عید غدیر برای تحقق عید قربان آمده است

دکتر اشرف بروجردی* : بر اساس مطالعه‌ای که انجام دادم به این نتیجه رسیدم که حضرت ابراهیم(ع) در تمام ادیان، مقدس و مورد قبول است و حضرت ابراهیم(ع) را می‌توان پدر توحیدشناسی، وحدانیت در جامعه و نفی شرک دانست، زیرا حضرت خیلی به این موضوع تأکید دارند. در آیات قرآن، انجیل و تورات هم به این موضوع اشاره شده است.

بنابراین ما حضرت ابراهیم(ع) را به‌عنوان یک موحد واقعی می‌شناسیم که در عمل و کلام با همه وجودش خدا را لمس و درک کرده و به همین دلیل قرآن می گوید: «ابراهیم(ع) کسی است که ما به او کنه جهان هستی را نمایاندیم»، بنابراین ابراهیم(ع) حقیقت را به خوبی می‌داند و می‌شناسد و یک چنین آدمی تسلیم محض خداست و هیچ وابستگی و تعلق خاطری به این دنیا ندارد، البته زندگی خیلی خوبی هم دارد، اما تعلق خاطر ندارد. به‌ همین دلیل وقتی که قرار است در آتش برود و آتش را روشن کنند که ابراهیم(ع) را در آن بسوزانند، حضرت ابراهیم(ع) با یاد خداوند در آتش قرار می‌گیرد. به‌ طوری که ندا می‌آید و جبرئیل می‌گوید: «آیا کمک می‌خواهی؟» ابراهیم(ع) می‌گوید: «از تو درخواست ندارم. من از خالق جهان هستی درخواست دارم».
 
همچنین، ماجرای داستان حضرت ابراهیم(ع) که در بیابان ندایی می‌آید که «سبّوحٌ قدّوس ربّنا و ربّ الملائکةِ و الروح». حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: «این کلام، جان من است» و می فرماید: «حاضرم همه گوسفندانم را ببخشم تا تو بار دیگر این ندا را به جان من بنشانی». حضرت ابراهیم(ع) با یک چنین عقیده‌ای تسلیم امر خداست و به همین دلیل وقتی در رؤیا می‌بیند که برای رضای خدا باید فرزندش را قربانی کند، تسلیم امر خدا می‌شود، اما اراده خداوند بر این قرار می‌گیرد که کارد، گردن اسماعیل را نبرد. نفس این تسلیم، نشان‌دهنده این است که حضرت ابراهیم(ع) دندان طمع را کشیده است.

روایتی از امام صادق(ع) داریم که می‌فرماید: «این‌که حضرت ابراهیم(ع) می‌رود فرزندش را قربانی کند، یعنی همه هستی و جانش را حاضر است تسلیم خدا کند و عدم تعلق به مال و خواست قلبی خود را کنار می‌گذارد و خواسته خداوند را پاسخ می‌دهد». این‎که حضرت ابراهیم(ع)، فرزند خویش را به قتل‌گاه می‌برد منظور این است که نفس خویش را باید به قتل‌گاه ببرید و تکبر و غرور را دور بریزید تا بتوانید به نفس خود مسلط شوید. کسانی که فکر می‌کنند با تکبر می‌توانند منزلت پیدا کنند، داستان حضرت ابراهیم(ع) می‌گوید این محقق نمی‌شود مگر اینکه خود را تسلیم امر خدا کنید و آنگونه به بزرگی برسید. وقتی انسان خود را نبیند و حقیقت هستی را ببیند، می‌فهمد که خودش ذره‌ای ناچیز در این جهان هستی است و این ذره ارزشش به این است که بتواند تقرب به خدا را فراهم کند.

قربانی کردن مترادف با تسلیم بودن محض است. تسلیم بودن نه به معنای نفس تسلیم، بلکه به معنای درک حقیقت هستی که آن حقیقت آن‌قدر بزرگ است که تسلیم آن حقیقت شدن یعنی فرزند، جان و مال را نادیده انگاشتن است. موضوع قربانی کردن فرزند که سه بار حضرت ابراهیم(ع) آن را در خواب دید. حقیقتش این است که هستی آنقدر باعظمت است که این‌ها در برابرش ارزش ندارد و نکته دیگر این است که وقتی فرد حقیقت هستی را درک کند، برای خودش ارزشمند است، چون درک می‌کند که نباید تکبر داشته باشد و خود را به‌عنوان منشاء اثر بداند، بلکه باید سعی کند خود را به صفات خداوند نزدیک کند.

