ناکارآمدی و ناتوانی سازمان ملل متحد در حل بحران غزه

دکتر هنلیتو سویلا:  مسئله اسراییل و فلسطین در حقیقت یکی از چالش های مهمی است که هنوز هم اعضای جوامع بین المللی  پیوسته با آن روبرو هستند. در خاور میانه و مناطق شمالی آفریقا ، این موضوع به عنوان مرکز ثقل همکاری ها و رقابت بین قدرت های منطقه ای و برون منطقه ای است.

اگرچه انرژی و عوامل ژئواستراتژیک نیز ممکن است در فعالیت های درون منطقه ای و بین منطقه ای لحاظ شود اما مسائل مربوط به اشغال  غزه و کرانه ی باختری توسط نیروهای اسراییلی و مقاومت مردم فلسطین دربرابر اشغالگران تعیین کننده ی مهم ترین عوامل حیاتی در بازیابی و حفظ صلح واقعی ، امنیت و توسعه پایدار در کل منطقه است.
بحران غزه از لحاظ جغرافیایی تنها محدود به قلمرو فلسطین و اسراییل نیست بلکه پیامدهای منطقه ای و جهانی را نیز به دنبال خواهد داشت. این بحران نیز در سالهای اخیر به خودی خود آغاز نشد بلکه می توان آن را به عنوان یکی از پیامدهای تصمیمات اشتباهی دانست که اغلب توسط قدرت های اروپایی گرفته می شود؛ بحرانی که در نهایت به مجمع عمومی سازمان ملل متحد ارجاع داده می شود. اگرچه تصویب قطعنامه ی  مجمع عمومی سازمان ملل در 29 نوامبر 1947 برای تقسیم فلسطین یکی از اولین اقدامات سازمان ملل متحد  برای حل این مشکل بود، اما  اکنون تبدیل به یکی از موضوعات مهم و پایدار اگر نه تحقیر آمیز شده است که  حل و فصل آن برای سازمان ملل متحد بسیار دشوار می نماید.
ناکارآمدی و ناتوانی سازمان ملل متحد در انجام وظایف خود به ویژه در ارتباط با مسئله ی اسراییل و فلسطین نشاندهنده ی ضعف ساختاری و نهادی آن است که نمی تواند نه تنها یک راه حل دوستانه را برای حل مسئله ارائه دهد بلکه  این چالش  تبدیل به دستاویزی  برای  کشورهای قدرتمند و افراد در رسیدن به منافع خود شده است . سازمان ملل متحد ممکن است موثرترین و کاربردی ترین نهاد سیاسی در سرتاسر جهان باشد که هیچ سازمان یا نهاد دیگری حداقل در مدت زمان طولانی در آینده  نتواند جای آن را بگیرد اما جای تاسف است که چنین سازمان قدرتمندی  منابع محدودی از لحاظ نیروهای امنینی برای ایجاد نظم و انضباط و احضار متخلفین در مقابل دادگاه عدالت را در اختیار دارد .
سازمان ملل متحد ممکن است نگاهی ایده ال گرانه به  اندیشه های صلح ، عدالت اجتماعی ، برابری ، امنیت و رفاه داشته باشد. اما تحقق نهایی و موثر آن مستلزم همکاری دولت های عضو  و اشتراک منابعشان بدون هیچ پیش شرطی میباشد تا این اطمینان حاصل شود که  ماموریت سازمان ملل  و نه  لزوما منافع  کشورهای عضو در اولویت است.
آنچه که در مورد بحران غزه آشکار است این است که سازمان ملل متحد قادر به متقاعد کردن دو طرف برای توقف پرتاپ موشک ها و مانورهای نظامی نیست. در حالی که اعضای شورای امنیت سازمان ملل UNSC   در ادامه ی بحث های خود برای رسیدن به یک راه حل مطلوب اسراییل و حماس را به آتش بس دعوت کرده اند،  اما زندگی ارزشمند صد ها نفر از غیرنظامیان فلسطینی که اغلب زنان ، کودکان و سالمندان را تشکیل می دهندکه در حال حاضر قربانی این درگیری بی رحمانه و وحشیانه شده است.
