش، روش همبستگی درونی آلفای کرونباخ مورد استفاده واقع شد که نتایج آن در جدول زیر ذکر گردیده است:

جدول 1- آلفای کرونباخ متغیرها

مفهوم

پایایی

ابعاد

پایایی

دینداری

91/.

اعتقادی

82/.

مناسکی

84/.

تجربی

81/.

پیامدی

72/.

سلامت روان

89/.

دریافت‌های حسی

78/.

اضطراب و بی‌خوابی

82/.

توانایی مقابله و پایداری

75/.

افسردگی و خودکشی

82/.

احساس تنهایی

86/.

تنهایی عاطفی

64/.

تنهایی اجتماعی

85/.

تنهایی خانوادگی

86/.

تعریف مفاهیم کلیدی

دینداری

  • §                     تعریف مفهومی: دینداری به تجلی ارزش‌ها و نشانه‌های دینی در هر فرد یا پدیده‌ای دینی بودن اطلاق می‌‌گردد که این تجلی ارزش‌ها و نشانه‌های دینی بودن فرد در نگرش، گرایش و کنش‌های آشکار و پنهان وی قابل یافت است. به طور کلی‌ می‌‌توان دینداری را به معنای دینی بودن، التزام دینی و پایبندی دینی در نظر گرفت (سراج‌زاده، 1383: 59).

تعریف عملیاتی: در مطالعه حاضر، مقیاس چهار بعدی گلارک و استارک جهت سنجش میزان دینداری مورد استفاده قرار گرفته است:

1)              بعد اعتقادی: باورهایی که انتظار می‌‌رود پیروان آن ادیان بدان‌ها اعتقاد داشته باشند.

2)              بعد مناسکی: شامل اعمال دینی مشخص همچون عبادت، نماز، شرکت در آیین‌های خاص، روزه گرفتن و‌… است که انتظار می‌‌رود پیروان هر دین آن‌ها را به جا آورند.

3)              بعد تجربی: ناظر به عواطف، تصورات و احساسات مربوط به داشتن رابطه جوهری ربوبی همچون خدا یا واقعیتی غایی یا اقتداری متعالی است.

4)              بعد پیامدی: ناظر به اثرات باورها، اعمال، تجارب و دانش دینی بر زندگی روزمره پیروان است (سراج‌زاده، 1383 :166-167).[14]

سلامت روان

تعریف مفهومی: سلامت یا بهداشت روان به معنی “استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کارکردن، برای موقعیت‌های دشوار انعطاف‌پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خود توانایی داشتن” است (راضی، 1386 :78).

تعریف عملیاتی: برای بررسی سلامت روان، از مقیاس سلامت روان گلدبرگ بهره گرفته شده که 4 بعد را در بر می‌گیرد:

1)              بعد اول شامل مواردی درباره احساس افراد در مورد وضع سلامت خود و احساس خستگی است و نشانه‌های بدنی را دربر می‌گیرد.

2)              بعد دوم شامل مواردی است که با اضطراب و بی‌خوابی مرتبط‌اند.

3)              بعد سوم گستره توانایی افراد را در مقابل خواسته‌های حرفه‌ای و مسائل زندگی روزمره می‌سنجد و احساسات آن‌ها را درباره چگونگی کنار آمدن با موقعیت‌های متداول زندگی را آشکار می‌کند.

4)              بعد چهارم دربرگیرنده مواردی است که با افسردگی وخیم و گرایش به خودکشی مرتبط‌اند (راضی، 1386: 86-90).

احساس تنهایی

تعریف مفهومی: احساس تنهایی تجربه ناخوشایندی است که در پاسخ به نارسایی‌هایی کمّی یا کیفی در روابط اجتماعی ظاهر می‌شود و نمایانگر ارزیابی فرد از کیفیت نامطلوب روابط اجتماعی و صمیمانه‌اش است (حسینی‌زاده، 1392 :119).

