مقاله/نقش شهدا در تامین سلامت و امنیت عمومی

استاد احمد باقریان ساروی*: گرچه آیین اسلام بر پایه صلح و دوستی برپا شده؛ ولی موانع راه فراوان است، چون خوی تجاوزگری و سلطه‌طلبی در دسته‌ای از بنی آدم، آنان را به ستیز در برابر پیامبران و اولیای الهی و عدالت‌خواهان وا می‌دارد، و برای زدودن موانع و دفاع از حقیقت، به جنگ علیه متجاوزان نیاز می‌شود، از این‌رو در اسلام جهاد در راه خدا فضیلت مهمّ شمرده شده است.
نمونه جهاد در راه خدا در زمان ما، مبارزه و پیکار قهرمانانه مدافعان حرم در برابر تروریست‌های وهابی وابسته به ایادی استکبار چهانی است.

در کشورهایی چون سوریه و عراق برخی گروه‌های تروریستی به کشتار مردم مسلمان و غیر مسلمان بر‌خاستند و خطر مهم‌تر این‌که می‌خواستند چهره اسلام را نزد دیگر ملت‌ها زشت نشان داده و جهانیان را از اسلام متنفر نمایند؛ ولی جوانان مسلمان، چه شیعه و چه سنّی، از سوریه، عراق و کشورهای دیگر از جمله ایران، به میدان‌های نبرد علیه تروریست‌ها شتافته و با مبارزه قهرمانانه خود آنان را به عقب رانده و امنیت را به دو کشور سوریه و عراق بازگردانده، و با این حال مدار امنیت جمهوری اسلامی ایران را نیز ارتقا بخشیدند.
در این میان نقش روحانیت فوق العاده و از جایگاه ویژه برخوردار بود، آنان – چه به عنوان تبلیغ و ارشاد رزمندگان و چه به صورت جنگ مسلحانه – در سنگرها در کنار رزمندگان قرار گرفته و دوشادوش آنان جنگیده و در کنار آنان به خون غلتیدند، تا اینکه پیروزی را رقم زدند، درود خدای بزرگ بر همه شهیدان حرم، به ویژه بر روحانیون شهید آنان باد.
واژگان کلیدی: مدافع حرم، مدافعان حرم، شهید، شهدای روحانی، روحانیون، شهدای حرم، عراق، سوریه، ایران، جمهوری اسلامی ایران.
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) که در چهل سال پیش پدید آمد رخداد بزرگ دینی، سیاسی، اجتماعی در تاریخ قرون اخیر خاورمیانه به شمار می‌آید. این انقلاب به دنبال خود پیشرفت و نفوذ روز افزون اسلام ناب، مذهب تشیع و مکتب اهل بیت علیهم‌السلام را در میان دیگر مذاهب اسلامی در پی داشت، روحیه انقلابی‌گری شیعیان و پیشوای بزرگ آن سبب مطالعه و پژوهشی نو در اسلام و مذهب تشیع و انقلاب اسلامی شد، اگرچه گرایش رسمی مسلمانان به تشیع چندان مشهود نبود؛ ولی روحیه انقلابی و استکبار ستیزی و مبارزه با زمامداران فاسد و ستمگر – که ویژگی مذهب تشیع و انقلاب اسلامی ایران بود – مرز جغرافیایی ایران اسلامی را در نوردیده و در دیگر کشورها به ویژه کشورهای اسلامی بروز و ظهور پیدا کرد.
این موضوع برای استکبار جهانی، صهیونیست‌ها و حکومت‌های وابسته و مرتجع خاورمیانه به ویژه حکومت وهابی عربستان و زمامداران آل سعود و برخی دیگر از کشورهای عربی نگران کننده بود، به این جهت که حکومت‌های خود را متزلزل و خودکامگی خود را در معرض خطر شورش و انقلاب مردم کشور خود می‌دیدند، از این‌رو آنان دست به کار شدند، نخست تلاش کردند تا با تحریک احساسات بعضی از اقوام و تقویت قومیت‌گرایی در داخل، کشور عزیز ایران را تجزیه نموده و پایگاهی برای بیگانگان پدید آورند؛ ولی توفیق پیدا نکردند، به دنبال آن رژیم بعثی عراق را وا داشتند تا به مرزهای غربی کشور تجاوز نماید؛ ولی در مدت هشت سال با دفاع قهرمانانه مردم ایران و تقدیم ده‌ها هزار شهید توطئه تجاوز نظامی رژیم بعث به شکست انجامید و متجاوز نیز محکوم و مردم ابران در این امتحان نیز پیروز و سرافراز بیرون امدند و در آخر در پاکستان گروهی از آخوندهای وهابی سلفی حجاز، افغانستان و پاکستان را با کمک‌های مالی تقویت کرده و آموزش دادند تا گروهی از افغانی‌های مهاجر در پاکستان را با مسلک فاسد وهابیت پرورش بدهند؛ حاصل آن طالبان افغانستان بود که در آن کشور به انواع جنایات و تصفیه حساب‌های مذهبی و قومی پرداخته و می‌پردازد.