باید بر این نکته تاکید کرد که  در واقع شکی نیست که جهان اسلام از جمله حامیان ملت فلسطین برای اعمال فشار بر رژیم اسراییل با استفاده از سازوکارهای مختلف پیش بینی شده در قانون بین الملل  تقریبا همه راهبردهای ممکن را بکار بردند. مذاکره، تشویق، دخالت طرف سوم، اقدامات قهر آمیز، تحریم نفتی و غیره تمامی روش هایی هستند که قبلا از سوی بسیاری از کشورهای مسلمان بکار رفته و تاثیر چندانی نیز نداشته اند.
در دهه 1970، جهان شاهد جنگ های اعراب و اسراییل و پس از آن شاهد تحریم کشورهای طرفدار اسراییل از سوی اعراب بود. هر چند که بسیاری از تحلیلگران معتقدند که آن تحریم ها بسیار موفقیت آمیز بودند اما آنها نه توانستند مشکل اسراییل و فلسطینیان را حل کنند و نه توانستند پیروزی ملموس و پایداری را برای فلسطینی ها به همراه بیاورند چرا که رژیم صهیونیستی تا امروز هم به اشغال اراضی فلسطین ادامه داده است.
پس مشکل در چیست؟ آیا مشکل خود سازوکارهایی است که در قانون بین الملل آورده شده؟ آیا می توان ضعف های سازمانی و ساختاری سازمان ملل را عامل اصلی برقراری صلح و امنیت و حفظ آن در منطقه دانست؟ آیا اراده و نقش ابرقدرتها در روند صلح سوال برانگیز است؟ آیا عدم اتحاد بین کشورهای مسلمان منطقه عامل اصلی نرسیدن به یک موضع قوی و معتبر علیه رژیم صهیونیستی است و یا آیا ایده اعمال فشار بر رژیم اسراییلی کلا راه حل مناسبی برای حل این مشکل نیست؟
شاید به نظر برسد که همه این عوامل به طور مستقیم یا غیر مستیم در این که موضع محکم و معتبری علیه  صهیونیسم محقق نشود دخیل هستند. بنابراین بهتر است سیاستگزاران کشورهای مسلمان از جمله آنها که خواستار برقراری صلح هستند این عوامل را به دقت مورد بررسی و ارزیابی مجدد قرار دهند.
باید بر این نکته اذعان داشت که شکل گیری اسراییل و آزار و اذیت  ساکنان محلی در فلسطین  توسط هر فردی و به هر طریقی از طرف سازمان های بیگانه  در منطقه می تواند به عنوان عملی  تهدیدآمیز  برای امنیت و صلح جهانی و بین المللی  باشد.
فلسطین تنها بخش کوچکی از منطقه ی خاورمیانه را تشکیل می دهد اما ویژگی های ژئواستراتژیک آن به بقیه ی جهان گره خورده و در نتیجه هر گونه اختلال ، جنایت و یا اعمال ضد انسانی بر علیه مردم فلسطین در منطقه و به خصوص در غزه می تواند منجر به نقض امنیت و صلح بین المللی شود. از سال 1955 تا کنون اسراییل  همچنان به سرپیچی از قطع نامه های سازمان ملل ادامه می دهد. نخست وزیر اسراییل بنیامین نتانیاهو اخیرا  دستور به افزایش  نیروهای اسراییلی برای گسترش دامنه ی عملیات های زمینی برعلیه نظامیان غزه داده است که این به معنای  خسارت و از بین رفتن تعداد بی شماری از غیرنظامیان بیگناه خواهد بود.

 

مطلب پیشنهادی

توجه به افکار عمومی در حیطه صلح؛ وظیفه امروز رسانه‌ها

دکتر عبدالحسین السلطان: مقابله با رویکرد تروریستی در اقصی نقاط جهان با مقاومت در برابر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


× 4 = دوازده