تاملی در خطبه 16 نهج البلاغه / امتحان امت اسلامی

 ترجمه و شرح خطبه 16 نهج البلاغه؛ بخش اول: امتحان امت اسلامی

متن نهج البلاغه

  • نهج البلاغه ( نسخه صبحی صالح )
و من كلام له (علیه السلام) لما بُويِعَ في المدينة و فيها يخبر الناس بعلمه بما تئول إليه أحوالهم و فيها يقسمهم إلى أقسام‏:
ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ، إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ، أَلَا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه وآله)، وَ الَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا، وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْيَوْمِ.
 

فرهنگ لغت

الذِّمَّة: عهد. 
رَهِينَةٌ: مرهون، در گرو. 
الزَعِيم: ضامن، مقصود اين است كه من خود ضامن و متعهد صدق گفتارم هستم. 
الْعِبَرُ: جمع «عبرة»، مواعظ، پندها، اندرزها. 
الْمَثُلَات: كيفرها. 
حَجَزَتْهُ: او را باز داشت. 
تَقَحُّمُ الشَّبُهَات: فرو رفتن در شبهات. 
عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا: به حالت اول باز گشت. 
لَتُبَلْبَلُنّ: مخلوط مى گرديد و «تَبلبلت الألسن» (زبانها مخلوط شد) از همين لغت است. 
لَتُغَرْبَلُنَّ: تصفيه خواهيد شد، چنانكه هنگام غربال كردن، گندم از نخاله جدا ميشود. 
لَتُسَاطُنَّ: بهم زده مى شويد و مخلوط مى گرديد، «ساط الشَى ءَ»: آن چيز را بهم زد و مخلوط كرد. 
سَوْطَ الْقِدْرِ: مخلوط شدن (محتواى) ديگ، يعنى مانند محتواى ديگ كه در هنگام غليان زير و رو مى شود، تمام اين مثلها اشاره به اختلاف، جدائى و فساد نظام آن روزگار دارد. 
الْوَشْمَة: كلمه، سخن. 
رَهينة: چيز گرو گذاشته شده 
زَعيم: كفيل، متعهد چيزى 
بَلبَلَة: مضطرب و مخلوط شدن 
سَوط القِدر: با كفگير بهم زدن ديك، قدر: ديك 
وَشمَة: كلمه و سخن
 
خطبه اى از آن حضرت (ع) هنگامى كه در مدينه با او بيعت كردند:
آنچه مى گويم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم. آن كس كه حوادث عبرت آموز روزگار را به چشم ببيند و از آن پند پذيرد، پرهيزگاريش او را از آلوده شدن به كارهاى شبهه ناك باز مى دارد. 
بدانيد كه بار ديگر همانند روزگارى كه خداوند، پيامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمايش واقع شده ايد. سوگند به كسى كه محمد را به حق فرستاده است، در غربال آزمايش، به هم درآميخته و غربال مى شويد تا صالح از فاسد جدا گردد. يا همانند دانه هايى كه در ديگ مى ريزند، تا چون به جوش آيد، زير و زبر شوند.تا بالا به پایین و پایین به بالا رود. آنان که سابقه ای در اسلام داشتند و به ناحق منزوی بودند پیش افتند و پيشى گرفتگانتان به نا حق ،واپس رانده شوند. به خدا سوگند، كه هيچ سخنى را پنهان نداشته ام و دروغ نگفته ام كه من از چنين مقامى و چنين روزى آگاه شده بودم. 
از خطبه هاى آن حضرت است هنگامى كه در مدينه با او بيعت شد:
عهده ام در گرو درستى سخنم قرار دارد، و نسبت به آن ضامن و پاى بندم. كسى كه عبرتهاى روزگار كيفرهاى پيش رويش را بر او آشكار كند تقوا او را از در افتادن در اشتباهات مانع گردد. 
هشيار باشيد كه روزگار آزمايش به همان شكل خود در روز بعثت پيامبر (ص) به شما باز گشته. به خدايى كه او را به حق فرستاد هر آينه همه درهم ريخته مى شويد، و هر آينه غربال مى گرديد، و همچون محتواى ديگ جوشان درهم و برهم گشته تا آنجا كه ذليل شما گرامى و بالا نشينتان پست شود. واپس مانده ها كه كوتاهى كردند پيش افتند، و پيش افتاده هاى گذشته پس مانند. به خدا قسم سخنى را مخفى ننموده، و دروغى بر زبان نياورده ام، و به اين اوضاع و چنين زمانى آگاهيم داده اند. 
(پس از بيعت مردم مدينه با امام عليه السّلام اين اوّلين سخنرانى آن حضرت در سال 35 هجرى است):
1. اعلام سياست هاى حكومتى:
آن چه مى گويم به عهده مى گيرم، و خود به آن پاى بندم.(1) كسى كه عبرت ها براى او آشكار شود، و از عذاب آن پند گيرد، تقوا و خويشتن دارى او را از سقوط در شبهات نگه مى دارد. 
آگاه باشيد، تيره روزى ها و آزمايش ها، همانند زمان بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بار ديگر به شما روى آورد. سوگند به خدايى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق مبعوث كرد، سخت آزمايش مى شويد، چون دانه اى كه در غربال ريزند، يا غذايى كه در ديگ گذارند به هم خواهيد ريخت، زير و رو خواهيد شد، تا آن كه پايين به بالا، و بالا به پايين رود، آنان كه سابقه اى در اسلام داشتند، و تاكنون منزوى بودند، بر سر كار مى آيند، و آنها كه به ناحق، پيشى گرفتند، عقب زده خواهند شد. 
2. فضائل اخلاقى امام عليه السّلام:
به خدا سوگند، كلمه اى از حق را نپوشاندم، هيچ گاه دروغى نگفته ام، از روز نخست، به اين مقام خلافت و چنين روزى خبر داده شدم. 
____________________
(1). نفى: دپراتيزه‏ DEPRATISE (انحراف افكار عمومى).
 