سرانجام به این نتیجه رسیدند که برای جلوگیری از گسترش روحیه انقلابی در مردم مسلمان منطقه و بازداشتن انان از ادامه دادن راه انقلاب اسلامی ایران، تروریست‌هایی را بپرورانند که در ظاهر با نام اسلام و احیای شریعت، به جان مسلمانان و دیگر مردم منطقه خاورمیانه افتاده و با غالب اسلام‌گرایی به محو ارمان‌های اصیل اسلام، معارف صحیح قرآن کریم و مکتب تشیع بپردازند، از این‌رو تروریست‌های داعش و جبهه‌النصره را تشکیل دادند و با کمک‌های مالی و تسلیحاتی به ایجاد شکاف در میان مردم مسلمان پرداختند، خون مردم بی‌گناه را به نام اسلام و شریعت بر زمین می‌ریختند، زنان شیعه و غیر مسلمان را به بردگی می‌گرفتند و جوانان مسلمان اهل سنّت را به زور به میدان‌های نبرد برده و با دادن اسلحه آنان را به جنایت علیه مردم وا می‌داشتند، انان با نام مقدس اسلام جنایات فراوان در دو کشور سوریه و عراق مرتکب شدند.
خطر نه تنها مردم مسلمان منطقه را، بلکه آیین اسلام رحمانی را نیز تهدید می‌کرد، زیرا کسانی که گروه تروریستی داعش و جبهه‌النصره را تشکیل داده بودند هدفشان تحریف اسلام، وارونه و زشت نشان دادن آن در میان ملت‌ها و پیروان ادیان دیگر و بیزار کردن آنان از این دین حنیف و پاک ابراهیمی بود، به گونه‌ای که اگر بر یکی از کشورها تسلط پیدا می‌کردند چون از حمایت استکبار جهانی و رژیم‌های وابسته خاورمیانه برخوردار بودند هم شکست دادن آنان بسیار دشوار می‌شد و هم اسلام را در میان مردم جهان به عنوان یک دین تروریستی، جنایتکار، منفور و زشت معرفی می‌کردند، افزون بر اینکه نا‌امنی برای جمهوری اسلامی ایران نیز از اهداف آنان و ره‌اورد تلاش کور آنان بود؛ از این‌رو مراجع معظم تقلید در عراق و ایران به ویژه مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‌ای (مد ظله العالی) در ایران احساس خطر کرده و جوانان را به دفاع از کشورهای اسلامی فرا خواندند، جوانان مسلمان به ویژه شیعیان سلاح در دست گرفته و به میدان‌های نبرد علیه تروریست‌های جنایتکار رهسپار شدند.
روحانیت شیعه که در طول قرن‌ها – به ویِژه در طول چهل سال انقلاب اسلامی ایران و زمان هشت سال جنگ تحمیلی رژیم بعث علیه سرزمین ما – صداقت خود را عملا نشان دادند، این بار نیز پیشاپیش جوانان، دعوت مراجع عظام تقلید را لبیک گفته و به جبهه‌های نبرد شتافتند و همراه با رسالت پیامبر گونه، تبلیغ و ارشاد در میان رزمندگان، خود نیز اسلحه در دست گرفته و با دشمنان به نبرد مسلحانه برخاستند، تا ان‌جا که گروهی از انان به خاک و خون غلتیدند و با نثار جان خود اسلام و مسلمانان را یاری رسانده و توطئه شوم و خطرناک دشمنان را از بین بردند.
اینک ما بازماندگان راه، به یاد آنان و به پاس قدردانی از آن عزیزان، قلم در دست گرفته و جملاتی را در تجلیل از مقام شامخ آن شهیدان والا مقام می‌نگاریم.
اصالت صلح و فرعی بودن جهاد
اسلام آیین صلح و دوستی است و برای اصلاح امور انسان‌ها آمده و می‌خواهد تا آنان را از تاریکی‌های نادانی، شرک، کفر و ستم بیرون آورده و به جهان پر از نور، روشنایی، توحید، دانش، معرفت و عدالت داخل نماید، چنان‌که خدای متعال فرمود:
(اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور…) (بقره:۲۵۷).
یعنی «خدا يار اهل ايمان است كه آنان را از تاريكي‌هاى جهل بيرون آورد و به جهان روشنایی می‌برد…».
در مقابل (…وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُون‏) (بقره:۲۵۷).
یعنی: «و آنان كه راه كفر گزيدند يار ايشان شيطان‌ها و ديوهايند كه آنان را از جهان نور و روشنایی به تاريكي‌هاى گمراهى در افكنند، اين گروه اهل دوزخ‌اند و در آن هميشه خواهند ماند».
رساندن جامعه انسانی به نور و معرفت نیازمند صلح و امنیت فراگیر، آرامش و سلامت روانی جامعه است. آن مردمی می‌توانند به معرفت خوب و مطلوب نایل آمده و روشنایی را به درستی درک کنند و از آن بهره ببرند که از التهاب، اضطراب، جنگ و خون‌ریزی به دور بوده و بدون دغدغه روانی کسب نور نمایند، از این‌رو صلح و آرامش اصل نخستین و لازم جامعه انسانی؛ ولی جنگ و نبرد تنها برای موارد ضرورت و ناچاری و یک استثنا شمرده می‌شود، به این خاطر خدای متعال در خطاب خود به پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود:
(وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ) (الانفال:۶۱).
