♦ عباسعلی کدخدایی/نقش سازمانهاي بين المللي در مدیریت جهانی

به گزارش سلام نیوز ،دکتر عباسعلی کدخدائی؛عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و سخنگوی شورای نگهبان در یادداشت اختصاصی ،بر نقش سازمانهاي بين المللي در مدیریت جهانی تاکید کرد .

سازمان های بین‏ المللی به صورت نهادها و بازیگران بین‏ الدولی عمل می‏ کنند که در مدیریت جهانی سهیم ­اند. نمایندگان دولت ها به این مجامع فرا خوانده می‌‏شوند تا درباره مشکلات متقابل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مرتبط با زندگی بین‏ المللی به بحث و تبادل نظر بپردازند. این نهادها، هم رقیب مهمی برای دولتها هستند و هم قادرند دولتها را در تجمیع منابع و هم افزائی در راستای تحقق اهداف مشترک و موفقیت لازم یاری نمایند.

این سازمانها با اهداف بلندی چون حفظ و پاسداری صلح جهانی قدم به میدان نهاده و بر این نکته تاکید داشته که می‏‌توانند در تعمیق روابط دوستانه بین دولتها و بلکه در گسترش عدالت به نحوی تاثیر گذار باشند.باید کاوش نمود آیا سازمانهای بین‏ المللی در انجام این رسالت خطیر خود موفق بوده­ اند یا خیر و باید چه کرد این موفقیت افزوده شود. در این راستا سه نقش اساسی را می توان برای سازمانهای بین المللی در نظر گرفت:  نقش ابزاري برای یک هدف یا یک و چند دولت؛ نقش محل نزاع و ميدان مبارزه بودن؛ نقش مستقل داشتن.

نقش ابزاری

نقش ابزاري به مفهوم آن است که رسيدن و نيل به اهداف موسسين و اعضاء آن یا دولتها در اولویت قرار گیرد مثلاً اهداف كشوري مانند آمريكا در دوران و سالهاي اوليه تشكيل سازمان ملل اگرچه اين ابزار به دليل وجود شوروي تا حدودي كند شده بود، صورت می پذیرفت البته امروزه کمتر این حالت وجود دارد برای سازمان ملل.

یا به كارگيري حق وتو در شوراي امنيت توسط انگلستان و فرانسه در قضاياي سوئز، هرچند تحولات جهان موجب شد تا سازمان ملل با ورود ديگر كشورها از ابزار بودن صرف براي یک كشور خارج شود و همزمان دولت شوروي نيز كه سال 1953 نقش منفعل ايفا مي نمود، فعال شد.

نقش ميدان مبارزه بودن

دومين نقشي كه مي توان براي سازمانهاي بين المللی در نظر گرفت آن است كه اين سازمانها به مثابه ميداني براي تبادل آزاد گفتگو و مذاكره، موافقت و يا مخالفت كردن درباره یک مساله و پیشنهادات گوناگون باشند. صحنه و ميدان بايد بطور طبيعي، بي طرف بوده و براي ايفاي نقش مهيا شوند و به ميداني براي مبارزه دول و افراد عضو تبدیل شده باشند.

برخي معتقدند سازمان ملل بيشتراز آنكه ابزاري براي تحميل نظرات باشد و سلاحي در جهان سياست، محلي براي كارزار است. مثلاً تلاشهاي دولتهاي جهان سوم در دهه هشتاد جهت ايجاد نظم نوين اقتصادي بين الملل در تقابل با دول صنعتی؛ البته بطور عادي منعي براي مذاكرات دو يا چند جانبه دولتها با يكديگر وجود ندارد و در بسياري از اوقات اين موضوع به انجام مي رسد، ليكن براي انجام مذاكره چه بهتر كه مكاني مشخص، وسايل و ابزار و امكانات لازم فراهم آمده باشد. در این نقش سازمانها محدود به شکل محلی برای گفتگو و ارائه پیشنهادات تغییر شکل می‌دهند.

اما نقش دیگری برای آنان می توان نیز قائل شد.

نقش بازيگر مستقل در حل منازعات

ديگران معتقد هستند كه برخي از سازمانهاي بين المللی از سایر عوامل خارجي مانند دولتها در تحولات بين المللي نقش مستقلي ايفا نموده اند و اين توان براي آنها قابل تصور است.