تعریف عملیاتی: برای سنجش احساس تنهایی از فرم کوتاه شده مقیاس احساس تنهایی اجتماعی- عاطفی بزرگسالان (SELSA-S) استفاده می‌شود که شامل سه بعد است:

1)              بعد عاطفی: شرایطی است ناشی از فقدان و یا از دست دادن وابستگی‌های عاطفی صمیمی

2)              بعد اجتماعی: شرایطی است ناشی از فقدان شبکه اجتماعی جالب توجه و جذب‌کننده از تماس‌ها و روابط اجتماعی

3)              بعد خانوادگی : شرایطی است ناشی از ضعف یا فقدان پیوندها و روابط خانوادگی معنادار (حسینی‌زاده، 1392: 119).

جدول 2- توصیف متغیرهای زمینه‌ای

متغیر

توزیع درصدی

جنس

51 مرد، 49 زن

سن

حداقل سن 18 سال، حداکثر سن 80 سال، میانگین سن 02/34 سال

وضعیت تأهل

1/46 مجرد، 8/50 متأهل، 5/1 همسر از دست داده، 5/1 مطلّقه

سطح تحصیلات

4/.‌ بیسواد، 7/2 ابتدایی، ‌1/6 سیکل، 34 دیپلم، 1/12 فوق‌دیپلم، 4/33 لیسانس، 5/9 درصد فوق لیسانس، 4/1 دکتری، 4/. حوزوی (فقه)

وضعیت سکونت

7/91 به همراه خانواده، 9/3 به تنهایی، 5/2 با دوستان، 1% ساکن خوابگاه، 1% با اقوام

پایگاه اجتماعی – اقتصادی

46                متوسط رو به پایین، 5/35 متوسط، 5/10 متوسط رو به بالا، 6/7 پایین، 4/. بالا

 

جدول 3- توصیف گویه‌ها و ابعاد متغیر دینداری

 

دینداری

گویه‌ها

کاملاً

مخالفم

مخالفم

تاحدی

موافقم

کاملاً

موافقم

میانگین

ابعاد [15]

بعد اعتقادی

شیطان واقعاً وجود دارد.

7/9

1/6

2/13

6/30

4/40

80/3

اگر ما امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنیم، فساد و فحشا همه جا را پر می‌‌کند.

2/18

1/17

9/22

2/22

6/19

در روز قیامت به اعمال و رفتار ما دقیقاً رسیدگی‌ می‌‌شود.

3/8

1/7

3/13

4/27

8/43

این دنیای پر از ظلم و جور با ظهور حضرت مهدی (عج) پر از عدل و داد خواهد شد.

9/10

2/8

3/13

6/25

9/41

کاملاً مطمئن هستم که خداوند واقعاً وجود دارد.

2/6

4

6/4

8/14

5/70

بعد مناسکی

در ایام ماه رمضان چنانچه بیمار یا مسافر نباشم، روزه‌ می‌‌گیرم.

7/12

8/8

3/14

7/19

4/44

03/3

سعی می‌کینم تا حدی که بتوانم در نماز جماعت مسجد شرکت کنم.

6/26

20

31

1/11

3/11

در غالب جمعه‌ها در مراسم نماز جمعه شرکت‌ می‌‌کنم.

3/42

6/22

4/23

6

6/5

همیشه نمازم را می‌‌خوانم‌.

11

6/9

2/26

3/17

8/35

در مراسم مذهبی (جشن و عزاداری) که در شهر برگزار می‌‌شود، مشارکت می‌کنم.

5/17

5/11

9/31

8/18

2/20

بعد

تجربی

کسی که به خدا ایمان دارد از مرگ نمی‌ترسد.

5/5

4/9

2/16

1/24

8/44

91/3

گاهی احساس می‌‌کنم به خدا نزدیک شده‌ام.

1/5

3/4

20

5/31

1/39

بدون اعتقادات دینی، احساس می‌‌کنم زندگی‌ام پوچ و بی‌هدف است

12

1/8

2/15

4/24

4/40

هرگاه به حرم یکی از امامان و اولیاء می‌‌روم احساس معنویت عمیقی به من دست می‌‌دهد.