یعنی: «و اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمايل داشتند، تو نيز مايل به صلح باش و كار خود به خدا واگذار كه خدا شنوا و داناست‏».
 در اختلافات داخلی میان مسلمانان سفارش نخستین خدای متعال ایجاد صلح و آشتی است چنان‌که فرمود:
(وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما…) (الحجرات:۹).
یعنی: «و اگر دو دسته از مؤمنان با یکدیگر به ستیز و نبرد برخاستند میان آن دو صلح پدید اورید…».
و جنگ را در صورتی تجویز فرمود که تجاوزی پدید آید، چنان‌که فرمود:
(…فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتي‏ تَبْغي‏ حَتَّى تَفي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏) (حجرات:۹).
یعنی: «… و اگر يك قوم (از مسلمانان) بر ديگرى ستم كرد با آن طايفه ستم‌گر متجاوز جنگ كنيد تا به فرمان خدا باز آيد، پس هر گاه به حكم حق برگشت با حفظ عدالت ميان آنان صلح پدید آوريد و هميشه (با هر دوست و دشمن) به عدالت رفتار كنيد كه خدا مردم عادل و دادگر را بسیار دوست مى‏دارد».
و نیز فرمود: (…ٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّه‏ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ) (البقره/ ۱۹۴).
یعنی: «… اگر با شما جنگ كنند شما نيز مقابله به مثل كنيد. هر كه به ستم بر شما دست دراز كند به میزان ستمی که به شما رسانده است با او جنگ کنید، و از خدا پروا داشته باشيد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است‏».
جنگ‌های پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در صدر اسلام غالبا با مشرکان مکه بود که او و یارانش را از شهر بیرون کرده و اموال آنان را تصرف نموده بودند، با این حال آغاز کننده نبردهای آن زمان همان مشرکان بوده‌اند و نیز اگر با برخی از اهل کتاب جنگ کرده بود به خاطر پیمان شکنی آنان و هم‌دست شدنشان با مشرکان متجاوز – به رغم پیمانشان – بوده است و در مقابل با اهل کتاب و مشرکان غیر متجاوز و پایبند به پیمان – مانند مسیحیان نجران – کاری نداشت، چنان‌که در قرآن نیز آمده است:
(لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏) (ممتحنه/ ۸).
یعنی: «خدا شما را از آنان كه با شما در دين حنگ و دشمنى نكرده و شما را از ديارتان بيرون ننمودند باز نمی‌دارد كه با آنان نيكى كنيد و به عدالت و انصاف رفتار نماييد، كه خدا مردم عادل و دادگر را بسيار دوست مى‏ دارد».
بر این بنیان پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پس از فتح مکه با مشرکان کاری نداشت، آنان برای طواف نیز به مسجد الحرام می‌آمدند، تا اینکه با نازل شدن سوره توبه، علی علیه‌السلام را برای خواندن آیات برائت به مکه فرستاد و اعلام کرد از آن پس مشرکان برای طواف به مسجد الحرام نیایند. (ر.ک: باقریان ساروی/ زیور خلافت/ زمزم هدایت/ ۱۳۹۳ش/ ۸۵۹ – ۸۶۴).
امیر المؤمنین علی علیه‌السلام نیز یکی از سفارشاتی که به مالک اشتر در هنگام اعزام او به مصر فرمود این بود:
«… و لا تَدفعَنَّ صُلخاً دعاک إلیه عَدُوُّکَ و لِلَّهِ فیهِ رضًی، فَإِنُّ فِي الصُّلحِ دَعَةٌ لِجُنُودِکَ، وَ راحَة من همومکَ، وَ أمناً لِبِلادِکَ…» (نهج البلاغه/ صبحی الصالح/۶۱۲، نامه۵۳).
یعنی: «… و هرگز صلحی را که دشمنت تو را به آن فرا می‌خواند و رضای خدا در آن باشد، ردّ مکن؛ زیرا صلح، استراحت برای سپاه تو، آرامش از رنج‎‌هایت و امنیت برای شهرهایت را در پی دارد…».
چنان‌که می‌بینیم علی علیه‌السلام در سه جنگ زمان حکومت خود با ناکثان، قاسطان و مارقان هرگز آغازگر جنگ نبود، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفت تا از طریق گفتگو و فرستادن نامه به سران سه گروه و پند دادن به سپاه دشمن از جنگ و خونریزی جلوگیری کند (ر.ک: باقریان، زیور خلافت/ زمزم هدایت/ ۱۳۹۳ ش/۹۷۵ – ۱۰۵۶).