آرنولد ولف معتقد است وقتي اين موضوع اتفاق مي افتد، اين نهادها بازيگران صحنه بين المللي مي شوند و به حل منازعات با پیشنهادات و طرح ها می پردازند و رقيب دولتها مي گردند. توانايي آنها به عنوان بازيگران بين المللي ما را به اين موضوع رهنمون مي گردد كه انسانها خود و منافع خود را در همكاري با اين نهادها سازمانها و  نه با دولتها شناسايي نموده اند. البته ميزان اين توانايي و قابليت بازيگري هر كدام از اين سازمانها، منوط است به نوع و تعداد قطعنامه ‏ها، توصيه نامه ‏ها و تصميمات كه توسط اركان اين نهادها و عمل بازیگران آن اتخاذ مي گردد و همين نكته یعنی توان ايفاي نقش بازيگری است که برخي را به اين اعتقاد رسانيده كه سازمانهاي بين المللی را به عنوان شخصيتي جداي از شخصيت دول عضو ارزيابي مي نمايند.

همين كه گفته شود سازمان ملل و يا ديگر سازمانها بايد اين تصميم را اتخاذ كند و يا فلان قطعنامه را صادر نمايند خود نشان دهنده شخصيت مستقل آنها از دول عضو مي باشد.  البته در اين راستا سازمانهايي وجود دارند كه وابستگي آنها به دول عضو شديد است و بدون سياستگذاري آنها تصميمي را نمي توانند اتخاذ كنند، ليكن در مقابل عده اي ديگر وجود دارند كه عليرغم ميل اعضاء و يا برخي از اعضاء تصميماتي را اتخاذ مي نمايند و اين خود بيانگر آن است كه سازمانها توان و هويتي مستقل از اعضاء دارند.

حال اين سئوال مطرح مي شود كه آيا مفید نیست ما نقش صحنه گفتگو بودنو مانند آن را در سازمانها ی بین المللی قائل شويم و از آنان بهره ببریم؟ شاید بتوان گفت که نيروهاي حافظ صلح سازمان ملل در اين ارتباط مصداق روشني است براي استقلال عمل اينگونه سازمانها؛ كه نيروهاي حافظ صلح نه در منشور و نه در اصلاحيه منشور ذكر نشده است و اين در حالي است كه ما عمليات زيادي را از سازمان ملل در سالهاي گذشته تحت عنوان ديپلماسي بازدارندگي و حفاظت از صلح مشاهده مي كنيم كه سياست اعلام شده توسط دومين دبيركل سازمان ملل بوده و اين در دهه 1990 و با بيانيه پطروس غالي با عنوان “دستوري براي صلح و آرامش” افزايش يافت و تئوري حفظ صلح به تئوري صلح سازي و يا ايجاد صلح گسترش يافت.

در خصوص نقش هاي سه گانه سازمانهاي بين المللي شايد بتوان گفت:

1- اگر اساسنامه سازمانها نهادهاي قوي براي آن در نظر گرفته باشد و منابع قوي و مستقل و بازیگران خوب نيز داشته باشد، مي توان گفت كه نقش مستقلی را ايفا مي نمايد.

2- اگر اساسنامه حق افراد و دول عضو را به گونه اي در خصوص جلوگيري از قدرتمند شدن آنها به رسميت بشناسد اين سازمانها عموماً همانند محلي خواهند بود براي مذاكره و گفتگو.

3- اگر عضو ابرقدرتي در سازمانها وجود داشته باشد، اين سازمان به عنوان يك ابزار استكباري به كار خواهد رفت.

در خصوص سازمانهاي جهاني مانند سازمان ملل بايد قائل به تفكيك شد چون در برخي از دوره‏ها اين سازمان عامل برخي دولتها بوده است و برخی سازمانهای بین المللی قدرند در شرایط به عامل یک دولت در تحقق یک هدف به هر عنوان، تبدیل شوند.  ليكن نقش دبيران كل و حوادث جهاني در شكل دهي هويت اين سازمانها بسيار موثر است. در مجموع با توجه به هويت نهادهاي بین المللی  جهاني در هر سطح، مي توان گفت كه اين نهادها در حال حاضر به منزله محلي براي مذاكره و تبادل آراء هستند و باید کارکرد خود را افزایش دهند.

مطلب پیشنهادی

نتایج و دستاورد وبینار سازمان ملل درباره محیط زیست و توسعه

مجمع عمومى سازمان ملل در سال 1989 تصمیم گرفت که به منظور شناساندن مفهوم توسعه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


2 + سه =