و از سخنان آن حضرت است چون در مدينه با او بيعت كردند:
آنچه مى گويم در عهده خويش مى دانم، و خود آن را پايندانم، آن كه عبرتها -ى روزگار- او را آشكار شود -و از آن پند پذيرد- و از كيفرها كه پيش چشم اوست عبرت گيرد، تقوى او را نگه دارد، و به سرنگون شدنش در شبهه ها نگذارد. 
بدانيد -كه روزگار- دگر باره شما را در بوته آزمايش ريخت، مانند روزى كه خدا پيامبر شما را برانگيخت. به خدايى كه او را به راستى مبعوث فرمود، به هم خواهيد در آميخت، 
و چون دانه كه در غربال بيزند يا ديگ افزار كه در ديگ ريزند، روى هم خواهيد ريخت، تا آن كه در زير است زبر شود، و آن كه بر زبر است به زير در شود، و آنان كه واپس مانده اند، پيش برانند، و آنان كه پيش افتاده اند، واپس مانند. به خدا سوگند، كلمه اى از حق را نپوشاندم، و دروغى بر زبان نراندم كه از چنين حال و چنين روز، آگاهم كرده اند. 
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است كه در موقع بيعت مردم شهر مدينه با آن جناب مى فرمايد: 
(1) ذمّه من گرو سخنانيست كه مى گويم و تمام آنها را ضمانت ميكنم (در راستى گفتارم ترديدى نيست و باطل و نادرستى در آن راه ندارد) كسيرا كه عبرتها و پيش آمدهاى روزگار از عقوبات و انقلابات دنيا در جلو بوده تقوى و پرهيزكارى از وقوع در شبهات (چيزهائى كه حقّ بباطل و حلال بحرام اشتباه ميشود) باز مى دارد، 
(2) آگاه باشيد محنت و بلاء (اختلاف آراء و نادانيها) بشما باز گشته مانند محنت و بلاى روزى (زمان جاهليّت) كه خداوند پيغمبر شما را برانگيخت 
(3) سوگند بآن كسيكه پيغمبر را بحقّ فرستاد هر آينه در هم آميخته شويد و (در غربال امتحان) از هم بيخته و جدا گرديد و بر هم زده شويد مانند برهم زدن كف گير آنچه در ديگ طعام است (در وقت غليان و جوشش) تا اينكه بازگشت كنيد پست ترين شما بمقام بلندترين شما و بلند ترين شما بمقام پست ترين شما (چون چشم از حقّ بپوشيد و آنچه خدا و رسول فرموده متابعت نكنيد فتنه و فساد در ميان شما پيدا شود بطوريكه زير و رو شويد تا اينكه عزيز شما خوار و خوار شما عزيز گردد) و پيشى گيرند (جلو افتند) كسانى (مانند طلحه و زبير و ديگران) كه در اسلام سبقت گرفته (و در نظر حضرت رسول) قدر و منزلتى نداشتند و هر آينه باز مى مانند كسانيكه زودتر از همه در اسلام وارد شدند (و در نزد رسول خدا قدر و منزلت بسيار داشتند) 
(4) سوگند بخدا هيچ سخنى را پنهان نكردم (آنچه را بايد بگويم گفتم) و ابدا دروغ نگفتم، و من باين مقام (بيعت كردن شما) و باين روز (اجتماع شما براى بيعت) خبر داده شدم (پيغمبر اكرم مرا خبر داده).
از سخنانى که هنگام بيعت در مدينه بيان فرمود:
ذمّه ام در گرو اين سخنانى است که مى گويم و من صدق آن را تضمين مى کنم! کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پيشينيان و عذابهاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبت هايى که در انتظارش باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختيها حفظ مى کند.
آگاه باشيد آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند، پيامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است! به خدايى که پيامبر را به حق فرستاده، سوگند که همه شما به هم مخلوط و غربال مى شود و همچون محتواى ديگ به هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد آن گونه که افراد پايين نشين، بالا و بالانشينان، پايين قرار خواهند گرفت و آنان که در اسلام پيشگام بوده اند و برکنار شده بودند بار ديگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حيله و تزوير پيشى گرفتند کنار زده خواهند شد! به خدا سوگند هرگز حقيقتى را کتمان نکرده ام و هيچ گاه دروغى نگفتم و موقعيّت امروز را از قبل به من خبر داده اند!