با توجه به آنچه گذشت، روشن شد که جنگ و خونریزی و نبرد به موارد اضطرار و ناچاری اختصاص دارد، و برای دفاع و رفع موانع از سر ستم‌دیدگان منحصر است. از جمله موانع راه حق: متجاوزان، سردمداران کفر، شرک و ستم هستند و چون موانع راه حق فراوان است، نبرد و دفاع از حریم ایمان و عدالت در برابر ستمگران و متجاوزان واجب می‌شود، زیرا درست است که فطرت انسان‌ها بر توحید و عدالت سرشته شده است، ولی گروهی از انسان‌ها برای استثمار دیگران با ایمان و عدالت یه ستیز پرداخته و راه تجاوز را در پیش می‌گیرند و آشتی، صلح، برابری و عدالت را بر نمی‌تابند، و خواهان حاکمیت کفر، شرک، ستم و فساد بر جامعه انسانی هستند، چنان‌که خدای متعال فرمود:
(…وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ) (بقره:۲۶۷).
یعنی «… و آنان كه راه كفر را بر گزيدند يارشان شيطان‌ها و ديوهايند كه آنان را از جهان نور و روشنايي به تاريكي‌هاى گمراهى در افكنند، اين گروه اهل دوزخند و در آن هميشه خواهند بود».
و نیز فرمود: (وَ اللَّهُ يُريدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُريدُ الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَميلُوا مَيْلاً عَظيما) (نساء: ۲۷).
یعنی: «و خدا مى‏خواهد بر شما (به رحمت و مغفرت) بازگشت فرمايد، و مردم هوسناكِ پيرو شهوت مى‏خواهند كه شما (از راه حقّ و رحمت) دور و منحرف گرديد».
گنج بی رنج فراهم نشود
این اندیشه ساده انگاری است که کسی بگوید ما می‌توانیم بدون مزاحمت دیگران، برای برپا داشتن ایمان، عدالت، آزادی و انسانیت گامی برداریم، چنان‌که شاعر پارسی زبان سعدی شیرازی سروده است:

نا برده رنج گنج میَسَّر نمی‌شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

راز این مطلب این است که در درون و بیرون جامعه همواره افرادی هستند که حقیقت را بر نتافته و با آن به ستیز بر می‌خیزند، دنیاگرایان، زرپرستان، زورمداران قدرت طلب، شهوت‌رانان، خود برتربینان متکبر، خرافه گرایان، روشنفکر نمایان، از خدا بی‌خبران در هر زمانی حقیقت را بر نتافته و در برابر آن می‌ایستند، چنان‌که با بعثت پیامبر گرامی محمد مصطفی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سران شرک و کفر بیکار ننشسته و در برابر آیین حق ایستاده و برای سرکوب حق‌جویان، همه تلاش خود را به کار گرفتند، تا آنجا که می‌خواستند با توطئه مشترک پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را به قتل برسانند و آن حضرت پسر عموی خود علی علیه‌السلام را در بستر خود خواباند و شبانه زادگاه خود شهر مکه مکرّمه را به قصد یثرب [مدینه] ترک کرده و هجرت نمود، در مدینه نیز او را آرام نگذاشته و مدت ده سال جنگ‌های بزرگ ویران‌گر را بر او تحمیل کردند، تا اینکه با یاری خدا و مجاهدت‌های صحابه صادق، به ویژه افرادی مانند علی علیه‌السلام، حمزه سید الشهدا، عبیدة بن حارث و جعفر بن ابی طالب، مشرکان در نهایت شکست خورده و مکه معظمه فتح شد و آنان به پذیرش اسلام ناچار شدند.
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، بدخواهان حکومت اسلامی را از مسیر خود منحرف نموده و به رغم تعیین علی علیه‌السلام از سوی خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای رهبری آینده مسلمانان، اهل بیت علیهم‌السلام را از صحنه سیاست کنار زدند، و قدرت را از آنان گرفتند، به گونه‌ای که نه تنها رهبری علی علیه‌السلام را نپذیرفتند، بلکه برای اهل بیت علیهم‌السلام حق مشورت نیز قایل نشدند، تا این‌که پس از قتل خلیفه سوم به وسیله مسلمانان شورشی مصر و مدینه، مردم جویای حقیقت به سوی علی علیه‌السلام هجوم برده و با او برای خلافت بیعت کردند.
در آن هنگام نیز گروهی از مردم عدالت‌گریز، عدالت علوی را بر نتافته و سه جنگ بزرگ داخلی از سوی ناکثان، قاسطان و مارقان علیه امام علی علیه‌السلام به راه انداخته شد، و پس از شهادت او، امام مجتبی علیه‌السلام به خلافت رسید، ولی از یک سوی با توطئه‌های شیطانی حاکمان شام و از سوی دیگر با کارشکنی، نفاق و بی مهری اکثریت سپاهیان خود مواجه شد، و در نتیجه امام حسن مجتبی علیه‌السلام بهتر ان دید که با آن مردم نا لایق به جنگ ادامه نداده و علی رغم میل باطنی، پیشنهاد صلح معاویه را – با اینکه میدانست هرگز به آن وفا نمی‌کند – بپذیرد.
با به حکومت رسیدن بنی امیه ظلم و بیدادگری به وسیله آنان فزونی گرفت، امام حسن علیه‌السلام با سم کشته شد و امام حسین علیه‌السلام با یاران پاکش در کربلا مظلومانه به شهادت رسیدند و بر سر مسلمانان آمد آنچه که وصف شدنی نیست، از جنایات یزید تا ستم‌گری‌های حجاج بن یوسف ثقفی و سرانجام حکومت عباسیان و ستم‌هایی که با نام ایمان و عدالت بر مسلمانان روا داشتند.
