جایگاه صلح و دوستی در غزلیات حافظ شیرازی

حقیقت هستی وجود خدای تعالی است که تجلی‌گاه وی دل‌های پاک انسان‌هایی است که قلوبشان از عشق معنوی سرشار می‌باشد و رسیدن به حقیقت و درک لقای حق جز از راه پاک کردن روح از رذایل اخلاقی و کشتن حرص و خودپسندی و امیال نفسانی، مقدور نیست.

گزارش: آیات زین الدین

***
ب ـ انسان دوستی
رندی آموز و کرم کن که نه‌چندان هنر است

حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
(غزل ۲۲۰، ص ۴۵۶)

روحیه مدارا و تساهل حافظ، تا حدود زیادی، از انسان دوستی کم نظیر و شگفت‌انگیز وی که از هرگونه وابستگی قومی، ملی، مذهبی، نژادی و… فارغ است، نشأت گرفته و متقابلاً در آن تجلی یافته است.

۳٫نیکویی در برابر جفا کاری

از دیدگاه حافظ، نیکی واقعی در مهرورزیِ در قِبالِ بدکاری مصداقِ تام می‏یابد:
آن کیست کز رویِ کرم با من وفاداری کند؟

برجایِ بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند؟
(غزل ۱۸۶، ص ۳۸۸)

آن که پامالِ جفا کرد چو خاکِ راهم خاک

می‌بوسم و عُذرِ قَدَمش می‌خواهم
(غزل ۳۵۳، ص ۷۲۲)

آن که بی‌جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدارا که صفایی بکنیم۱۰
(غزل ۳۷۰، ص ۷۵۶)


در یکی از قطعات دیوان حافظ، با توسل به دو تمثیل، مورد تأکید قرار گرفته است:
بر تو خوانم ز دفتر اخلاق
آیتی در وفا و در بخشِش:
«هر که بخراشدت جگر به جفا
همچو کانِ کریم زر بَخشَش
کم مباش از درخت سایه فکن
هر که سنگت زند ثمر بَخشَش
از صدف یاد گیر نکته حلم
هر که بُرَّد سَرَت گُهر بَخشَش۱۱»
(قطعه ۲۱، ص ۱۰۷۴)
۶٫ ۷٫دوستی و مهرورزی

به اعتقاد حافظ، اختیارِ طریقِ دوستی موجب کامروایی انسان‌ها و انتخابِ راه تخاصم

و تنازع منشاء آلام و مصایبِ بسیار برای آدمیان است:
نبود رنگِ دو عالَم که نقش الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
(غزل ۱۷، ص ۵۰)
درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنجِ بی‌شمار آرد
(غزل ۱۱۱، ص ۲۳۸)
و نیز:
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زرِ ناسره بفروخته بود
(غزل ۲۰۵، ص ۴۲۶)
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید
در رهگذارِ باد نگهبانِ لاله۱۳ بود
(غزل ۲۰۹، ص ۴۳۴)
کمتر از ذره نِئه‌ای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگهِ خورشید رسی چرخ زنان
(غزل ۳۸۰، ص ۷۷۷)
تا درختِ دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
(غزل ۳۶۲، ص ۷۴۰)
دامنِ دوست بدست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و ایمن گذر از اهرمنان
(غزل ۳۸۰، ص ۷۷۷)

  نتیجه

از روزگاران دیرین تاکنون، عفو و بخشش نقشی اساسی در ادبیات ما داشته و از موضوع‌های محوری رشته‌های مختلف ادبیات بوده است. مواردی که بیان شد، نمونه‌هایی از اهمیت صلح‌طلبی در اشعار فردوسی، سعدی و حافظ  بود و مصادیق فراوانی دیگری نیز در این باره وجود دارد که از بیان همگی آنان صرف نظر شده است. با بررسی شعر شاعران به عنوان نماد اصلی فرهنگ و تمدن ایرانی دریافته می‌شود که در اشعار شاعران  بر ستایش صلح و نکوهش جنگ تأکید شده‌است و هم‌چنین ارزش‌های بشردوستانه‌ای توجه ویژه‌ای قرار داشته است. هر چهار شاعر – فردوسی و سعدي و حافظ – انديشه اي بشري و جهاني، و به دور از تعصب و قشري نگري دارند و توصيه به صفات نيکي چون مدارا، بخشش، گذشت، احسان و تساهل و تسامح که زمينه ساز برقراري صلح و آشتي است، در آثار هر سه شاعر جايگاهي خاص دارد. این شاعران پارسی با مطرح کردن مسائلی چون عفو و گذشت به ما گوشزد می‌نماید که پیش از هر مسئله ای باید موارد عفو و گذشت  مدّنظر قرار گیرد و با اینکه چندین قَرن از روزگار می‌گذرد همین نکات در زمان ما نیز وجود دارد و باید رعایت شود؛ در نتیجه جمع داشتن، ایثار و گذشت و سجایای اخلاقی برای بهبود روابط اجتماعی ضروری است . در آثار این شاعران کفه‌ی موضوع‌های مربوط به ملاطفت و مهربانی و نوع پروری،سنگین‌تر از موضوع‌های مربوط به خصومت و کینه توزی و روابط غیر انسانی است.

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


9 − دو =