7/8

4/3

6/20

9/25

5/41

گاهی احساس توبه می‌‌کنم و از خداوند می‌‌خواهم تا برای جبران گناهانم به من کمک کند.

8/5

4/5

8/10

1/31

9/46

بعد پیامدی

در مورد خرید و فروش مشروبات الکلی باید کاملاً سخت‌گیری کرد.

15

15

3/20

6/16

3/33

25/3

تقلب در پرداخت مالیات کار نادرستی است.

7/8

5/5

5/18

2/28

9/38

مسؤولان سیاسی هم باید کاردان باشند و هم مذهبی.

35

1/22

2/18

5/11

2/13

به نظر می‌‌رسد اکثر قوانین اسلام را می‌توان در جامعه امروزی اجرا کرد.

2/30

8/26

7/21

9/11

5/9

زنان نباید بتوانند در مسابقات ورزشی مثل فوتبال به عنوان تماشاچی شرکت کنند.

9/43

1/24

4/14

1/8

5/9

جدول 4- تقسیم‌بندی مفهوم و ابعاد دینداری

 

مفهوم

 

 

ابعاد

پایین

(ضعیف)

متوسط رو به پایین

متوسط

متوسط رو به بالا

بالا

(قوی)

درصد

درصد

درصد

درصد

درصد

دینداری

اعتقادی

1/7

4/11

9/18

5/28

1/34

مناسکی

17

7/19

5/30

1/22

9

تجربی

5

2/7

4/17

7/33

6/36

پیامدی

2/18

4/32

5/29

8/13

2/6

کل

2/5

15

2/31

37

6/11

یافته‌های آماری نشان می‌دهند که حجم نمونه مورد بررسی از منظر متغیر دینداری از وضعیت متناسبی برخوردار است به طوری که میزان دینداری 37 % از شهروندان مورد بررسی در حد متوسط رو به بالا و 2/31 % در حد متوسط ارزیابی شده و تنها میزان دینداری 2/5 % از آن‌ها در سطح ضعیفی است. مقایسه میانگین ابعاد این متغیر (جدول 6) نشان می‌دهد که میزان دینداری در ابعاد تجربی و اعتقادی قوی‌تر از ابعاد مناسکی و پیامدی است.

جدول 5- توصیف گویه‌ها و ابعاد متغیر سلامت روان

سلامت روان

گویه‌ها

کاملاً

مخالفم

مخالفم

تاحدی

موافقم

کاملاً

موافقم

میانگین

ابعاد [16]

بعد دریافت حسی

احساس می‌کنم که ناتوان و از پا افتاده شده‌ام.

9/58

22

6/14

9/2

6/1

95/3

احساس می‌کنم که بیمار هستم.

8/51

1/23

4/19

9/3

8/1

اخیراً سر درد داشته و در سرم احساس فشار و گرفتگی می‌کردم.

9/38

5/18

8/26

7/9

1/6

احساس می‌کنم که کاملاً خوب و سالم نیستم.

5/24

7/28

2/30

5/10

1/6

بعد اضطراب و بی‌خوابی

اخیراً به علت نگرانی‌های زیاد، خواب زیادی از دست داده‌ام.

4/33

6/20

7/27

4/18

10

37/3

بعد از خواب رفتن مشکلاتی در تداوم خواب داشته‌ام.

4/30

26

2/25

8/11

6/6

احساس می‌کنم که به طور مداوم تحت فشارم و مکرراً عصبی و حساس می‌شوم.

3/23

8/19

1/26

19

9/11

احساس می‌کنم که اخیراً بدخلق بودم و زود از جا در رفته‌ام.

3/23

1/23

2/29

1/14

3/10

بعد

پایداری و توانایی

اخیراً در انجام کارهایم کندتر بوده‌ام.

1/21

4/26

5/32

8/14

3/5

50/3

احساس می‌کنم که نقش مفیدی در انجام کارهایم ندارم.