غرض تا اینجا اشاره ای کوتاه به موانع بزرگ فراوان راه مستقیم و ضرورت و ناگزیری جهاد در راه خدا بود، اکنون در می‌آبیم که چرا خدای متعال جهاد در راه خدا را خرید و فروش و داد و ستد با خود بر شمرده و فرمود:
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى‏ تِجارَةٍ تُنْجيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَليم‏ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون‏) (الصف: ۱۰ – ۱۱).
یعنی: «اى اهل ايمان، آيا شما را به تجارتى سودمند كه شما را از عذاب دردناك (آخرت) نجات بخشد راهنمایی كنم‏ * به خدا و رسول او ايمان آريد و به مال و جان در راه خدا جهاد كنيد، كه اگر دانا باشید اين كار (از هر تجارت) براى شما بهتر است‏».
و امیر المؤمنین علی علیه‌السلام فرمود:
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ‏ مِنْ‏ أَبْوَابِ‏ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّه‏ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ وَهُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْأَسْدَادِ وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْه‏ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ، وَ سِيمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَف…‏» (نهج البلاغه/ صبحی الصالح/ خطبه ۲۷).
یعنی: «پس از حمد و ستایش خدا، راستی چنین است که جهاد در راه خدا دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای بندگان مخصوص خود گشوده است و جهاد لباس تقوی، زرهء محکم خدا، و سپر اطمینان بخش او است، کسی که با ناخرسندی از آن، آن را ترک کند خدا بر او لباس ذلت و خواری می‌پوشاند و به بلا و گرفتاری دچار شده و کوچک و ذلیل می‌گردد، دل او در پرده گمراهی قرار می‌گیرد و به سبب تباه کردن جهاد، حقیقت از او روی بگرداند، و در رنج دشواری ذبونی فرو افتد، و از عدالت محروم گردد…».

تاریخ نیز نشان داده است که مردم کوفه به سبب گوش نسپردن به دعوت جهاد امام علی علیه‌السلام چگونه به دست ستمگران بنی‌امیه گرفتار شدند.
ابن ابى الحديد از ابو الحسن على بن محمد بن ابو سيف مدائنى در كتاب «الأحداث» نقل كرده است:: معاويه پس از عام الجماعه در يك نسخه به كارگزاران خود نوشت: ذمّه من از كسى كه چيزى در فضيلت ابوتراب و اهل بيت او نقل كند برى‏ء است، به دنبال اين نامه، خطيبان در هر ناحيه‏اى و بر روى هر منبرى برخاستند و لعن بر على[علیه السلام] را آغاز كرده و از او اعلام برائت مى‏نمودند و او را دشنام داده و از او عيب مى‏گرفتند و سخت‏ترين بلا را در آن هنگام اهل كوفه كشيدند و اين به خاطر فراوانى شيعه على [علیه‌السلام] در آن شهر بود، زياد بن سميه را بر آنان گماشت و بصره را به آن ضميمه كرد و او [زياد] به جستجوى شيعه مى‏پرداخت، او آنان را مى‏شناخت، چون او در زمان حكومت على [علیه‌السلام] از آنان بود، او آنان را در زير هر سنگ و كلوخى كشت و در آنان ترس پديد آورد و دست‏ها و پاها را بريد و بر چشم‏ها ميخ فرو كرد و بر شاخه‏هاى درخت خرما به صليب كشيد و از سرزمين عراق تبعيد كرد، تا آنجا كه در ميان آنان شخصيت معروفى باقى نماند، معاويه به كارگزاران خود در همه مناطق نوشت: از هيچ‏يك از شيعه على و اهل بيت او گواهى [نزد قاضى] را نپذيريد و به آنان نوشت: به شيعه عثمان و دوستداران و اهل ولايت او كه پيش از شما بوده‏اند و به كسانى كه فضايل و مناقب او را بيان كنند نگاه كنيد و به مجالس آنان نزديك گرديد و آنان را به خود نزديك كنيد و به آنان احترام كنيد و هر چه را كه هر مردى از آنان روايت مى‏كند با نام او و نام پدرش و نام خاندانش براى من بنويسيد.

اين كار را انجام دادند، تا آنجا كه در فضايل و مناقب عثمان حديث فراوان نقل كردند و اين به خاطر صله‏ها، لباس‏ها، بخشش‏ها و قطايعى بود كه معاويه براى آنان مى‏فرستاد و در ميان عرب و غير عرب آنان پخش مى‏كرد، پس اين [جعل حديث در فضايل عثمان] در هر شهرى فزونى گرفت و در منازل و دنيا به مسابقه پرداختند، هيچ‏كس نبود كه نزد كارگزارى از كارگزاران معاويه بيايد و فضيلت و منقبتى را در باره عثمان نقل كند جز اينكه نام او را مى‏نوشت و او را به خود نزديك مى‏كرد و واسطه او [نزد معاويه] مى‏شد و به همين روش مدتى را سپرى كردند.؛ سپس [معاويه] به كارگزاران خود نوشت: حديث در باره عثمان فراوان و در هر شهر و هر كوى و برزنى منتشر شد، آن‏گاه كه اين نامه من به شما رسيد مردم را به روايت در فضيلت صحابه و خليفه‏هاى نخستين فرا بخوانيد و هيچ خبرى را كه يكى از مسلمانان آن را در باره ابو تراب روايت مى‏كند رها نكنيد جز اينكه نقيض آن را در باره صحابه بياوريد، اين كار براى من محبوب‏تر و موجب چشم روشنى بيشتر است و براى باطل كردن حجت و برهان ابوتراب و شيعه او بهتر و براى آنان از مناقب عثمان و فضل او سخت‏تر است.
