آیا تاکنون برایتان سوال پیش آمده که چرا تعداد زیادی از افراد، انرژی و زمان خود را صرف صحبت کردن در مورد نکات منفی زندگی میکنند یا تمایل دارند مدام از مرگ صحبت کنند و هیچ تعادلی در این بین در آنها دیده نمیشود؟
برای خیلی از ما پیش آمده که در یک وضعیت روحی بد گیر افتاده باشیم و برای مدتی طولانی نتوانسته باشیم خودمان را از آن دام نجات دهیم.
بوق زدن بیمورد در زمان رانندگی، تحقیر کردن رانندگان دیگر و اینکه برو کنار ، زد و خورد فیزیکی با اطرافیان، مجادلههای بیپایان در مورد مسائل سیاسی و مواردی از این دست، همانند یک کاتالیزور، احساسات منفی را بیش از پیش تقویت میکنند و آن را همانند ویروس فکری و روحی در بین دیگران منتشر میسازند.
مثالهای مذکور، همگی نشانگر مواقعی هستند که فرد با دیگران در صلح نیست و نمیخواهد صلح کند و این صلح را بنا بر ته نشست ذهنی و بسیار غلط ، نامناسب می بینید . این امر، ریشه در آن دارد که این فرد با خودش به صلح نرسیده است و در نتیجه نمیتواند صلح بیرونی را هم هضم کند.
اما دلیل آنکه نمیتوانیم با خودمان یا دیگر افکار به صلح برسیم، چیست؟
دلیل زیادی برای این موضوع وجود دارد:
۱) از نحوه زندگی خود رضایت نداریم
برخی از ما از نحوه زندگی و نوع شخصیتی که داریم، راضی نیستیم. این عدم رضایت، باعث ایجاد محیط منفی در ذهن میشود و موجب میشود با دیگران طوری رفتار کنیم که ردپایی از شفقت، دلسوزی و مهربانی در آن دیده نشود.
۲) یک سبک زندگی ناسالم را در پیش گرفتهایم که منفیبافی را تقویت میکند
این نکته به مورد قبلی وابسته است. ولی بیشتر به مسائل جسمانی مربوط میشود. اغلب ما به اندازه کافی نمیخوابیم، از استرس مزمن رنج میبریم و غذاهایی میخوریم که کمکیفیت هستند؛ برآیند تمامی این عوامل، باعث شکلگیری یک محیط منفی میشود که طبیعتا جز ابراز رفتارهای منفیگرایانه به دیگران، خروجی دیگری نخواهد داشت.
۳) افسار زندگی را به دست احساساتمان سپردهایم
نفس درونی ما با پیچیدگیها و انتخابهای فراوانی روبرو میشود؛ در نتیجه ممکن است به سمت تمایلاتی گرایش پیدا کند که ناکارآمد هستند و نه تنها خودمان، بلکه بقیه را نیز عذاب میدهند.
به جرات میتوان گفت تمامی کسانی که با خودشان در جنگ هستند و دیگران را نمی بینند، بدون آنکه کنترلی بر روی خود داشته باشند، اجازه دادهاند آن حس ضد صلح و منم منم درونی، افسار زندگیشان را در دست بگیرد و اجازه ما شدن به آنها ندهد.
۴) ذهنیت توسعه فردی را در خود نهادینه نکردهایم
اتخاذ ذهنیت توسعه روز افزون فردی، روش هوشمندانه برای زیستن است و نسخهای است که تقریبا برای تمامی انسانهای جهان کارایی دارد.
متاسفانه، گروه عظیمی از مردم چنین باوری ندارند و همین موضوع باعث شده که همواره در آشوب و رنج باشند.
اتخاذ ذهنیت توسعه فردی، به زبان ساده بدین معناست که تقویت تمامی تمامی بخشهای زندگی، از جمله سلامتی، روابط فردی و کاری و قوه ادراک را سرلوحه زندگی خود قرار دهیم.
اگر در یک یا چند مورد از بخشهای مذکور ضعیف عمل کنیم، فضایی ایجاد خواهد شد که در آن، از نظر فیزیکی و ذهنی با خود وارد جنگ خواهیم شد.
در ادامه مطلب، نگرش افرادی را مورد مطالعه قرار خواهیم داد که صلح با خویش را سرمشق زندگی قرار دادهاند..
کسانی که با خودشان در صلح هستند، چه باورهایی دارند؟
این دسته از افراد از الگوی زیر پیروی میکنند:
۱) مراقبت از بدن انسان به ایجاد ذهن سالم و برقراری محیط مثبت میانجامد
کسی که با خودش در صلح است، عمیقا آگاهی دارد که مراقبت از ذهن و بدن از چنان اهمیتی برخوردار است که نمیتوان قیمتی برایش تعیین کرد.
چنین باوری بدین معناست که خواب مناسب، خوردن غذاهای با کیفیت، انجام تمرین در جهت کاهش اضطراب مزمن، ورزش کردن و … را به اصل زندگیمان تبدیل کنیم.