2/19

8/36

3/32

3/7

4/4

قادر به لذت بردن از فعالیت‌های عادی و روزمره خود نبوده‌ام.

6/13

7/28

1/37

13

7/7

حس می‌کنم توانایی تصمیم‌گیری در انجام فعالیت‌ها و کارها را ندارم.

4/21

3/38

3/30

4/6

6/3

کلاً احساس می‌کنم که کارها را درست انجام نمی‌دهم.

3/17

2/35

36

3/7

3/4

بعد

افسردگی و گرایش به خودکشی

فکر می‌کنم فرد بی‌ارزشی هستم.

59

4/26

8/6

6/5

2/2

10/4

احساس می‌کنم زندگی‌ام کاملاً ناامید کننده است و دنیا ارزش ماندن ندارد .

48

9/21

4/15

1/8

7/6

اوقاتی بوده که به سبب اعصاب بسیار خراب، قادر به انجام هیچ کاری نبوده‌ام.

9/20

17

30

2/17

8/14

آرزو می‌کنم بمیرم تا از همه چیز خلاص بشوم.

1/58

7/16

6/12

7/6

9/5

اغلب در مورد این‌که خودم را از بین ببرم، فکر می‌کنم.

4/73

6/13

3/8

2/1

5/3

فکر پایان دادن به زندگی مرتب به سراغم می‌آید.

9/73

2/13

7/7

8/2

6/2

جدول 6- تقسیم‌بندی مفهوم و ابعاد سلامت روان

 

مفهوم

 

ابعاد

پایین

(ضعیف)

متوسط رو به پایین

متوسط

متوسط رو به بالا

بالا

(قوی)

درصد

درصد

درصد

درصد

درصد

سلامت روان

دریافت‌های حسی

2/1

8

17

6/29

2/44

اضطراب و بی‌خوابی

8/8

7/17

1/27

6/22

8/22

توانایی مقابله با مسائل

9/3

9/10

2/39

9/34

1/11

افسردگی و خودکشی

2

5/5

3/13

6/26

6/52

کل

2/.

5/5

8/24

9/43

7/25

توصیف متغیر سلامت روان شهروندان تهرانی حاکی از آن است که وضعیت سلامت روان 9/43 % از حجم نمونه مورد نظر در سطح متوسط رو به بالا بوده و 7/25 % از آن‌ها نیز از وضعیت سلامت روان کاملاً مطلوب و رضایت بخشی برخوردار هستند و تنها وضعیت سلامت روان 2/. % از آن‌ها در سطح بسیار ضعیفی ارزیابی می‌شود. توصیف میانگین ابعاد این متغیر (جدول 6) نیز نشان می‌دهد که شهروندان مورد بررسی در ابعاد افسردگی و گرایش به خودکشی و دریافت‌های حسی از بالاترین میزان سلامت روان برخوردار هستند.

احساس تنهایی

گویه‌ها

کاملاً

مخالفم

مخالفم

تاحدی

موافقم

کاملاً

موافقم

میانگین

ابعاد [17]

بعد عاطفی

1. در زندگی خود کسی را ندارم که در شادی‌هایش سهیم باشم.

6/25

7/43

6/24

5/3

7/2

69/2

2. در زندگی خود فردی را ندارم که حمایت و دلگرمی مورد نیاز را برای من تأمین می‌کند .

6/22

2/34

1/31

7/7

9/3

3. در زندگی خود فردی را ندارم  که بیشتر احساس‌ها و افکار خصوصی خود را با او در میان می‌گذارم .

4/19

4/29

3/36

8/10

1/4

4. آرزو دارم که روابط عاطفی بیشتر رضایت بخشی داشته باشم .

2

9/3

9/15

4/44

9/33

5. جزئی مهم از زندگی شخص دیگر نیستم.

26

6/31

1/23

7/11

6/7

بعد اجتماعی

1. دوستانی ندارم که بتوانم دیدگاه‌هایم را با آن‌ها در میان بگذارم .