نامه‏هاى او براى مردم خوانده شد و اخبار فراوان در مناقب صحابه روايت شد كه ساختگى بوده و حقيقت نداشتند،…
به دنبال آن در يك نسخه به كارگزاران در همه شهرها نوشت: نگاه كنيد هر كس را كه بيّنه بر او قيام پيدا كرد كه او دوستدار على و اهل بيت او است نام او را از ديوان محو كنيد و بخشش و روزى او را قطع نماييد. به دنبال آن، نامه‏اى ديگر پيوست كرد كه هر كس را به دوست داشتن اين قوم [على )علیه‌السلام) و اهل بيت او] متهم كرده‏ايد او را به كيفر برسانيد و خانه او را خراب كنيد و بلايى سخت‏تر و بيشتر از عراق نبود، به ويژه كوفه، تا آنجا كه مردى از شيعه على [علیه السلام] نزد كسى مى‏رفت كه به او اعتماد داشت و به خانه او مى‏رفت و راز خود را با او در ميان مى‏گذاشت؛ ولى از خادم و برده او مى‏ترسيد و سخن خود را به او نمى‏گفت، تا اينكه از او با سوگند دادن سخت و محكم پيمان مى‏گرفت تا آن را پنهان نگاه دارد،؛ پس احاديث فراوان ساخته شده و تهمت‏هاى منتشر شده آشكار گرديد و فقيهان، قاضيان و واليان بر آن عمر خود را سپرى كردند.، تا اينكه اين اخبار و احاديث به دست دين‏دارانى رسيد كه دروغ و بهتان را روا نمى‏دانستند و آنها را پذيرفتند و روايت كردند و مى‏پنداشتند آنها احاديث درست است، به گونه‏اى كه اگر مى‏دانستند باطل هستند آنها را روايت نمى‏كردند و به آنها معتقد نمى‏شدند.
اين كار ادامه داشت تا اينكه حسن بن على [علیه السلام]وفات كرد و بلا و فتنه فزونى گرفت و هيچ‏كس از اين افراد باقى نماند جز اينكه مى‏ترسيد كشته شود و يا تبعبد گردد.. (ابن ابی الحدید/ شرح نهج البلاغه۱۱ / ۴۴ – ۴۶).
انتقاد ناجوانمردانه از مدافعان حرم
تردیدی نیست که خدمتگذاران و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران بی عیب و نقص نیستند، چون آنان بشر عادی هستند و بشر خالی از اشتباه، لغزش و خطا نیست، از این‌رو قابل انتقاد هستند، چنان‌که مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم اجمالا قابل انکار نیست، بنا براین بلکه اگر انتقاد منصفانه و دقیق و همراه با ارایه راهکار درست کارشناسی شده باشد، ضروری نظام جمهوری اسلامی است و باید لب وا کرد و با رعایت مصالح و اولویت‌ها گفتنی‌های پنهان و ناگفته ها را گفت و پیشنهاد اصلاح داد، آری چاره اندیشیدن لازم است، با دوری از تخریب و تضعیف؛ ولی با نهایت تاسف معدود روشنفکر نمایان و یا نا آگاهانی در این موقعیت حساس دست به قلم شده و در فضاهای مجازی به همه اهداف انقلاب و مصالح کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران و مردم ان یورش می‌برند، چیزی را به عنوان انتقاد عنوان می‌کنند که از محسنات نظام ما است، آنان در این باره گاهی این‌گونه انتقاد می‌کنند:
«چرا ما باید درچند کشور نیرو و خدمات ارائه بدهیم؟! طبق کدام اصل دینی و فقهی؟! طبق کدام متون قرآنی ودینی؟! شرکت درجنگ تنها درصورتی مورد قبول اسلام است که دشمنان خارجی به حد و مرز وحریم ان کشورحمله کرده باشند، نه اینکه چند کشور را زیر پا بگذاریم و در اقصی نقاط ان کشورها دنبال دشمن بگردیم که نکند فلان گروه مسلح به کشور ما حمله کند».