شیعیان چون دو حادثه به فاصله ۱۰ روز برایشان اتفاق افتاده، بیشتر نمادشان غدیر است در حالی که عید غدیر هم برای تحقق عید قربان است؛ یعنی حضرت علی(ع) که به امامت منصوب می‌شود، به عنوان کسی است که می‌تواند قدرت هستی و جهان را درک کند از فرزندان ابراهیم(ع) است و پا جای پای ابراهیم(ع) می‌گذارد. اما متأسفانه زیاد عید قربان را اهمیت نمی‌دهیم و در حد کمک به نیازمندان به این موضوع توجه می‌کنیم. در حالی که بریدن از تعلقات خاطر مهم است و همه ماجرا همین است که اگر انسان این را یاد بگیرد که نه غرور بی‌جا دارد و نه ظلم می‌کند و منشاء عطوفت، گذشت و مهربانی برای آحاد جامعه خواهد شد.
درباره عید قربان، مفسرین تفاسیر بسیاری دارند که باید به آن‌ها مراجعه کنیم. امام صادق(ع) حدیث طولانی در این زمینه دارند و در آنجا آمده است که معانی و مفاهیم عید قربان چگونه می‌تواند در جامعه رشد پیدا کند. این عقیده را همه ادیان داشته‌اند و دانشمندان بسیاری ماجرای حضرت ابراهیم(ع) را به تصویر کشیده‌اند و در قالب نوشته در آورده‌اند، اما حقیقت آن را درک نکرده‌اند.

مثلاً کایرکگور، فیلسوف دانمارکی، کتاب مفصلی درباره حضرت ابراهیم(ع) و ماجرای عید قربان دارد، اما با خواندن این کتاب متوجه می‌شویم که درکی از این مسئله نداشته است و یک نوع تصویرگردانی و تصویر ایجادکردن از آیین بودایی از آن برداشت می‌شود. او می‌گوید کسی که تسلیم خداست و دینش به او چیزی می‌گوید، بدون اینکه عقل و اندیشه کند باید آن را قبول کند در حالی که ماجرای حضرت ابراهیم(ع) این بود که بدون فکر این کار را انجام نداد. حضرت ابراهیم(ع) بخاطر نماد نزدیک شدن به خدا و درک حقیقت هستی بود که پاسخ فرمان خدا را داد.
 
ما معتقدیم پیامبر(ص) و ائمه(ع) از نسل حضرت اسماعیل(ع) هستند. حضرت محمد(ص)، تنها پیامبری است که از نسل حضرت اسماعیل(ع) است. اسماعیل(ع) پسر حضرت ابراهیم(ع) و ابراهیم(ع) هم پدر توحید است.
 
کتاب «رفتار شناسی ابراهیم(ع) در نصوص یهودی، مسیحی و اسلامی» از زمان مهاجرت حضرت ابراهیم(ع)، زمانی که همسر اختیار می‌کند تا زمان آمدن به بیابان بی آب و علف و غیره را در برمی‌گیرد که هر کدام از این‌ها یک کشف مهم از تاریخ بشریت است، اما تاکنون به آن‌ها به‌ عنوان کار تحقیقاتی پرداخته نشده تا بتواند آثار اجتماعی رفتار حضرت ابراهیم(ع) را در جوامع بشری نمایان کند و خصیصه آن جامعه را بشکافد.
 
باید در رابطه با آن جامعه تحقیق صورت پذیرد تا مشخص شود، آن جامعه چگونه بوده، آیا از حضرت ابراهیم(ع) پذیرفت که فرزندش را ذبح کند؟ آیا رفتار ابراهیم(ع) توانست تحولی در انسان‌ها ایجاد کند؟ که البته تا حدودی پاسخ سؤال دوم را در این کتاب دریافت کردم و به این نتیجه رسیدم که رفتار ابراهیم(ع) توانست تحولی ایجاد کند، زیرا حضرت ابراهیم(ع) بیش از آنکه به شریعت بپردازد؛ یعنی بگوید آداب نماز و غیره چیست، بیشتر مبنای مباحثش توحید بوده است؛ یعنی حضرت ابراهیم(ع) اندیشه را ملاک قرار داده است. پیامبران دیگر در طول تاریخ بیشتر به شریعت پرداخته‌اند، اما حضرت ابراهیم(ع) به ذات جهان هستی پرداخته است.

*رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران

مطلب پیشنهادی

توجه به افکار عمومی در حیطه صلح؛ وظیفه امروز رسانه‌ها

دکتر عبدالحسین السلطان: مقابله با رویکرد تروریستی در اقصی نقاط جهان با مقاومت در برابر …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


نُه − 3 =