کسانی که با خودشان در صلح نیستند، ارزشی برای بدنشان قائل نمیشوند و هیچ گامی در جهت مراقبت از آن برنمیدارند. آنها با سلامتی بدنی خود، به عنوان کالایی لوکس رفتار میکنند که برای ادامه زندگی چندان هم ضروری نیست. این قبیل از افراد، صرفا برای نتایج کوتاهمدت زندگی خود ارزش قائل هستند و دستاوردهای درازمدت فعالیتهایشان را نمیبینند.
۲) شناخت خود، از اوجب واجبات است
کسانی که با خودشان در صلح هستند، خودشان را در عمیقترین شکل ممکن میشناسند. آنها به خوبی اشراف دارند که انسان، در صورتی میتواند در زندگی به بهترین نتایج دست باید که منشا احساسات، باورها و تمام آنچه مربوط به مسائل روانشناختی است را آموخته باشد.
چنین افرادی به دانشآموز خود و در نگاه جامعتر، به دانشآموز زندگیشان تبدیل میشوند.
در مقابل، فردی که با خودش در جنگ باشد، خود را خیلی اندک میشناسد. دلیل آن است که به چنین افرادی، از همان سالهای کودکی آموزشهای لازم داده نشده و خود فرد نیز جهانبینی و کنجکاوی لازم را نداشته تا به شناخت خود بپردازد.
شناخت خود، مستلزم این است که با بخشهای ناخوشایند خود و زندگیمان به راحتی روبرو شده و آنها را بپذیریم. به همین دلیل، مردم از آن فراری هستند و تمایلی به شناخت خود نشان نمیدهند.
کسب آگاهی در مورد خود، به این معناست که نقاط قوت، ارزشها، اهداف و رویایهایمان را بشناسیم.
۳) مهربان بودن با خود، پایههای صلح با خویش را میسازد
انسانی که با خودش در صلح است، تمرین میکند تا بین مهربانی با خود و دیسیپلین شخصی تعادل برقرار نماید. این فرد میداند در پرتو عشق به خود است که خواهد توانست اشعههای عشق به اطرافیان را تابان نگه دارد.
در نقطه مقابل ماجرا، اشخاصی که صلح با خویش را تجربه نکرده باشند، نگاه بدبینانهای به خود خواهند داشت و نخواهند توانست خودشان را به منبع اشاعه انرژی مثبت تبدیل نمایند.
مادامی که نتوانید در وهله نخست، به خودتان عشق بفرستید، چگونه خواهید توانست دیگران را از عشق خود بهرهمند سازید؟
۴) صلح با عشق همراه است
عشق، سرزمین ظهور انسانهای صلحجو به شمار میرود؛ این در حالیست که تنفر، زادگاه افراد ستیزهجوست. در حالت کلی، میتوان مدعی شد که عشق به همه چیز و همه کس، الگوی رفتاری صلحجویان را تشکیل میدهد.
و حال میرسیم به اصل ماجرا، چگونه با خودمان به صلح برسیم؟
۱) مراقبت از سلامتی بدنی را با گامهای کوچک آغاز کنید
به عنوان نمونه، اگر سبزیجات مصرف نمیکنید، توصیه میکنیم از مصرف روزانه یک وعده کوچک آغاز کنید و خوردن سبزیجات را در برنامه غذایی خود بگنجانید.
۲) لیستی از نقاط قوت و ارزشهایتان تهیه کنید
به عنوان نمونه، ساعت مشخصی مثلا صبح زود را انتخاب کنید و در آن بازه زمانی، ۵ یا ۱۰ مورد از نقاط قوت شخصیت خود را مرور نمایید. شاید شناسایی این نقاط قوت مدت زمانی طول بکشد، ولی در انتها، نتایج مثبت آن را احساس خواهید کرد.
۳) مهربان بودن با خودتان را تمرین کنید
دفعه بعد که مرتکب اشتباهی شدید، هنر مهربان بودن با خود را تمرین کنید. به عنوان مثال، اگر نمرهای که در امتحان مدرسه یا دانشگاه گرفتهاید، مطلوب نیست، به جای آنکه بنای سرزنش بگذارید، با خودتان تکرار کنید ارتکاب اشتباه امری طبیعی است. برای جبران این اشتباه، خودتان را متعهد کنید تا در امتحان بعدی نمره قابلقبولی را کسب نمایید.
۴) بذر عشق را در زندگیتان بکارید
کارهایی را انجام دهید که به آنها عشق میورزید. به دیدن انسانهایی بروید که دوستشان دارید. نمونههایی از عشق بیقید و شرط را در زندگی خود پیادهسازی کنید. به خاطر داشته باشید، عشق، فاتح تمامی قلههاست.
جمعبندی
برقراری صلح با خویش یک مهارت است. بدین معنا که هر فردی میتواند آن را در خود تقویت کند. مسلم است که در مسیر تمرین این مهارت، خطاهایی نیز رخ خواهد داد. از این خطاها استقبال کنید و ناامید نشوید تا هم به صلح با خویش دست یابید و هم به صلح با جهان.