4/14

7/33

1/34

6/11

3/6

70/2

2. احساس می‌کنم عضوی از گروه دوستانم نیستم و برای کسب اطلاعات نمی‌توانم به آن‌ها مراجعه کنم.

14

1/27

36

2/16

7/6

3. از دوستانی که دارم راضی نیستم.

4/19

38

7/22

9/14

9/4

4. دوستانم انگیزه ها و استدلال‌های مرا درک نمی‌کنند .

4/9

8/28

45

4/10

5/6

5. نمی‌توانم روی کمک دوستان و اطرافیانم حساب کنم .

8/11

7/22

44

6/11

9/9

6. دوستانی دارم که مرا درک نمی‌کنند و نمی‌توانم راجع به سختی‌های زندگی‌ام با آن‌ها صحبت کنم .

5/14

3/24

9/38

9/14

4/7

بعد خانوادگی

1. احساس می‌کنم بخشی از خانواده‌ام نیستم .

5/42

5/37

4/13

5/3

1/3

03/2

2. احساس صمیمیت و نزدیکی با خانواده‌ام نمی‌کنم

2/36

9/39

9/15

3/4

7/3

3. خانواده‌ام حمایت و دلگرمی مورد نیاز را برای من تأمین نمی‌کنند.

3/33

3/36

1/21

3/5

1/4

4. خانواده‌ام کاملاً مراقب من نیستند.

2/33

35

2/21

3/7

3/3

5. هنگامی با که خانواده‌ام هستم احساس می‌کنم که تنها هستم.

8/39

9/32

5/12

4/8

3/6

 

جدول 8- تقسیم‌بندی مفهوم و ابعاد احساس تنهایی

 

مفهوم

 

 

ابعاد

پایین

(ضعیف)

متوسط رو به پایین

متوسط

متوسط رو به بالا

بالا

(قوی)

درصد

درصد

درصد

درصد

درصد

احساس تنهایی

عاطفی

4/15

39

3/36

1/7

1/2

اجتماعی

9/12

8/32

5/40

10

9/3

خانوادگی

5/48

4/33

5/12

9/3

7/1

کل

3/12

6/50

6/30

6

6/.

توصیف متغیر احساس تنهایی نشان می‌دهد که 6/50 % از حجم نمونه در حد متوسط رو به پایین و 6/30 % در حد متوسط احساس تنهایی را در زندگی روزمره خود در کلانشهر تهران تجربه می‌کنند و تنها 6/. % از افراد مورد بررسی از احساس تنهایی بسیار شدیدی رنج می‌برند. توصیف میانگین ابعاد این مفهوم (جدول 8) نیز حاکی از آن است که حجم نمونه در ابعاد خانوادگی و اجتماعی به ترتیب کمترین و بیشترین میزان احساس تنهایی را تجربه می‌کنند.

  • §                     یافته‌های تحلیلی

1)              بررسی ارتباط میان میزان دینداری و سطح سلامت روان

جدول 9- نتایج ضریب همبستگی ارتباط میان دینداری و سلامت روان

ضریب همبستگی

دینداری

سلامت روان

دینداری

همبستگی پیرسون

1

117/ .

سطح معناداری

008/ .

فراوانی

519

508

بررسی ارتباط میان میزان دینداری و سطح سلامت روان شهروندان تهرانی حاکی از آن است که بین این دو متغیر رابطه‌ای معنادار، مثبت و مستقیم وجود دارد (r=./117, sig=./008). به علاوه مقایسه ابعاد متغیر دینداری در ارتباط با سطح سلامت روان نیز نشان می‌دهد که بعد پیامدی بیشترین همبستگی را با متغیر سلامت روان به خود اختصاص داده و رابطه بعد تجربی با سطح سلامت روان نیز معنادار نیست.

2)              بررسی ارتباط میان میزان دینداری و سطح تجربه زیسته احساس تنهایی

 جدول 10- نتایج ضریب همبستگی ارتباط میان دینداری و احساس تنهایی

ضریب همبستگی

دینداری

احساس تنهایی

دینداری

همبستگی پیرسون

1

173/ .-

سطح معناداری

000/ .