شرح

پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج 1، ص: 545-535

و من كلام له عليه السّلام لما بويع بالمدينة.
از سخنانى كه هنگام بيعت در مدينه بيان فرمود
.

خطبه در يك نگاه:
اين خطبه، نخستين خطبه يا از نخستين خطبه هايى است كه بعد از قتل عثمان و به حكومت رسيدن امام (ع) در مدينه ايراد شد و با توجّه به جايگاه آن و زمان صدور خطبه، تفسير محتواى آن آسانتر است
.

اين خطبه بر چهار محور گردش مى كند:
نخست هشدارى است كه على (ع) به همه مردم در مورد امتحاناتى كه در پيش دارند مى دهد و آن زمان را به زمان قيام پيامبر اكرم (ص) تشبيه مى كند و انقلاب دوران خلافتش را همانند انقلاب رسول اللّه (ص) مى شمارد كه مردم را از يك دوران جاهليّت به دوران نور و هدايت منتقل ساخت هر چند تحمّل اين انقلاب براى بسيارى سخت و سنگين و كوره امتحان داغ و سوزان است.
انحرافاتى كه بعد از پيامبر (ص) پيدا شد و به تبعيض در بيت المال و غارت اموال مسلمين و سپردن پستهاى مهم به بازماندگان «عصر جاهليت» انجاميد، نياز به انقلاب جديدى داشت كه به دست مبارك على (ع) بنيان نهاده شد.
على (ع) در همين بخش به مردم يادآورى مى كند كه به گذشته تاريخ اسلام و اقوامى كه پيش از اسلام مى زيستند باز گردند و از سرنوشت آنها عبرت گيرند.
در بخش ديگرى از اين خطبه، خطا و گناه را با تقوا و پرهيزكارى مقايسه مى كند و سرانجام هر يك را نشان مى دهد كه چگونه گناهان قابل كنترل نيستند و مسير تقوا و پرهيزكارى كاملا قابل كنترل است سپس مردم را از گرفتار شدن در چنگال چيزى كه عاقبتش خطرناك است بر حذر مى دارد.
در سوّمين بخش خطبه اشاره كوتاه و پر معنايى به مسأله حق و باطل مى كند و به آنها هشدار مى دهد كه از كمى طرفداران حق و فزونى پيروان باطل وحشت نكنند، راه حق را در پيش گيرند و در انتظار پيروزى و نصرت الهى باشند.
آخرين بخش خطبه مشتمل بر يك سلسله اندرزهاست كه هر كدام به عنوان يك اصل مهم و اساسى بايد در زندگى مورد توجّه باشد. اندرز به كناره گيرى از راه افراط و تفريط، پافشارى بر قرآن و سنّت، شناخت موقعيت خويش در جامعه، لزوم دعوت به اتحاد و «اصلاح ذات البين» و بالاخره توبه كردن از گناهان و همه بركات را از ناحيه او دانستن.