اسلام و مسلمانی مرز ندارد
انتقاد یاد شده در ظاهر دلسوزانه و بیانگر حساسیت دینی انتقاد کننده است؛ ولی با اندکی مطالعه در متون اسلامی و کاوش درست در اوضاع موجود، ناتمام بودن آن روشن شده و در می‌ابیم که سخنی نادرست، بی‌پایه و بر خلاف اسلام و مصالح جامعه اسلامی است و در واقع مورد انتقاد، از محسنات نظام جمهوری اسلامی ایران شمرده می‌شود، و ذیلا در ادامه پاسخ‌هایی به آن تقدیم می‌گردد:
مرز اسلام، عقیده است
پاسخ اول: مانند این انتقاد کننده گویا معنای اسلام و کشور اسلامی را نمی‌داند و چنین می‌اندیشد که مقصود پیشوایان اسلام، کشورها با مرزهای جدید و با قواعد بین المللی زمان ما است، در حالی که مقصود واقعی، سرزمین مسلمانان است، اگرچه با قواعد بین‌المللی زمان ما دارای مرزهایی مستقل و جدا از کشور ما و با حکومت مستقل باشد، چنان‌که پیامبر گرامی اسلام صلی‎‌الله‌علیه‌وآله فرمود:
«مَن أصبَحَ و لا یَهتَمَّ بأمرِ المسلمین، فلیسَ من الاسلام، و مَن شَهِدَ رجلاً ینادي: “یا لَلمُسلِمین” فَلَم یُجِبهُ فَلَیسَ منَ المسلمین». (قطب راوندی، صادقی اردستانی، النوادر/۷۷).
یعنی: «هرکس روز کند و به امور مسلمانان اهمیت ندهد از اسلام بهره ندارد و کسی که بشنود مردی می‌گوید “ای مسلمانان به دادم برسید” و به دعوت او پاسخ ندهد مسلمان نیست».
در این روایت شریف، مرز اسلام، عقیده و ایین مسلمانی معرفی شده است، نه مرزهای جغرافیایی که با قواعد بین‌المللی زمان کنونی مطابقت دارد؛ البته معنای این حدیث دخالت بیجا و خودسرانه در امور مسلمانان دیگر کشورهای کنونی نیست، بلکه مقصود کمک و یاری رساندن به مسلمانان به میزان توانایی است و در این زمان کمک و یاری رساندن فیزیکی به دیگر کشورهای اسلامی باید با رعایت قواعد بین المللی و تنها با درخواست آن کشورها همراه باشد، در جز این صورت باید تنها به حمایت از مسلمانان ستم‌دیده با زبان و تبلیغ بسنده شود، به گونه‌ای که قواعد بین‌المللی مورد توافق نقض نگردد، زیرا کشورهای اسلامی از جمله جمهوری اسلامی ایران با عضویت خود در سازمان ملل متحد عهدنامه عدم دخالت در امور کشورهای دیگر را امضا کردند و باید به آن وفدار بمانند، چنانکه خدای متعال وفا به عهد و پیمان را از اوصاف نیک‌مردان بر شمرده و فرمود:
(ِ وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ و… وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا…) (البقره/ ۱۷۷).
یعنی: «… ليكن نيكوكارى آن است كه كسى به خداى جهان و… ایمان آورده… و نيز نيكوكار آنانند كه با هر كه عهد بسته‏اند به آن وفادار باشند و…».
لزوم حراست از اماکن مقدّس
پاسخ دوم: در دو کشوری که جمهوری اسلامی برای مبارزه با تروریست‌‎ها و با دعوت دولت آن دو کشور حضور پیدا کرده بود اماکن مذهبی و مقدس شیعیان، مانند حرم‌های شش امام معصوم علیهم‌السلام در عراق و حرم حضرت زینب علیهاالسلام و مرقد سرهای شهیدان کربلا در سوریه قرار دارد که مردم مسلمان ایران برای ان‌ها احترام و تقدس فراوان قائل هستند و به صاحبان آن قبور پاک عشق می‌ورزند، و هرگز حاضر نیستند به وسیله تروریست‌های وهابی سَلَفی ویران گردد، برای اثبات این ادعا اگر نظرسنجی برای شما ممکن نیست منتظر ماه محرم و روز عاشورا باشید تا با چشمان خود ببینید و دریابید نه تنها شیعیان ایران، بلکه شیعیان دیگر کشورها نیز هرگز به تخریب این بارگاه‌های مقدس رضایت نمی‌دهند و در این راه از جان و مال و هستی خود با تمام وجود مایه می‌گذارند، چنان‌که خدای متعال جنگیدن برای دفاع از اماکن مقدس را مورد تشویق قرار داده و فرمود:
(ُ… وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ) (الحجّ: ۴۰).
یعنی: «… و اگر خدا (رخصت جنگ ندهد و) دفع شر بعضى از مردم را به بعض ديگر نكند همانا صومعه‏ها و ديرها و كنشت‏ها و مساجدى كه در آن (نماز و) ذكر خدا بسيار مى‏شود همه خراب و ويران گردد. و هر كه خدا را يارى كند البته خدا او را يارى خواهد كرد، كه خدا را منتهاى اقتدار و توانايى است‏».
خاطره ناگوار ویرانی قبرستان بقیع
برای شیعیان هنوز خاطره ویرانی قبر چهار امام معصوم علیهم‌السلام در قبرستان بقیع درناک، غمبار، جگر خراش و ناگوار است، چه رسد به اینکه بخواهند بار دیگر ویرانی بارگاه مقدس امام معصومی دیگر را شاهد باشند.