فراوانی

519

515

سنجش ارتباط میان میزان دینداری با میزان تجربه زیسته احساس تنهایی حکایت از رابطه‌ای معنادار، منفی و معکوس بین این دو متغیر دارد (r=./173, sig=./000). مقایسه ابعاد متغیر دینداری در ارتباط با احساس تنهایی نیز نشان می‌دهد که ابعاد تجربی (201/.-)و اعتقادی (190/.-) نسبت به ابعاد مناسکی (125/.-) و پیامدی (086/.-)، بالاترین میزان همبستگی را با احساس تنهایی دارند

3)              بررسی ارتباط میان سطح سلامت روان و سطح تجربه زیسته احساس تنهایی

جدول 11- نتایج ضریب همبستگی ارتباط میان سلامت روان و احساس تنهایی

ضریب همبستگی

سلامت روان

احساس تنهایی

سلامت روان

همبستگی پیرسون

1

452/ .-

سطح معناداری

000/ .

فراوانی

513

509

بررسی ارتباط میان سطح سلامت روان و میزان تجربه زیسته احساس تنهایی نشان‌دهنده رابطه‌ای معنادار، منفی و معکوس بین این دو متغیر است (r= –./452, sig=. /000). به‌علاوه مقایسه ابعاد متغیر سلامت روان در ارتباط با احساس تنهایی نیز حکایت از آن دارد که بعد توانایی مقابله با مسائل زندگی (428/.-) و بعد افسردگی و گرایش به خودکشی (355/.-) بیشترین همبستگی را با احساس تنهایی دارا هستند.

تحلیل مدل نظری تحقیق

برای بررسی رابطه دینداری، سلامت روان و احساس تنهایی در سطح دو متغیره، آزمون همبستگی پیرسون به کار گرفته شد که نتایج آن بیانگر وجود رابطه معنادار میان این متغیرها بود. از سوی دیگر برای معین کردن این نکته که آیا رابطه مشاهده شده میان دینداری و احساس تنهایی صادق بوده است، از آزمون رگرسیون چند متغیره و تحلیل مسیر استفاده شده است.

 

شکل 2- تحلیل مسیر رابطه میان دینداری، سلامت روان و احساس تنهایی

نتایج تکنیک تحلیل مسیر این این فرضیه را تأیید می‌کند که با این‌که دینداری از نظر آماری به طور مستقیم دارای تأثیر معناداری بر احساس تنهایی است (12/.-) ولی بخش درخور توجهی از تأثیرات آن بر احساس تنهایی به طور غیرمستقیم و از طریق متغیر سلامت روان ایجاد شده است.

بحث و نتیجه

چنانچه مطالعات نظری و پژوهش‌های تجربی نشان می‌دهند دین باوری و تعهد دینی می‌توانند در انسجام بخشی، تسهیل فرایند جامعه‌پذیری، تعریف ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، تحکیم عواطف مشترک، تقویت پایه های کنترل اجتماعی، تقویت روحیه گروهی، همکاری و تعاون، برقراری کنش‌های اجتماعی مبتنی بر اعتماد و صداقت، تثبیت احساس تعهد و التزام، گسترش و تقویت مشارکت فعالانه، افزایش آرامش خاطر (افشانی و همکاران،1390: 279-280)، تسکین آلام و کاهش نومیدی در زندگی، افزایش تحمل‌پذیری و دستیابی به نوعی تشقّی روانی (شجاعی‌زند، 1391: 163) و نظایر آن نقش مؤثر و تعیین‌کننده‌ای ایفاکنند. به‌علاوه دین و معنویت از عوامل مهم تأثیرگذار بر سلامت روان، انزوای اجتماعی و احساس تنهایی نیز قلمداد می‌گردد. لذا مطالعه حاضر در راستای بررسی رابطه سه متغیر دینداری، سلامت روان و احساس تنهایی طرح‌ریزی شده و یافته‌های حاصله، رابطه معنادار این سه متغیر را مورد تصدیق قرار می‌دهند.