بيدار باشيد که آزمون بزرگ در پيش است!

بعضى از مفسّران نهج البلاغه همچون «ابن ابى الحديد» تصريح کرده اند که اين خطبه يکى از مهمترين خطبه هاى امام است که پس از بيعت به خلافت ايراد فرمود و هشدارهاى مهمّى نسبت به مسائل آينده به مردم داد و راه نجات از خطرها و انحرافاتى که ممکن است در پيش باشد را به آنها دقيقاً نشان داد.

نخست براى بيان اهميّت مطلب مى فرمايد: «ذمّه ام در گرو اين سخنانى است که مى گويم و من صدق آن را تضمين مى کنم» (ذِمَّتي بِما اَقُولُ رَهينَة وَ اَنَاَ بِهِ زَعيم(1)). اشاره به اين که صدق اين گفتار و حقّانيّت آن را صد در صد تضمين مى کنم و خود را در گرو آن مى دانم و شما با اطمينان خاطر آن را بپذيريد و به آن پايبند باشيد.

ذکر اين تعبير براى جلب توجّه شنوندگان و اهميّت دادن به محتواى اين سخنان و جدّى گرفتن اين هشدارهاست.

سپس مى افزايد: «کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پيشينيان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبتهايى که در انتظارش مى باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختيها و شبهات حفظ مى کند» (اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ(3)، حَجَزَتْهُ(4) التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ).

اشاره به اين که بياييد به گذشته تاريخ باز گرديد، سرنوشت اقوامى را که بر اثر انحراف از حق و آلوده شدن به انواع هوسها و شهوات و گناهان، گرفتار مجازاتهاى دردناک الهى شدند، بنگريد! بياييد و تاريخ بعثت و قيام پيغمبر اسلام و توطئه هاى اقوام جاهلى را در برابر آن حضرت بررسى کنيد و در عواقب شوم آنها سخت بينديشيد تا راه آينده براى شما روشن گردد و با چراغ تقوا و پرهيزگارى، تاريکيهاى شبهات را بر طرف سازيد و در پناه اين سنگر مطمئن از ضربات هولناک شياطين و نفس امّاره در امان بمانيد!

سپس امام، اين رهبر هوشيار، پرده ها را کنار مى زند و با صراحت مى گويد: «آگاه باشيد آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند پيامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است» (اَلا وَ اِنَّ بَلِيَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَيْئَتِها يَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِيَّهُ(صلى الله عليه وآله وسلم)).

به هوش باشيد کوره امتحان سخت داغ است و تنها پرهيزگاران مخلص و عبرت آموزان آگاه از اين کوره سالم بيرون مى آيند!

امام به روشنى اين حقيقت را بازگو مى کند که مردم در عصر خليفه سوّم، مخصوصاً واپسين روزهاى عمر او، با آن حيف و ميلهاى عظيمى که در بيت المال واقع شد و مناصبى که به افراد ناصالح تفويض گشت و مفاسدى که به خاطر اين امور در کلّ جامعه اسلامى پديد آمد و اختلافات عميقى که وحدت اسلامى را در هم کوبيد، گويى به عصر جاهليّت عرب بازگشته است و روز بيعت آن حضرت همچون روز بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) است که بايد انقلابى نوين همچون انقلاب پيامبر برپا کند. انقلابى که مردم را به اسلام «ناب محمّدى»(صلى الله عليه وآله وسلم) باز گرداند. بديهى است در برابر اين انقلاب گروه هايى که منافع نامشروعشان به خطر بيفتد مقاومت خواهند کرد و کوره امتحان داغ مى شود و در چنين شرايطى رهبر آگاه و آينده نگرى همچون على(عليه السلام) بايد مردم را تکان دهد و بيدار کند و از خطراتى که در پيش دارند آگاه سازد.