آری بزرگان ما در صد سال پیش یک اشتباه بزرگ مرتکب شدند و مردم ایران، بلکه مسلمانان جهان هنوز تاوان آن اشتباه را پس می‌دهند، و آن این بود که برای رهایی قبرستان بقیع در برابر تجاوز آل سعود تازه تاسیس شده و وهابیت انگلیسی تازه به دوران رسیده بی‌تفاوت بوده و در برابر آنان نایستاده و با آنان مبارزه نکردند و برخی به وعده‌های دروغین رضا خان میر پنج فریب خورده و گرداگرد او را گرفته و او را ناجی بقیع و حرم چهار امام معصوم علیهم‌السلام پنداشتند، غافل از اینکه او تنها می‌خواست از احساسات مذهبی مردم و روحانیت زمان خود استفاده کرده و حکومت و پادشاهی را در دست بگیرد و پس از به حکومت رسیدن کوچک‌ترین گامی برای تحقق وعده خود بر نداشت و احیای بقیع به فراموشی سپرده شد؛ ولی شیعیان این زمان دیگر نمی‌گذارند مانند آن حادثه تلخ در سرزمینی دیگر رخ نماید.
مقتضای وطن دوستی
پاسخ سوم: بر فرض کسانی قاعده اسلامی «لزوم یاری رساندن به مسلمانان ستمدیده» و علاقه‌های مذهبی مردم به اماکن مقدس را نپذیرند و یا به آن اهمیت ندهند، و اصرار داشته باشند تنها پایبند قواعد بین‌المللی باشند؛ ولی در این صورت نیز ما وظیفه داشته و داریم که دعوت برخی از کشورهای همسایه برای مبارزه با تروریست‌ها و متجاوزان را بپذیریم، زیرا یکی از اهداف تروریست‌های داعشی سرزمین ایران بود، چنانکه صریحا اعلام کرده بودند که به مشهد می‌روند و حرم امام رضا علیه‌‎السلام را ویران می‌کنند، و عملا نیز به مرزهای ایران نزدیک شده و چندی پیش به مجلس شورای اسلامی و حرم امام خمینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) یورش برده بودند و در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۹۷ در اهواز جنایت آفریده و تعدادی از نظامیان بی سلاح و مردم عادی را شهید و زخمی کردند و نیز در عراق و سوریه هیچ ترحمی نسبت به شیعه نداشتند، مردانشان را کشته و زنانشان را به اسارت می‌بردند!.
لابد منتقدان در این باره می‌گویند: لازم بود تروریست‌ها به مرزهای ایران برسند و اگر دیدیم با ما جنگ را آغاز کردند با آنان می‌جنگیم!!!.
صاحبان این نظریه را اگر به خیانت در ارایه نظر متهم نکنیم، می‌توانیم بگوییم: آنان بسیار ساده اندیش، خام و نا آگاه از قواعد نظامی و سیاسی هستند و الف بای سیاست درست نظامی را نمی‌دانند.
ذلت آور بودن جنگ داخلی
پاسخ درست به این دسته از روشنفکر نمایان متظاهر به وطن دوستی را از علی علیه‌السلام می‌خوانیم که مردم کوفه را – به سبب سستی در نبرد علیه معاویه و حکومت شام – مورد سرزنش قرار داده و فرمود:
«… أَلَا وَ إِنِّي قَد دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ سِرّاً وَ إِعْلَاناً وَ قُلْتُ لَكُمْ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَ اللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ‏ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُم‏ الْأَوْطَان‏…» [نهج البلاغه، خطبه ۲۷].
یعنی «… آگاه باشید که من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را برای جنگیدن با این مردم [معاویه و پیروانش] فرا خواندم، و به شما گفتم: پیش از اینکه آنان با شما نبرد کنند، شما با آنان نبرد کنید، به خدا سوگند که هیچ مردمی در میانه خانه خود مورد هجوم قرار نگرفت و جنگ نکرد جز این‌که ذلیل و خوار شد، پس [نبرد با دشمن را] به هم‌دیگر واگذار کردید و خواری را در پیش گرفتید تا آنجا که دشمن یورش پی در پی خود را آغاز کرد و سرزمین‌های شما را در اختیار گرفت…».
بر این اساس جنگیدن با دشمن در مرزها و یا داخل کشور ذلت و خواری و نا امنی را در پی دارد، از اين‌رو بايد متجاوز را در بیرون مرزها امان ندهیم تا فکر تجاوز به آب و خاک ما را از مخیله خود بیرون کند، این منطق درست نظامی و مرام علوی است.
ارتقای امنیت، ره‌آورد مدافعان حرم
در این میان، نیروهای معروف به «مدافعان حرم» گوششان به ندای امیر المؤمنین علی علیه السلام و سخنان حکیمانه او – برای لزوم مبارزه با دشمن در بیرون شهرها و گرفتن فرصت از آنان برای جنگیدن در درون شهرها – بود، نه به دهان‌ها و قلم‌های فریب خورد.

مدرس حوزه و دانشگاه

مطلب پیشنهادی

نقش فرهنگ در روابط بین الملل

 مقدمه    با ظهور انديشه‌هاي نوين در دهه 1990 ميلادي و همزمان با اعتراض روش …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


یک + = 5