یافته‌های توصیفی مطالعه حاضر نشان می‌دهند که میزان دینداری 37 درصد از شهروندان شهر تهران در حد متوسط رو به بالا و 2/31 درصد در حد متوسط است که این امر از سطح دینداری نسبتاً مطلوبی در کلانشهر تهران حکایت دارد. به علاوه میزان دینداری در دو بعد اعتقادی و تجربی بیش از ابعاد مناسکی و پیامدی هستند. این یافته با نتایج به دست آمده در پژوهش‌های انجام شده در این حوزه در ایران هماهنگی دارد (سراج‌زاده، 2004؛ خدایاری‌فرد و همکاران، 2002). در این زمینه همیلتون معتقد است که باورها و گرایش‌های دینی می‌توانند به نوعی نیاز اصیل روانی در انسان پاسخ گویند. بنابراین به نظر می‌رسد که باورهای دینی نسبت به اعمال مذهبی که جنبه بیرونی و اجتماعی دارند، بیشتر رواج دارد، از این‌رو ممکن است افراد به برخی باورهای خاص مذهبی ایمان داشته باشند اما آن‌ها را به صورت اعمال مذهبی که از نظر اجتماعی پذیرفته شده است، نشان ندهند (سراج‌زاده و پویافر، 2009). از سویی ارزیابی متغیر سلامت روان نیز بر وضعیت متناسب شهروندان تهرانی از منظر این متغیر دلالت دارد به طوری‌که بالغ بر 69 درصد از حجم نمونه، از سطح سلامت روان در حد متوسط رو به بالا و بالایی برخوردار می‌باشند. به علاوه یافته‌ها نشان می‌دهند که سطح تجربه زیسته احساس تنهایی در بین نیمی از شهروندان تهرانی در حد متوسط رو به پایین می‌باشد و تنها 6/6 درصد از آن‌ها احساس تنهایی را در سطح متوسط رو به بالا و شدیدی تجربه می‌کنند. این سطح از رواج احساس تنهایی هماهنگ با سطوح بالای سلامت روان و دینداری تلقی می‌گردد.