توجّه داشته باشيد که بعضى از مفسّران، «بليّة» را در اين جا به معناى بلاها و مشکلات تفسير کرده اند در حالى که «بليه» به معناى آزمايش و امتحان است و تمام تعبيرات امام در ادامه اين خطبه شاهد و گواه آن مى باشد.

سپس به تشريح اين امتحان بزرگ الهى پرداخته و با ذکر دو مثال آن را روشن مى سازد.

نخست اين که مى فرمايد: «به خدايى که پيامبر را به حق فرستاده سوگند که شما همگى به هم مخلوط و غربال خواهيد شد! (تا خالص از ناخالص درآيد و حق از باطل و طرفداران حق از پيروان باطل جدا شوند)» (وَالَّذي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً(5)، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً(6)).

اين طبيعت هر انقلاب الهى است که به هنگام پيروزى، جامعه را «غربال» و پاکسازى مى کند. قدرتمندان خيانتکار عقب رانده مى شوند و صالحان مستضعف بر سر کار مى آيند; همان گونه که پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بعد از پيروزى انقلابش انجام داد.

ابوسفيان و قدرتمندان فاسدى همانند او بکلّى منزوى شدند و صهيب و خبّاب و بلال بر سر کار آمدند. همچنين بعد از بيعت مردم با اميرمؤمنان على(عليه السلام) خودکامگانى که در عصر عثمان تکيه بر قدرت زده بودند و بيت المال را تاراج مى کردند به عقب رانده شدند و پاکدامنان مخلص بر سر کار آمدند.

در دوّمين تشبيه مى فرمايد: «شما همچون محتواى ديگ به هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد آن گونه که افراد پايين نشين، بالا و بالانشينان، پايين قرار خواهند گرفت!» (وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ(3) الْقِدْرِ، حَتّى يَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاکُمْ، وَ اَعْلاکُمْ اَسْفَلَکُمْ).

در واقع طبيعت هر انقلابى چنين است که بالانشينان به زير کشيده مى شوند و زيردستان در مقامات بالاى جامعه قرار مى گيرند; ولى در انقلابهاى الهى که در جوامع فاسد ظاهر مى شود مفسدان از تخت قدرت به زير مى آيند و صالحان مستضعف به اوج قدرت مى رسند.

در ادامه اين سخن مى افزايد: «آنان که در اسلام پيشگام بودند و برکنار شده بودند بار ديگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حيله و تزوير پيشى گرفتند کنار مى روند!» (وَلَيَسْبِقَنَّ سابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا، وَلَيُقَصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا).

جمله دوّم اشاره به افرادى همچون طلحه و زبير است که روزى در اسلام در صف اوّل قرار داشتند ولى بر اثر کوتاهيها عقب رانده شدند و جمله اوّل اشاره به افرادى همچون ياران امام(عليه السلام) است که در عصر عثمان خانه نشين بودند، ولى در عصر امام(عليه السلام) به تدبير امور مسلمين پرداختند.

بعضى احتمال داده اند که اين جمله ها همگى اشاره به زمانهاى آينده باشد که بار ديگر اوضاع بر مى گردد و بنى اميه بر سر کار مى آيند و سابقين در اسلام را عقب مى زنند و بازماندگان جاهليّت را بر سر کار مى آورند.

ولى با توجّه به اين که اين خطبه تقريباً بدون فاصله با بيعت امام(عليه السلام) ايراد شده، معناى اوّل مناسبتر است.

سپس با سوگند ديگرى اين مطلب را تأکيد کرده، مى فرمايد: «به خدا سوگند هرگز حقيقتى را کتمان نکرده ام و هيچ گاه دروغى نگفته ام و موقعيّت امروز را از قبل به من خبر داده اند! (يعنى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) تمام اين امور را پيش بينى فرموده و به من خبر داد و من با آگاهى تمام براى شما بازگو کردم!)» (وَاللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَةً(7)، وَ لا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَلَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذا الْمَقامِ وَ هذَا الْيَوْمِ).

اينها همه براى آن است که مردم بيدار باشند و تسليم توطئه هايى همچون توطئه جنگ «جمل» و «صفّين» و «نهروان» نشوند و بدانند روزهاى سخت امتحانى در پيش دارند و کاملا مراقب وضع خويش باند، هرچند متأسفانه اين هشدارهاى مؤکّد از فرد آگاه و بيدارى همچون على(عليه السلام) در دلهاى گروهى مؤثر نيفتاد و باز هم از بوته امتحان سيه روى بيرون آمدند.

ظاهراً منظور امام(عليه السلام) از بيان اين جمله همان خبرهاى غيبى است که رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به او درباره حوادث آينده داد و همان گونه که در بحث علم غيب پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و امام(عليه السلام) گفته ايم رهبران و پيشوايان معصومى که به تمام جهان و تمام قرون و اعصار تعلق دارند نمى توانند خالى از علم غيب و آگاهى بر اسرار گذشته و آينده بوده باشند; چرا که حوادث امروز با گذشته و آينده در ارتباط و پيوند نزديکى است و همانها بودند که گاه لازم مى ديدند گوشه اى از حقايق مربوط به آينده را براى مردم فاش کنند تا هوشيارانه تر با مسائل برخورد کنند و در دام «شياطين» و کام حوادث دردناک فرو نيفتند و اين همان کارى است که على(عليه السلام) بارها ـ طبق گواهى «نهج البلاغه» ـ انجام داده و امّت اسلامى را از خطراتى که در پيش داشته اند آگاه ساخت. بديهى است در اين گونه موارد گروهى پند مى گيرند و گروهى ملال.

* * *

نکته ها:

1ـ تاريخ تکرار مى شود!

معروف است که حوادث تاريخ مجموعه هاى مکرّرى هستند که در اشکال مختلف ظاهر مى شوند و به همين دليل کسانى که در گذشته تاريخ به دقّت مى انديشند مى توانند با آگاهى بيشتر با حوادث حال و آينده برخورد کنند و درست به همين دليل قرآن مجيد پُر است از شرح سرگذشت «اقوام و پيامبران پيشين» که آينه تمام نمايى است براى امروز و فردا.

امام(عليه السلام) نيز در اين بخش از خطبه، به اين نکته بسيار مهم توجّه داده و مى فرمايد: اگر مى خواهيد با نيروى تقوا از فرو رفتن در ظلمات شبهات رهايى يابيد، به گذشته تاريخ برگرديد و عبرت بگيريد! و سپس تصريح مى کند که حوادث امروز شما (روز بيعت با امام(عليه السلام)) درست همانند حوادث روز بعثت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) است! همان گروه بنديهاى مخالفان حق، همان انحرافات و سرگردانيها و همان کار شکنى هاى رنگارنگ. بهوش باشيد و محکم پشت سر امام خود بايستيد تا در بيراهه ها سرگردان نشويد! و اگر بنشينيم و با دقّت حوادث عصر خلافت على(عليه السلام) را با عصر بعثت مقايسه کنيم، همانندى زيادى در ميان اين دو مى يابيم و اين نبود مگر اين که گروه «منافقان» و بازماندگان «دوره جاهليّت» از طرق مختلف تلاش کردند که تعليمات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) را تدريجاً محو کنند; مخصوصاً سعى نمودند در مراکز قدرت نفوذ کنند و آن جا را تحت تأثير خود قرار دهند و فرهنگى مغاير با فرهنگ اسلام و شبيه «فرهنگ جاهلى» به وجود آورند; چنان که نشانه هاى بارز آن بعدها در دوران «حکومت بنى اميّه» کاملا آشکار شد. درست است که ظواهرى از اسلام در عصر خليفه سوّم محفوظ بود، ولى حتّى آن ظواهر نيز تدريجاً خالى از محتوا مى گشت، همان گونه که در دوران بنى اميّه، نماز و روزه و حج برپا بود امّا چه نماز و روزه و حجّى!