در بعد تحلیلی و در چارچوب انتظارات نظری، فرضیات طرح شده از لحاظ تجربی مورد تأیید قرار گرفتند؛ به طوری‌که داده‌ها نشان می‌دهند که رابطه معنادار، مثبت و مستقیمی میان میزان دینداری و سطح سلامت روان وجود دارد. این یافته در تطابق با مباحث نظری دورکیم، یینگر، برگر و اُدی است که در دستگاه فکری آنان دین عاملی برای آرامش بخشیدن به انسان تعبیر شده که با شناساندن هدف زندگی به انسان، مسیر حرکت و الگوی رفتاری خاصی به او می‌دهد که این امر به زندگی انسانی معنی بخشیده و این کارکرد در نهایت آرامش روانی را در خانواده، گروه و جامعه به همراه دارد. علاوه بر این، تأیید رابطه دینداری و سلامت روان در مطالعه حاضر هماهنگ با نتایج مطالعات تجربی باتلر و همکارانش (2004)، کوئینگ و همکارانش(2007)، آرسلان[18] و همکارانش (2010)، جمالی (1381)، روغنچی (1384)، چراغی و مولوی (1385) و جعفری و همکارانش (1388) است. دین چهره جهان را در نزد فرد دیندار دگرگون می‌سازد و طرز تلقی او را از خود، خلقت و رویدادهای پیرامون تغییر می‌دهد، فرد دیندار خود را تحت حمایت و لطف همه جانبه خداوند می‌بیند و بدین ترتیب احساس آرامش و لذت معنوی عمیقی به وی دست می‌دهد.الوین در تبیین رابطه دینداری و سلامت روان اظهار می‌کند که مذهب، ارتباط دائمی انسان با خالق هستی و اعتقاد به حضور دائمی او در لحظه‌های حساس بوده، تأثیر بسزایی در ایجاد بهداشت روانی سالم و درمان بیماری‌های جسمی و روحی دارد (رضاپور و همکاران، 1389: 82-83). از دیگر یافته‌ها، تأیید رابطه منفی و معکوس میان دینداری و احساس تنهایی است. این یافته در تطابق با نتایج تجربی مطالعات جونز و همکارانش (1981)، هوروویتز و همکارانش (1982) و استفان و همکارانش (1988) است که در مطالعات خود بر رابطه میان مشارکت مذهبی ضعیف و احساس تنهایی اشاره کرده‌اند. دین، کارکردها و مناسک جمعی آن که به انسجام گروهی منجر شده و پیوندها، روابط شبکه‌ای و همبستگی اجتماعی را تقویت می‌کند، با برانگیختن احساس خوشبختی و اطمینان در میان معتقدان و مؤمنان، افکار منفی را دور کرده و به تقویت حس شادی و رستگاری کمک می‌کند و از جانبی دین و دینداری رابطه انسان با خود، خداوند، دیگران و جهان هستی را تبیین کرده و مانع بیگانگی و انزوای اجتماعی اعضاء و عناصر جامعه شده و به تنزل احساس تنهایی نیز می‌انجامد. علاوه بر موارد فوق، فرضیه ارتباط میان سطح سلامت روان و میزان تجربه احساس تنهایی نیز مورد تأیید قرار گرفته و یافته‌ها نشان می‌دهند که سلامت روان، همبستگی نسبتاً قوی‌تری را نسبت به دینداری با احساس تنهایی به خود اختصاص داده است (452/.-). این یافته در تطابق با مطالعات میجوسکویک (1986)، کوئینگ و همکارانش (1994)، لارسون (1999)، فونتین[19] و همکارانش (2009) و… است که در طی مطالعات خود بر رابطه میان سلامت روان در قالب امراض روانی مانند اضطراب و افسردگی و … با احساس تنهایی اشاره کرده‌اند. بدین قرار احساس تنهایی پتانسیلی بالقوه را جهت ایجاد آسیب‌های روانی دارا بوده و بر مسائل روان‌شناختی، سلامت و بهداشت روان، رفاه و بهزیستی فیزیکی تأثیرات مخربی بر جای می‌گذارد و افرادی که احساس تنهایی را تجربه می‌کنند بسیاری از احساسات منفی متعاقب آن را نیز تجربه می‌کنند. نتایج تکنیک تحلیل مسیر در بررسی مدل اصلی تحقیق نیز حاکی از آن است که با این‌که دینداری از نظر آماری به طور مستقیم دارای تأثیر معناداری بر احساس تنهایی است ولی بخش درخور توجهی از تأثیرات آن بر احساس تنهایی به طور غیر مستقیم و از طریق متغیر سلامت روان ایجاد شده است.

در مجموع نتایج مطالعه حاضر بیانگر این مطلب هستند که برخورداری از اعتقادات مذهبی قوی، مشارکت بالا در اجرای مناسک و فعالیت‌های مذهبی و برخورداری از سطوح مطلوب سلامت و بهزیستی روان به شکل مستقیمی بر احساس تنهایی تأثیر گذاشته و در جهت کاهش این آسیب اجتماعی-روانی، عمل می‌کند.


[1] Kaplan & Sadock

[2]Loneliness

[3] Klerman

[4]Comer

[5]Horowitz

[6]Stephan

[7] Hamilton

[8]O’Dea

[9]Page

[10]Kupersmidt

[11]Hawkley

[12]Goswick and Jones

[13]Wheeler

[14] گویه‌های هر یک از مقیاس‌ها جهت عدم تکرار در قسمت توصیف یافته‌ها ذکر شده است.

[15] میانگین ابعاد در مقیاس 1 تا 5 تقسیم‌بندی شده است.

[16] میانگین ابعاد در مقیاس 1 تا 5 تقسیم‌بندی شده است.

[17] میانگین ابعاد در مقیاس 1 تا 5 تقسیم‌بندی شده است.

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


هفت − = 1