2ـ بيان حقيقت يا رعايت مصلحت؟

بسيارند کسانى که تصوّر مى کنند مصلحت آن است که حقايق از توده مردم نهفته شود، مبادا واکنشهاى نامناسبى نشان دهند، در حالى که مصلحت رهبران و مصلحت عموم مردم ـ جز در موارد استثنايى و خاص ـ آن است که حقايق براى مردم باز شود و مردم آگاهانه وارد ميدان عمل شوند. سانسور کردن اخبار و مردم را بى خبر گذاشتن، هميشه روش رهبران خودکامه و ديکتاتور بوده که جز به منافع خويش نمى انديشند و صفا و صميميّتى در کارشان نيست; به عکس رهبران الهى و پيشوايان مردمى که تمام هدفشان رهايى بخشيدن مردم از تنگناهاى مادّى و معنوى است، سعى دارند با کمال خلوص و واقعيتها را با آنها در ميان بگذارند; چرا که اين معنا، همکارى و حمايت آنها را جلب مى کند، به آنان شخصيّت مى دهد و پيوندشان را با رهبران محکمتر مى سازد.

جالب اين که امام در اين خطبه و بسيارى از ديگر خطبه هاى «نهج البلاغه»، نه تنها واقعيّتهاى موجود را نسبت به آنها کتمان نمى کند; بلکه حوادث آينده را که از مخبر صادق ـ پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) ـ شنيده بود براى آنها بازگو مى کند و با صراحت مى گويد: حتّى يک کلمه را از امورى که آگاهى بر آن براى شما لازم است کتمان نکردم و از شما مى خواهم که هوشيارانه با خطراتى که در پيش داريد برخورد کنيد و در «دام شياطين» گرفتار نشويد!

* * *

پی نوشت:

1. «زعيم» از ماده «زعم» به گفته «راغب در مفردات» در اصل به معناى بيان سخنى است که احتمال خلافت در آن مى رود سپس به شخصى که کفالت چيز يا شخصى را مى کند «زعيم» گفته اند چون همواره در معرض اتّهام مى باشد و در جمله بالا «زعيم» به معناى کفيل و ضامن صدق و راستى آمده است، «زعامت» به معناى رهبرى و «زعيم» نيز گاه به معناى رهبر مى آيد چون متکفّل کارهاى مهم است.

2. «مَثُلات» جمع «مَثُلَه» (بر وزن عضله) در اصل به معناى مقايسه کردن چيزى با چيز ديگرى است; سپس به عذابها و عقوبات الهى اطلاق شده که وقوع بعضى از آن، انسان را نسبت به نظيرش هشدار مى دهد و از گرفتار شدن به مثل آن باز مى دارد.

3. «حَجَزَ» از ماده «حَجْز» (بر وزن عَجْز) به معناى حايل شدن ميان دو چيز است و در عبارت بالا همين معنا را مى بخشد چرا که تقوا مانع از فرو رفتن در شبهات مى شود.

4. «بَلْبَلَة»: معانى متعدّدى در لغت براى اين مادّه ذکر کرده اند که يکى از آنها اختلاط و درآميختن است و در اين جا معناى مناسب همين است.

5. «غَرْبَلَة»: براى اين مادّه دو معنا ذکر شده: جدا کردن خوب و بد به وسيله غربال (به کسر غين و به ضم غين هر دو ضبط شده است) و قطع کردن و جدا نمودن.

6. «سَوْط» در اصل به معناى مخلوط کردن چيزهايى با يکديگر است و «سوط قدر» که در عبارت بالا آمده به معناى مخلوط شدن مواد غذايى در داخل ديگ در اثر جوشش است و تازيانه را از اين جهت «سوط» مى نامند که رشته هاى آن را به هم مى بافند و مخلوط مى کنند و بعضى گفته اند به خاطر آن است که هنگامى که بى رحمانه بزنند پوست و گوشت را با هم مخلوط مى کند.

7. «وَشْمَة» در اصل به معناى خالى است که با سوزن کوبيده مى شود و يک ماده رنگى بر آن مى نهند تا به زير پوست منتقل شود. سپس به اشياى کوچک، مانند يک قطره آب باران يا يک سخن کوتاه نيز اطلاق شده است و در اين جا به همين معناى اخير است.

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


سه × = 3